MBA-DBA

ایجاد مزیت رقابتی با خلق یک شبکه قوی

دوره MBA و DBA

منبع: کتاب Never Bet The Farm
در مقاله هفته گذشته بیان کردیم که نداشتن یک برنامه پشتیبانی می‌تواند یکی از بزرگ‌ترین اشتباهات یک کارآفرین باشد و بسیاری از کارآفرینان بر لزوم وجود این برنامه تاکید دارند.

سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

یک برنامه پشتیبانی کامل را می‌توان این‌چنین تعریف کرد: برنامه‌ای است که در تناسب با نیازها و موقعیت یک کارآفرین نوشته شده است. تعداد نامحدودی برنامه پشتیبانی بالقوه وجود دارد که در مقاله هفته پیش به بیان چهار برنامه پشتیبانی کلی پرداختیم و مورد اول آن (کارآفرین آخر هفته) را توضیح دادیم و گفتیم که این افراد شغل عادی‌شان را ادامه می‌دهند و از آخر هفته خود برای جست‌وجوی فرصت‌ها، توسعه و آزمون ایده‌هایشان، انجام عملیات‌شان و ساختن یک پایگاه مشتری استفاده می‌کنند. به‌عنوان مثال کنجی یاماگوچی یک کسب‌و‌کار، تعمیر و نگهداری قطارها را آغاز کرد. گرچه او فعالیت اقتصادی‌اش را تنها در آخرهفته‌ها انجام می‌دهد اما کسب‌و‌کارش را تا جایی رشد داده است که درآمد خالصش برابر حقوق او از شغل روزمره‌اش است. او اکنون در حال تصمیم‌گیری روی این موضوع است که آیا کسب‌و کارش برای برداشتن گام بعدی به اندازه کافی باثبات است یا خیر. در حین این تصمیم‌گیری او کسب‌و‌کارش را به‌طور تمام‌وقت اداره می‌کند و تا زمانی که برای ترک شغل جاری‌اش احساس راحتی نکند، به‌کار پاره‌وقت ادامه می‌دهد. در واقع او باید پول نقد کافی در بانک داشته باشد تا امنیت خوبی را برای خود تضمین کند.
در مقاله پیش‌رو به توضیح سه مورد باقی‌مانده (حمایت‌کننده فعال، مدل تگ تیم و اسپانسر خاموش) خواهیم پرداخت:
حمایت‌کننده فعال
حمایت‌کننده فعال، یک برنامه پشتیبانی برای کارآفرینانی است که یک فعالیت اقتصادی را با یک شریک آغاز می‌کنند. با این نگرش، یکی از شرکا شغلش را برای کار تمام‌وقت در فعالیت اقتصادی ترک می‌کند؛ در حالی ‌که شریک دیگر به‌کار در شغلش ادامه می‌دهد.
شریکی که چک ماهانه می‌دهد، تا زمانی که فعالیت اقتصادی آنها برای ایجاد درآمد برای یک نفر کافی باشد، از شریک دیگر حمایت می‌کند. چنین روشی با یک خویشاوند یا همسر به بهترین شکل عمل می‌کند؛ اما با وجود قرارداد‌ درست، می‌تواند با یک دوست یا شریک کسب‌و‌کار نیز موثر واقع شود. به یاد داشته باشید که انتظارات تمایل به رشد دارند. بنابراین، ارتباطات بین شرکا در این روش به‌طور خاص بسیار مهم است.
مدل تگ‌ تیم
شرکا در یک فعالیت اقتصادی می‌توانند از نگرش تگ تیم نیز پیروی کنند که یک گزینه مناسب برای زمانی است که هر دو شریک می‌توانند و می‌خواهند که به‌طور پاره‌وقت کار کنند. با این برنامه، شرکا به صورت نوبتی- روزها یا هفته‌ها- روی شغل‌شان یا روی فعالیت اقتصادی خود کار می‌کنند.
به عنوان مثال، اگر دو پرستار یک مرکز مراقبت از سلامت را راه‌اندازی کنند، آنگاه می‌توانند شیفت خود را در یک بیمارستان برای کار در مرکز خودشان جابه‌جا کنند. مشکلات زمان‌بندی معمولا برطرف‌شدنی هستند.
اگر فعالیت اقتصادی مطابق برنامه‌ها پیش نرود، شرکا شغل پاره‌وقتی دارند تا طی دوره بستن کسب‌و‌کارشان از آنها حمایت مالی کند و به آنها اجازه ‌دهد تا به سمت شغل تمام‌وقت یا شروع یک فعالیت اقتصادی دوم حرکت کنند.
اسپانسر خاموش
یک شریک خاموش (silent partner) فردی است که مداخله او در یک مشارکت محدود به ارائه سرمایه برای کسب‌و‌کار است. یک شریک خاموش به ندرت در فعالیت‌های روزانه شراکت دخیل می‌شود و به‌طور کلی در جلسات مدیریت مشارکت نمی‌کند. یک شریک خاموش به عنوان یک شریک محدود نیز شناخته شده است، چرا که مسوولیت او محدود به میزان سرمایه‌ای است که در آن شراکت دارد.
مانند یک شریک خاموش، یک اسپانسر خاموش نقشی در مدیریت فعالیت اقتصادی ایفا نمی‌کند. اما اسپانسر خاموش به‌جای سرمایه‌گذاری مستقیم در کسب‌و‌کار، با حمایت از کارآفرین یک سهم در دارایی به‌دست می‌آورد.
این حمایت ممکن است به‌جای پول نقد به شکل دادن اتاق و وعده غذایی ظاهر شود. این نگرش نوین نیاز به درک درستی بین کارآفرین و اسپانسر دارد؛ اما در شرایطی که چنین همکاری‌هایی نسبت به پول نقد، برای اسپانسر در دسترس است، بسیار مناسب و بجاست.
این نگرش نمودهای بیرونی بسیار خلاقانه‌ای دارد. اجاره رایگان، هزینه‌های کاهش‌یافته در ماشین‌آلات و اجاره تجهیزات، عرضه محصولات بدون سود برای فروشنده، همگی روش‌هایی برای یک اسپانسر خاموش برای حمایت از یک کسب‌و‌کار و به‌دست آوردن یک پاداش هستند.
خلاصه فصل
• پیش از شروع یک کسب‌و‌کار، اطمینان یابید که یک برنامه پشتیبانی دارید.
• یک برنامه پشتیبانی خوب باید حاوی سه نکته مهم باشد:
طی دوران پس از شکست فعالیت اقتصادی، از شما حمایت کند.
مبنایی برای شما فراهم کند تا فعالیت اقتصادی بعدی خود را شروع کنید.
ورود مجدد به بازار را آسان‌تر کند.
چهار برنامه پشتیبانی کلی عبارت است از:
کارآفرین آخر هفته
حمایت‌کننده فعال
مدل تگ تیم
اسپانسر خاموش
پس اگر می‌خواهید یک کسب‌و‌کار را شروع کنید، حتما از داشتن یک برنامه پشتیبانی اطمینان حاصل کنید. همه آنچه برای شروع این مسیر به سوی رویای کسب‌و‌کار‌تان به آن نیاز دارید، انگیزه و اراده و شاید چند ساعت اضافی در هفته است.
نویسندگان: Anthony Iaquinto ، Stephen Spinelli. JR
مترجم: آناهیتا جمشیدنژاد

با خدمات آموزشی و مشاوره ای ما بیشتر آشنا شوید:

دوره مدیریت کسب و کار مراکز بهداشتی و درمانی ویژه پزشکان و مدیران کلینیک ها، درمانگاه ها و بیمارستان ها  Healthcare MBA

ارائه خدمات مشاوره ای در دو بخش مشاوره فردی و کسب و کار

Telegram-Android-icon

چه چیزی باعث اعتماد کارمند به رئیسش می‌شود؟

دوره MBA و DBA

من در یکی از مطالعاتم به نام «چگونه باید در محیط کار اعتماد ایجاد کرد؟» از بیش از ۷هزار نفر درباره اینکه چرا به رهبران‌شان اعتماد می‌کنند یا به آنها اعتماد ندارند نظرسنجی کردم. اولین چیزی که با آن برخورد کردم این بود که تقریبا ۳۴‌درصد وفاداری کارکنان در نتیجه احساس اعتماد نسبت به رئیس‌شان ایجاد می‌شود. بنابراین پرواضح است که اعتماد کارکنان نسبت به رئیس‌شان اهمیت زیادی دارد.اما واقعا چه چیزی باعث می‌شود کارمند به رئیس‌اش اعتماد کند؟ ما در تحقیقاتمان به این نتیجه رسیدیم که مهم‌ترین محرکی که باعث می‌شود کارمند به رئیس‌اش اعتماد کند این است که کارمندان هنگام طرح مشکل‌شان چقدر احساس می‌کنند رئیس‌شان به نحو موثری به آن پاسخ می‌دهد.

سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 


اما در این بین مشکلی وجود دارد. من اخیرا مطالعه دیگری با نام «خطرات نادیده گرفتن بازخوردهای کارکنان» درباره ۲۷۰۴۸ مدیر از رده‌های مختلف و کارمند انجام دادم. یکی از نتایج حاصله از این گزارش این بود که تنها ۳۳‌درصد از افراد بر این باورند که هنگام طرح مشکل با رئیس‌شان پاسخ سازنده دریافت می‌کنند، درحالی‌که ۱۷‌درصد عقیده دارند رئیس‌شان هیچ‌وقت پاسخ سازنده‌ای به آنها نمی‌دهد. حتی اگر آن کارمندانی را که می‌گویند رئیس‌شان همیشه(۲۳درصد) یا مکررا (۲۲درصد) به مشکلاتشان پاسخ سازنده می‌دهند با هم ترکیب کنیم هنوز بیش از نیمی از کارمندان هستند که حس می‌کنند وقتی مشکل‌شان را با رهبرانشان مطرح می‌کنند همیشه پاسخ سازنده دریافت نمی‌کنند.چرا این مساله اهمیت زیادی دارد؟ یک دلیل این است که اگر کسی بگوید هنگام طرح مشکل رهبرش همیشه پاسخی سازنده دارد، ۱۲ برابر احتمال بیشتری دارد که این شخص از آن سازمان با عنوان کارفرمایی بی‌نظیر یاد کند.
بنابراین، چطور می‌شود وقتی کارکنان مشکلاتشان را مطرح می‌کنند با سرعت به آنها پاسخ سازنده‌ای داد؟
اول اینکه باید کاری کنید که کارمندان‌تان مشکلاتشان را با شما مطرح کنند. پس برای این کار دیگر نپرسید «اوضاع در چه حال است؟». این پرسش به نظر بی‌ضرر می‌آید اما «اوضاع در چه حال است؟» واقعا پرسش نیست. زبان‌شناسان به آن بیان سخنوار (Phatic expression) یا کنش گفتاری (Speech act) می‌گویند؛ مثل گپ زدن است؛ یک گفت‌وگوی تشریفاتی که قرار نیست به دنبال اطلاعات خاصی باشد یا اصلا اطلاعاتی در اختیار ما بگذارد. هدف پرسش به دست آوردن اطلاعات است اما وقتی از بیشتر آدم‌ها می‌پرسیم «اوضاع در چه حال است؟» پاسخ استاندارد این است: «همه‌چیز رو به راه است.»
پس باید چه پرسید؟ سعی کنید پرسش‌هایی از این دست از افرادتان بپرسید: «اخیرا مشکلی سر راه‌‌‌تان بوده؟»، « با چه موانعی رو به رو هستید؟» یا حتی « آیا اخیرا سر کار چیزی باعث کلافگی‌تان شده؟» هدف همه این پرسش‌ها به دست آوردن اطلاعات واقعی درباره‌ این است که کارمندان‌تان با چه مشکلاتی مواجه هستند. واضح و مبرهن است که اگر کارمندان هنگام طرح مشکل، آنها را با شما در میان نگذارند شما نمی‌توانید پاسخ سازنده‌ای به آن بدهید.
همین‌که متوجه وجود مشکلی بشوید قدم بعدی‌ این خواهد بود که به این مشکلات پاسخ سازنده بدهید. واضح است که دلتان نمی‌خواهد طوری پاسخ بدهید که انگار موضع دفاعی گرفته‌اید. شاید یکی از کارمندان‌تان به شما بگوید که «مهم‌ترین مانعی که با آن مواجهم این است که شما همیشه دیرترین زمان ممکن کار را به من محول می‌کنید. معنی این کار این است که من مجبور می‌شوم تمام آخر هفته را کار کنم به جای اینکه بتوانم در طول هفته کار را به سرانجام برسانم.»
ممکن است شنیدن چنین چیزی سخت باشد اما اگر واقعا می‌خواهید اعتماد ایجاد کنید باید به نحو سازنده‌ای پاسخ بدهید؛ یعنی هیچ نوع موضع دفاعی در کار نباشد. بنابراین به طرح مشکلاتِ کارمندان‌تان این‌گونه پاسخ دهید: «که این طور. ممنونم که مشکل را با من در میان گذاشتید؛ متوجه نبودم که دارم چنین کاری می‌کنم.» اگر بتوانید خودتان را مجبور کنید که به انتقاد کارمندان‌تان با عبارت «ممنون که مشکل را با من در میان گذاشتید» پاسخ دهید، آن‌وقت می‌شود گفت در راه درستی برای دادن پاسخ سازنده قرار گرفته‌اید.
همچنین قدم نهایی برای ارائه‌ پاسخ سازنده شتاب برای «رفع» مشکل احتمالیِ کارمندان‌تان نیست. در میان رهبران به هنگام خبردار شدن از وجود مشکل، گرایشی طبیعی برای رفع مشکلات وجود دارد. اگر کارمند وارد دفتر شود و بگوید: «بخش حسابداری اطلاعات را به موقع در اختیار من قرار نمی‌دهد» واکنش بسیاری از رهبران این است که گوشی تلفن را بردارند، با بخش حسابداری تماس بگیرند و این‌طور مشکل را حل کنند. اما بیشتر وقت‌ها، هنگامی که کارمندان مشکلات‌شان را مطرح می‌کنند به دنبال گوش شنوا و تایید هستند نه کسی که آنها را به کناری بکشد و اختیار حل‌ مشکل را در دست بگیرد. این حسی است که وقتی مدیری برای حل مشکل شتاب می‌کند به کارمند دست می‌دهد. سعی کنید به جای این کار از کارمندهایتان سوال‌هایی از این دست بپرسید: «من چگونه می‌توانم کمکتان کنم؟»، «تا حالا به چه راه‌حل‌هایی دست پیدا کرده‌اید؟»، «فکر می‌کنید بهترین راه برای حل این مشکل چیست؟»
بخشی از پاسخ سازنده دادن این است که وقتی کارمندتان با شما مشکلی را مطرح می‌کند بیشتر مثل یک مربی پاسخ دهید و کمتر مثل یک مدیر. وقتی از کارمندهای‌تان سوال می‌پرسید به آنها شانس آموختن و به اشتراک‌گذاری ایده‌هایشان را می‌دهید. شما با این کار تاکید می‌کنید که به آنها اعتماد دارید و رابطه‌ای را بنا می‌کنید که بیشتر مثل رابطه هم‌رده‌هاست تا رابطه رئیس و مرئوس.
نویسنده: Mark Murphy

با خدمات آموزشی و مشاوره ای ما بیشتر آشنا شوید:

دوره مدیریت کسب و کار مراکز بهداشتی و درمانی ویژه پزشکان و مدیران کلینیک ها، درمانگاه ها و بیمارستان ها  Healthcare MBA

ارائه خدمات مشاوره ای در دو بخش مشاوره فردی و کسب و کار

Telegram-Android-icon

دلایل کاهش وفاداری مشتریان

دوره MBA و DBA

منبع: My customer

دورانی که مشتریان برای مدت طولانی نسبت به شرکت‌ها وفادار بودند به سر آمده است. میزان اعتماد مصرف‌کنندگان به نام‌های تجاری همواره در حال کاهش است و در صورت ارائه پیشنهادهای بهتر از سوی دیگر برندهای تجاری، مشتریان بدون هیچ تردیدی از برند همیشگی خرید نخواهند کرد. قانون ۸۰/ ۲۰ که معتقد است ۲۰ درصد از مشتریان ۸۰ درصد از سود را رقم می‌زنند به قانون ۴۰/ ۶۰ تبدیل شده (۴۰درصد از مشتریان موجب ۶۰ درصد گردش مالی می‌شوند) است. امروزه این قانون هم به آرامی به سوی قانون ۵۰/ ۵۰ تکامل پیدا کرده است، به صورتی که مشتریان وفادار و غیر وفادار به یک میزان، در تولید درآمد نقش دارند. این تغییرات رفتاری، پایه و اساس برخی از تاکتیک‌های بازاریابی را زیر سوال برده است اما آیا بازاریابان برای جلوگیری از چنین رفتارهایی توانایی لازم را ندارند؟

سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

تناقض نام تجاری
گذشته از چندین مورد استثنای عجیب، برندهای عالی به عنوان مدیران بازار دیگر قادر به حفظ وضعیت خود برای مدت طولانی نیستند. آنها به ناگهان مشتریان وفادار را در ظرف یکسال از دست می‌دهند. زمانی که شرکت‌ها منافع خود را به نحوه رفتار با مشتریان در اولویت قرار می‌دهند قطعا به دردسر خواهند افتاد. از سوی دیگر، بسیاری از مصرف‌کنندگان به‌دلیل وابستگی‌های احساسی به استفاده از مارک‌های خاصی تمایل دارند. تحقیقات نشان داده است به‌طور کلی مصرف‌کنندگان تا زمانی که نام تجاری مورد نظر، ارزشی به زندگی شخصی یا جامعه بیفزاید به استفاده از حداکثر پنج برند تجاری متعهد هستند. به عبارت دیگر، گفته‌های متناقض درباره نام‌های تجاری خاص در دنیای امروز وجود دارد. با اینکه مردم با رضایت کامل از مارک‌های خاصی خرید می‌کنند در عین حال نسبت به برخی نام‌های تجاری اعتماد کمی دارند. در ادامه برخی از دلایل کاهش وفاداری مشتریان بررسی می‌شود:
۱- از عهده انتظارات مشتریان بر نمی‌آیند: کاهش وفاداری مشتریان برای شرکت‌هایی که برای بهبود ارائه خدمات به‌طور جدی سرمایه‌گذاری می‌کنند به یک مشکل حاد تبدیل شده است. برای مشتریان اهمیت ندارد خدماتی که از یک شرکت دریافت می‌کنند در مقایسه با سال گذشته بهتر شده است، آنها شرکت‌های موفق دیگر را معیار مقایسه و سنجش قرار می‌دهند. اگر شرکت آمازون کالای معیوبی را برای مشتری ارسال کند قطعا مشتری از آن پس، خدمات مورد نیاز خود را از فروشگاه‌های محلی تهیه خواهد کرد.
۲- شکست برنامه‌های وفاداری: بسیاری از شرکت‌ها از کارت وفاداری (کارت‌های الکترونیکی ارائه شده به مشتری که با هر خرید امتیازی به آن اضافه شده و نهایتا مشتری می‌تواند با آن امتیازات اقدام به خرید کند) به‌عنوان میانبری برای ایجاد وفاداری مشتریان استفاده می‌کنند. مطالعات اخیر نشان می‌دهد کارت‌های وفاداری به مشتریان فعلی از حاشیه‌های سود می‌کاهد و شرکت در حقیقت ضرر مالی می‌کند.
۳- هیچ اطلاعاتی را نمی‌توان مخفی کرد: تلفن‌های هوشمند و تبلت، دسترسی به هرگونه اطلاعات را امکان‌پذیر کرده‌اند. بیش از نیمی از مصرف‌کنندگان در حین خرید و برای مقایسه قیمت‌ها از تلفن‌های خود استفاده می‌کنند تا بتوانند به راحتی معامله و خرید بهتری را انجام دهند.
۴- عدم تمرکز روی تجربه مشتری در کل: زمانی که شرکت‌ها به بخش‌های مختلف تقسیم می‌شوند هر بخشی به‌طور اجتناب‌ناپذیر مسوول یک جنبه متفاوت از ارتباط با مشتری است. اغلب ارتباط نزدیکی بین تیم‌های فروش، پس از فروش و بخش مالی وجود ندارد. تحقیقات نشان داده است که ناسازگاری و عدم درک بین بخش‌های مختلف موجب عدم وفاداری و کاهش مشتریان می‌شود درحالی‌که می‌توان با داشتن ارتباط و تعاملات خاص با مشتریان، سعی در برطرف کردن نارضایتی‌ها داشت.
۵- نداشتن ارتباط فوق‌العاده با مصرف‌کنندگان: اگر مشتریان وفادار نیستند بدین معنی است که محصول یا خدمات ارائه شده به اندازه کافی برای جذب مشتریان مناسب نبوده است. محصولات یا خدمات خاص نتوانسته با محصولات موجود در بازار رقابت کند زیرا درباره نقش و تاثیر نام تجاری بر زندگی اغلب مشتریان تحقیقات و اندیشه کافی صورت نگرفته است. اغلب مشتریان هم دلبستگی عاطفی به نام تجاری خاصی ندارند و صرفا برای خریدهایشان تصمیمات منطقی می‌گیرند.
همه چیز کالا است
در دنیای دیجیتال، بین انتظارات مشتریان و آنچه در واقع شرکت‌ها ارائه می‌دهند، اغلب اختلاف زیادی وجود دارد. با وجود شفافیت روز‌افزون، تقریبا هر صنعتی به بازار کالای مصرفی تبدیل شده است که در نتیجه تمرکز شدیدی روی قیمت‌ها اعمال می‌شود.
راه‌حل: بازگشت به اصول اولیه
کسب‌وکارها از طریق یکی از دو روش زیر می‌توانند در بازار موفق می‌شوند. نخست، کارآمدتر کار کنند تا امکان فروش ارزان‌تر محصولات را داشته باشند. از سوی دیگر، با در نظر گرفتن ارزش افزوده منحصربه‌فردی جهت متمایز کردن کالاهای خود، قیمت‌های بالاتر را توجیه کنند. واقعیت جامعه امروز، به این معنا است که کسب و کارها واقعا به هر دو راه پیشنهادی نیاز دارند. اگر شرکتی قرار باشد به‌کار خود ادامه دهد نه تنها باید فعالیت کارآمدتری داشته باشد، بلکه باید موارد خاصی را ارائه دهد و برای مشتریان خود ارزش قائل شود.
مطالعات نشان داده مصرف‌کنندگان امروزی از شرکت‌ها انتظار رعایت موارد زیر را دارند که به ترتیب اهمیت هم رده‌بندی شده‌اند.
۱- با مشتریان رفتار خوبی داشته باشند: در ابتدا مشتریان انتظار دارند تا رفتار و خدمات عالی را از سوی شرکت‌ها دریافت کنند.
۲- با کارمندان هم رفتار مناسبی داشته باشند: شرکت‌هایی که از کارمندان خود سوءاستفاده کرده یا اینکه منافع شرکت را به رفتار مناسب با کارمندان ترجیح می‌دهند، قطعا دچار مشکلات فراوان خواهند شد.
۳- با جامعه رفتار شایسته‌ای داشته باشند: مصرف‌کنندگان شرکت‌هایی را می‌پسندند که درباره دنیای پیرامون با آنها هم نظر باشند. این به آن معنا نیست که تمام سود را به موسسات خیریه و فعالیت‌های اجتماعی اختصاص دهند بلکه باید هدف‌شان ایجاد تغییراتی در شرکت متناسب با هویت شرکت باشد.
برای تحقق این انتظارات، تمام موارد باید رعایت شود. برای مثال شرکتBen & Jerry سلاطین دنیای بستنی را که در زمینه تولید ماست و آبمیوه منجمد نیز فعالیت دارند در نظر بگیرید، آنها ازکیفیت محصول خوبی برخوردار هستند، رفتار مناسبی با کارمندان و مشتریان دارند و همچنین شروع به ارتقای اصول کسب منصفانه کرده‌اند. به این ترتیب اعتبار نام تجاریشان در بازار ارتقا پیدا کرده و جای تعجب نیست که وفاداری مشتریان در حال افزایش است.
نتیجه‌گیری: راه‌حل فراتر از بازاریابی صرف است
متاسفانه، کارت وفاداری جدید مشتریان یا کمپین تبلیغاتی فانتزی جدید، مشکل وفاداری مشتریان را حل نخواهد کرد. مدیران به جای اینکه فقط مسوولیت بخش بازاریابی را به‌عهده داشته باشند بهتر است تا دید روشنی نسبت به نحوه فعالیت شرکت و ارزش‌های افزوده‌ای داشته باشند که به مشتریان ارائه می‌دهند و مهم این است که آن دیدگاه را به‌طور شفاف با کارمندان و مشتریان در میان بگذارند.
مترجم: هوتسا عسکری نسب

با خدمات آموزشی و مشاوره ای ما بیشتر آشنا شوید:

دوره مدیریت کسب و کار مراکز بهداشتی و درمانی ویژه پزشکان و مدیران کلینیک ها، درمانگاه ها و بیمارستان ها  Healthcare MBA

ارائه خدمات مشاوره ای در دو بخش مشاوره فردی و کسب و کار

Telegram-Android-icon

مدیریت کلینیک

شروع ترم جدید 12 و 13 مهر ماه

مقدمه

امروزه از کوچکترین کلینیک ها تا بزرگترین پاراکلینیک جهت اداره و بهره وری به مدیریت اصولی و مطابق با شرایط خاص خود نیازمند میباشند.
لازمه مدیریت کلینیک، برنامه ریزی وداشتن دیدگاهی کافی از اجرای برنامه های کوتاه مدت، میان مدت و دراز مدت، کلینیک میباشد.
برنامه ریزی برای مدیریت کلینیک، علاوه بر آشنایی کامل بر امور درمان، نیازمند سایر فاکتورهای مدیریتی دیگر میباشد . از جمله منابع انسانی ، قوانین و مصوبات وزارت بهداشت ، سازمانهای بیمه، شناخت بافت جغرافیای منطقه از لحاظ فرهنگی – اقتصادی ساکنین، آشنایی با قوانین قضایی و بهره مندی از مشاوران مرتبط ، داشتن اطلاعات کافی در خصوص ابزارها و تکنولوژی به روز پزشکی و همچنین اطلاعات مهندسی و سازه لزوم هر گونه فعالیت درمانی فراتر از کلینیک که نیازمند اخذ مجوز های لازم از وزارت بهداشت از طریق معاونت های درمان مربوطه میباشد .
متاسفانه برخی از پزشکان بدون بررسی های کافی و آگاهانه و عدم استفاده از تجربیات مشاوران، اقدام به تاسیس کلینیک کرده و از همان ابتدا درگیر مشکلات فراوان شده و ضمن پرداخت هزینه های غیر ضروری وقت گرانبهای خود را بیهوده صرف مینمایند.
بطور مثال در ساخت مرکز درمانی ضمن لزوم رعایت قوانین و مصوبات وزارت بهداشت در ساختار فیزیکی و حریم ها، انتخاب موقعیت مکانی مناسب با نوع فعالیت از بدیهیات بوده و همچنین استفاده مفید از تمامی فضاها براساس نیاز ها روز و همچنین لزوم دور اندیشی در امکان انجام تغییرات ساختمانی داخلی در آینده با کمترین هزینه و زمان و علی الخصوص بدون نیاز به دستکاری در تاسیسات زیربنایی ساختار، از ضروریات سرمایه گذاری در بخش سلامت میباشد .
گروه مشاوره سلیم خلیلی، همگام با دانشگاه ها و مدارس بین المللی کسب و کار، به عنوان نخستین و تنها برگزار کننده دوره های یک ساله مدیریت کلینیک در ایران، می باشد.
دانشجویان با شرکت در این دوره، دانش مربوط به حوزه های استراتژی درمان، منابع انسانی، کیفیت، بیمارمداری، قیمت گذاری و… را در زمینه مدیریت مراکز بهداشت و درمان، کسب نموده و در پایان دوره گواهینامه مورد تایید وزارت علوم با قابلیت ترجمه رسمی و تایید قوه قضاییه و وزارت خارجه، به آنها اعطا خواهد شد.
گروه مشاوره سلیم خلیلی، تلاش خواهد کرد تجربیات خود و سایر همکاران داخلی و خارجی، در زمینه مدیریت کلینیک بصورت طبقه بندی مطالب ضروری در دوره مدیریت کلینیک به اطلاع مدیران کلینیک رسانده و کمک کوچکی در جلوگیری از اتلاف هزینه های غیر ضروری در امر سرمایه گذاری و بهبود راندمان اقتصادی متناسب کلینیک توام با رضایتمندی بیماران، برساند.
اهداف دوره مدیریت کلینیک
• ارتقاء سطح نگرش، دانش و مهارت های مدیریتی پزشک و مدیران کلینیک در مدیریت کلینیک
• توانمند کردن پزشک و مدیران کلینیک به منظور ایجاد تحول در کلینیک خود و استفاده از بهترین تکنیکها و متدها برای مدیریت کلینیک
• تبدیل شدن پزشک به یک پزشک کار آفرین در حوزه بهداشت و درمان
• توانمند شدن پزشک در ایجاد ارتباط موثر در چهار سطح بیمار، پرسنل، تامین کنند گان داخلی و خارجی
سر فصل های دوره مدیریت کلینیک 
• تدوین Business Plan برای مدیریت کلینیک
• مدیریت راهبردی کلینیک
• آشنایی با قوانین تجاری برای مدیریت کلینیک
• مدیریت رفتار سازمانی و منابع انسانی در کلینیک
• مذاکره و زبان بدن
• قیمت گذاری خدمات پزشکی در کلینیک
• مدیریت ارتباط بیمار کلینیک
• بازاریابی کلینیک
• بهره وری و مدیریت کیفیت در مدیریت کلینیک
• تبلیغات و برندینگ در مدیریت کلینیک
• طراحی داخلی در مدیریت کلینیک
مدت زمان دوره مدیریت کلینیک:
مدت زمان کل دوره مدیریت کلینیک ۱۳۰ ساعت و حدود شش ماه سال می باشد. این دوره شامل ۳۰ ساعت مشاوره اختصاصی مدیریت کلینیک می باشد. در طی این دوره ۱۴ عنوان درسی در کنار طراحی Business Plan کلینیک، توسط دانش پذیر گذرانده خواهد شد
شرایط دوره مدیریت کلینیک:
سرفصل های آموزشی هر ماه یک بار در روز پنج شنبه و جمعه به مدت ۹ ساعت توسط اساتید ایرانی در دانشگاه شهید بهشتی یا تهران تدریس خواهد شد. در طول برگزاری دوره مدیریت کلینیک در ایران کتب، جزوات، فیلم های آموزشی و هر نوع وسیله کمک آموزشی، مورد نیاز دانش پذیران تهیه و به آنها تحویل داده خواهد شد.
در مدت زمان برگزاری دوره مدیریت کلینیک در ایران، پذیرایی صبحانه، ناهار و دو وعده پذیرایی صبحگاهی و عصرانه برای دانش پذیران در نظر گرفته شده است.
هزینه آموزش دوره مدیریت کلینیک:
– شهریه دوره: ۹٫۵۰۰٫۰۰۰ تومان
گواهینامه های دوره مدیریت کلینیک:
در پایان دوره مدیریت کلینیک با پرداخت هزینه ۴٫۰۰۰٫۰۰۰ تومان، گواهینامه مورد تایید وزارت علوم با قابلیت ترجمه رسمی و تایید قوه قضاییه و وزارت خارجه، به دانشپذیران اعطا خواهد شد.
محل برگزاری دوره مدیریت کلینیک:
دانشگاه شهید بهشتی، دانشگاه تهران و یا مجموعه اعلام شده توسط گروه مشاوره سلیم خلیلی می باشد
جهت ثبت نام و کسب اطلاعات بیشتر با شماره ۰۲۱۸۸۲۱۳۰۲۸ و ۰۹۱۲۰۰۶۸۱۰۹ تماس حاصل نمایید.

کاهش استانداردهای تجربه مشتری در سال گذشته

دوره MBA و DBA

متخصص‌هایی که باید رفتار مشتری را ارزیابی کنند، پایان هر سال باید تحقیقات و گزارش‌های مختلفی را تحویل دهند. چنین تحقیقاتی در بریتانیا برای سالی که گذشت انجام شده که برخی نتایج آن شگفت‌انگیز هستند. در ادامه تعدادی از آنها را مرور می‌کنیم.

سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است

۱) تجربه مشتری به شدت بی‌کیفیت شده است.: برندهای بریتانیایی میلیاردها پوند پول خرج می‌کنند تا روابط خود را با مصرف‌کننده بهبود بخشند. اما طبق تحقیق شرکت مشاوره مدیریت Nunwood KPMG در لندن که در سال گذشته انجام شد، در این زمینه شکست خورده‌اند. این گزارش نشان می‌دهد امتیاز عملکرد کلی این برندها به جای رشد، به کمترین حد خود طی هشت سال گذشته رسیده است. دیوید کانوی، مدیرعامل این شرکت می‌گوید: «تحقیقات اخیر ما نشان داده که اکثریت برندهای بریتانیایی برای همگام شدن با سرعت بالا رفتن انتظارات مشتری در حال تقلا کردن هستند و واضح است که این انتظارات در طرفداری یک مشتری از یک برند و وفاداری نسبت به آن، نقش فزاینده‌ای دارد.»
مشتریان هم با این ارزیابی KPMG Nunwood موافقند. از هر پنج مشتری، یک نفر مدعی است که استانداردهای تجربه مشتری در صنعت خرده‌فروشی طی یکسال گذشته کاهش یافته است. این یعنی خرده‌فروش‌ها نتوانسته‌اند تجربه مشتری خوبی رقم بزنند. مصرف‌کنندگان معتقدند خدمات‌دهی خوب به مشتری از سوی خرده‌فروش‌ها باید دوستانه (۸۷ درصد)، مفید (۸۵ درصد) و سریع (۵۸ درصد) باشد و درخواست‌های آنها را در اولویت اول قرار دهد (۵۷ درصد). داشتن تجربه بد در داخل فروشگاه (۲۵ درصد)، اشکال در ارسال کالا برای خریدهای اینترنتی (۱۸ درصد) و ارتباطات ضعیف (۱۶ درصد) مهم‌ترین دلایل توقف خرید مصرف‌کنندگان از خرده‌فروشی‌ها بوده است.
۲) برندها به مشتری ارزش نمی‌دهند: با اینکه ۹۰ درصد بازاریاب‌ها ادعای «مشتری-محوری» در رویکرد خود دارند، اما طبق گزارش جدید شرکت Qualtrics، تنها ۱۷ درصد مشتریان احساس می‌کنند برندها به آنها ارزش می‌دهند. این گزارش که بر اساس رویکرد ۲۵۰ متخصص بازاریابی و ۲۵۰ مصرف‌کننده تهیه شده، شکاف واضحی را بین تجربیات بازاریاب‌ها و نیاز مشتریان امروز به تصویر می‌کشد. درحالی‌که ۸۱ درصد بازاریاب‌ها موافقند شناخت مشتریان بسیار مهم است، اما تنها ۴۶ درصد مصرف‌کنندگان می‌گویند برندهایی که همواره از آنها خرید می‌کنند، از آنها شناخت دارند و تنها ۶۰ درصد می‌گویند این برندها مشتری را اولویت اول قرار می‌دهند.
۳) تقریبا نیمی از بازاریاب‌ها دیگر توییتر را مفید نمی‌دانند: تحقیقات نشان داده نزدیک به نیمی از افراد (۴۶ درصد) دیگر توییتر را ابزار مناسبی برای بازاریابی نمی‌دانند و دلیل اصلی آن این است که این پلت‌فرم همراهی مفیدی ایجاد نمی‌کند. نظرسنجی از بیش از ۲ هزار بازاریاب فعال در رسانه‌های اجتماعی در بریتانیا، دلایل دیگری مثل پیام‌های مخرب و کاربران منفی را نیز نمایان کرده است. یکی از مدیران برگزارکننده این نظرسنجی می‌گوید: «ما می‌دانیم که از محبوبیت توییتر کم شده، اما محدود شدن بازاریابی در این پلت‌فرم‌ چه برای مشتریان و چه برای کارفرماها شگفت‌آور است.»
۴) اکثریت مدیران بازاریابی هنوز نمی‌توانند دنیای آنلاین و آفلاین را ترکیب کنند: اکثریت بازاریاب‌ها (۸۵ درصد) هنوز نمی‌توانند بین داده‌های مشتری آنلاین و آفلاین ارتباط ایجاد کنند. از سوی دیگر، آمارها می‌گویند ۱۶ درصد مدیران بازاریابی کاملا مطمئن هستند که می‌توانند یک مشتری را از طریق ابزارهای آنلاین متعدد شناسایی کنند. نظرسنجی از بیش از ۶۰ مدیر بازاریابی بین‌المللی نشان داده تنها ۱۵ درصد بازاریاب‌ها مطمئن هستند که مشتریان خود را واقعا می‌شناسند و تقریبا دو سوم آنها (۶۵ درصد) فروش آنلاین و آفلاین را همزمان دنبال نمی‌کنند. در بریتانیا ۱۷ درصد کل هزینه‌های خرده‌فروشی به صورت آنلاین صورت می‌گیرد، بنابراین باید در مورد فروش آفلاین هم اطلاعات کافی وجود داشته باشد. داده‌ها دارایی‌ مهمی برای پی بردن به این موضوع هستند؛ البته به شرطی که درست استفاده شوند. ممکن است خیلی‌ها روی معیارهای ساده‌ای مثل تعداد کلیک‌ها حساب کنند، اما این معیارها تضمین‌کننده نیستند. اگر نتوانید مشتریان خود را بشناسید یا پیشرفت چشمگیری در فعالیت بازاریابی خود مشاهده نکنید، در واقع نمی‌دانید با چه کسی ارتباط برقرار کرده‌اید و این ارتباطات چگونه بر کسب‌وکار شما اثرگذارند.
۵) خیلی‌ها از نرم‌افزارهای بلاک تبلیغات استفاده می‌کنند: بیش از سه پنجم بریتانیایی‌هایی که از نرم‌افزارهای اد-بلاکر استفاده می‌کنند، تبلیغات اینترنتی را آزاردهنده می‌دانند و دو پنجم دیگر هم معتقدند این تبلیغات «بی‌موقع» ظاهر می‌شوند. همچنین بر اساس یک تحقیق جدید، یک سوم مردم به این نتیجه رسیده‌اند که تبلیغاتی که در صفحات باز می‌شود «غیرمرتبط» هستند. در یک نظرسنجی که تعداد افراد نمونه بیش از ۲۰۰۰ بزرگسال بریتانیایی بوده، از همه شرکت‌کنندگان این سوال پرسیده شده: «آیا از نرم‌افزار اد-بلاکر استفاده می‌کنید؟» حدود ۵/ ۲۰ درصد گفته‌اند: «به صورت تمام وقت، » ۹/ ۳۳ درصد گفته‌اند گاهی اوقات و ۶/ ۴۵ درصد گفته‌اند خیر.
۶) اگر مشتریان تکنولوژی‌ را بشناسند، بیشتر به تبلیغات اعتماد می‌کنند: اگر مشتری بداند از چه تکنولوژی‌ای برای هدف قرار دادن او استفاده شده، بیشتر به تبلیغات اینترنتی اعتماد می‌کند. یافته‌ها حاکی از آن هستند که یک سوگیری شناختی متداول باعث می‌شود مصرف‌کنندگان ناآگاه‌تر هم نسبت به تغییر هدف تبلیغات آگاه شوند. ۵۶ درصد کسانی که می‌دانند چرا هدف یک تبلیغ قرار گرفته‌اند، می‌گویند نسبت به اینکه تبلیغات جدید بر اساس رفتارهای قبلی آنها مبنی بر جست‌وجو در مرورگرها فرستاده می‌شود، احساس راحتی دارند. البته ۱۷ درصد کاربران هم که اطلاعاتشان در این مورد کم است، می‌گویند اینکه تبلیغاتی بر اساس رفتارهای قبلی جست‌وجوی آنها ظاهر می‌شود، هشداردهنده است. سیمون لیمینگ، مدیر بازرگانی و از موسسان شرکت دیجیتال مدیا استریم (Digital Media Stream)، معتقد است استقبال از نحوه استفاده کانال‌های دیجیتال برای بازاریابی می‌تواند موضوع مثبتی برای مصرف‌کنندگان باشد. مطابق تحقیقات، مصرف‌کنندگانی که نمی‌دانند چرا یک محتوای خاص پیش چشم‌شان ظاهر شده، دچار بدبینی و بی‌اعتمادی می‌شوند. لیمینگ می‌گوید: «فکر می‌کنم به عنوان یک صنعت، این مسوولیت را داریم که تا جایی که ممکن است با مصرف‌کنندگان در مورد نحوه استفاده از داده‌های آنها و نحوه کارکرد کانال‌های بازاریابی، شفاف باشیم. اگر این اعتماد افزایش پیدا کند، کل صنعت نفع خواهد برد.»
نویسنده: Neil Davey
مترجم: مریم رضایی

با خدمات آموزشی و مشاوره ای ما بیشتر آشنا شوید:

دوره مدیریت کسب و کار مراکز بهداشتی و درمانی ویژه پزشکان و مدیران کلینیک ها، درمانگاه ها و بیمارستان ها  Healthcare MBA

ارائه خدمات مشاوره ای در دو بخش مشاوره فردی و کسب و کار

Telegram-Android-icon

رفع عادات بد؛ منبع نوآوری در سازمان

دوره MBA و DBA

منبع: strategy-business
این ایده که شرکت‌ها ممکن است سهوا از فرآیندهای غیرکارآ استفاده و استراتژی‌های ضعیف را دنبال کنند چیز جدیدی نیست. تاریخ شرکت‌ها پر از کسب‌و‌کارهایی است که در شناسایی اشتباهات کند عمل کرده‌اند و با تازه‌واردان چابک از عرصه رقابت به بیرون رانده شدند.

سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

اما چه می‌شود اگر این پدیده می‌توانست با یک مفهوم ساده توضیح داده شود؟ شاید شرکت‌ها به عادات بد مجال رشد داده‌اند اما از این موضوع آگاهی ندارند. علاوه‌بر این، چه می‌شود اگر عادات بد آنقدر ریشه کرده باشند که مدیران اجرایی تعریف بهترین فعالیت‌ها را فراموش کنند؟
فریک ورمیولن، استاد مشاور استراتژی و کارآفرینی در مدرسه کسب‌و‌کار لندن (LBS)، ۱۶ سال پیش، زمانی که مشغول خواندن دکترا در دانشگاه تیلبرگ در زادگاهش هلند بود، شروع به تفکر در مورد این سوالات کرد. او یک سازمان بزرگ استخدام موقت را تحلیل کرد که به دنبال توسعه به آن سوی مرزها بود. در گفت‌وگویی با مدیر ارشد اجرایی این شرکت، این جمله به گوشش خورد که «اما همه افراد در صنعت ما به این شیوه کار کرده‌اند.» این اولین نشانه یک پدیده‌ای بود که او آن را قابل‌توجه یافت اما نمی‌توانست کاملا انگشت اتهام را روی آن بگذارد.
به سال ۲۰۰۷ می‌رویم. ورمیولن، یک مرخصی سه ماهه از دانشگاه لندن گرفت تا به‌طور گسترده روی انسان‌شناسی فرهنگی۱ و به‌طور خاص تشریفاتی که به قبایل گوناگون در تاریخ بشر منفعت رسانده‌اند، مطالعه کند. او در کتابش «شکستن عادات بد: هنجارهای صنعت را به مبارزه بطلبید و به کسب‌وکارتان نیرویی تازه بدهید» بیان می‌کند که بهترین فعالیت‌ها در برخی شرکت‌ها ممکن است واقعا ناکارآمد و حتی «احمقانه» باشند. او سپس با کمک زی لی (دانشجوی سابق خود و استاد مشاور در مدرسه مدیریت و تکنولوژی برلین) روی یک مدل شبیه‌سازی کار کرده است که شامل هزار شرکت می‌شد. آنها «سوگیری ادراکی» گسترده‌ای را یافتند که مدیران را به‌طور نامتناسب به سمت نسبت دادن موفقیت به استراتژی‌های خاص شرکتی سوق می‌داد. مدیران تمایل داشتند که بیش از حد بر کسانی که از استراتژی‌های مرجع استفاده کرده‌اند و موفق نیز بوده‌اند تمرکز کنند و نه روی اینکه آیا این استراتژی‌ها، در شرکت‌ها، به‌طور کلی موفق بوده‌اند یا نه.
این یافته به ورمیولن کمک کرد تا این نکته را تایید کند که مدیران اجرایی احتمالا نقاط کوری دارند که آنها را از توجه و از بین بردن عادات بد – مانند یک استراتژی که ممکن است برای سال‌ها مفید باشد اما دیگر عمل نکند- بازمی‌دارد. به عبارت دیگر، آنها کاری را انجام می‌دهند تنها به این دلیل که «این شیوه‌ای بوده است که ما همیشه طبق آن عمل کرده‌ایم.» ورمیولن تایید می‌کند که عادات بد – حداقل در زمان حال – مانند ویروس‌هایی هستند که نمی‌توانند از ریشه قلع و قمع شوند. اما تمرکز بر شناسایی آنها یک آغاز خوب است و می‌تواند حتی منابع نوآوری ایجاد کند. در ادامه مصاحبه ورمیولن را با strategy+business در زیر می‌خوانید.
در نگاه اول، این ایده که عادات بدی در شرکت‌ها وجود دارند، آنقدرها شگفت‌آور نیست، چرا که بسیاری از شرکت‌ها فرهنگ‌های شرکتی دارند که به مدت زمان‌های خیلی دور بازمی‌گردد. آنها ممکن است این عادات را به شیوه خود تنظیم کنند. تفاوت بین این عادات و عادات بدی که شما توصیف می‌کنید چیست؟
البته حق با شماست. شگفت‌‌آور نخواهد بود که به‌خصوص سازمان‌های بزرگ‌تر در طول زمان، می‌توانند اندکی انعطاف‌ناپذیر و قدیمی باشند و شیوه‌های بد در آنها رخنه کنند. اما تئوری اقتصادی اولیه به سادگی می‌گوید: «این امر برای این شرکت‌ها بسیار بد است اما آنها رقابت را خواهند برد.» اما در این مسیر سازمان‌های دیگری نیز وجود خواهند داشت. آنها به تدریج، از رشد بازخواهند ماند و کوچک و ورشکسته خواهند شد.» در واقع این مبنای کلی سرمایه‌داری است؛ ما می‌گوییم شرکت‌های بد با استراتژی‌ها و شیوه‌های بد از بین خواهند رفت و بنابراین همه چیز بهتر خواهد شد.
این ایده‌ که استراتژی‌های منسوخ به‌طور خودکار منقرض می‌شوند، ضرورتا درست نیست. اما می‌شنوم که مدیران اجرایی اغلب از این مساله به‌عنوان یک بهانه استفاده می‌کنند. در واقع آنها می‌گویند «این فرآیند یا شیوه دهه‌ها درصنعت ما وجود داشته است.» من یک مدیر ارشد اجرایی در ذهنم دارم که به من می‌گوید «فریک، اگر این بهترین روش انجام امور نبود، من مطمئنم که تا کنون از بین می‌رفت.»بنابراین، گرچه ممکن است بدانیم که روش‌های قدیمی گاهی نیاز به تغییر دارند اما هنوز فکر می‌کنیم چون همه افراد این روش را برای مدت طولانی انجام داده‌اند، این روش بهترین راه برای انجام امور است. «دو دهه است که ما به این شیوه عمل کرده‌ایم. ما می‌دانیم که این روش مفید است. اگر این روش کار نمی‌کرد، تاکنون از بین رفته بود.» من تلاش کرده‌ام تا به‌طور جامع و کامل توضیح دهم که چرا این فرض اشتباه است.
چرا این سازمان‌ها تحت‌تاثیر این موضوع هستند، درحالی‌که با مباحث مدیریتی برای تغییر و باز تولید احاطه شده‌ایم؟
مساله این است که مردم فراموش می‌کنند. آنها با خود می‌گویند «این روش حل مشکل است.» و سپس سازمان این روش را به نسل بعدی خود منتقل می‌کند. بنابراین شما نیز نباید وقت‌تان را صرف ایجاد چیزی که وجود دارد کنید. اما به نظر ما این فرآیند عمل می‌کند و ما تنها آن را منتقل می‌کنیم، بدون اینکه از زمان تغییر شرایط آگاه باشیم؛ به‌خصوص وقتی آنها به‌تدریج تغییر می‌کنند. زمانی متوجه می‌شویم که شوک بزرگی در محیط وجود دارد و یک رقیب یا تکنولوژی جدید ظهور می‌کند. اما زمانی که مسائل به تدریج تغییر می‌کند، ما متوجه نمی‌شویم و همچنان به همان روش ادامه می‌دهیم.
در واقع، بسیاری از شرکت‌ها در مورد چابکی و انعطاف‌پذیری و تغییر صحبت می‌کنند. اما من در مورد اهمیت و اولویت‌دادن به این ویژگی‌ها شک دارم. هنوز صنایع نسبتا با ثبات و با عملکرد سنتی و همگن بسیار زیادی وجود دارند. همچنین، درک نیاز به تغییر در یک سطح انتزاعی متفاوت از درک یک مورد خاص است: این گفته که «چرا ما به این فرآیند را به این شیوه انجام می‌دهیم؟» شکافی بین داشتن یک درک انتزاعی از نیاز برای تغییر و شناسایی آنچه واقعا باید تغییر کند و عملی کردن آن در سازمان‌ است.

پس چگونه عادات بد خلق می‌شوند و در آنجا باقی می‌مانند؟
اغلب چیزی به‌عنوان یک فعالیت و روش خوب شروع می‌شود اما وقتی اوضاع تغییر می‌کند، دیگر این روش به اندازه اول خوب نیست که این به معنای آن است که رفع این عادت بد دیگر کار بسیار دشواری خواهد بود. نمونه‌های مختلف، نشان می‌دهند که روش‌های بد می‌توانند به‌عنوان روش‌های بد به‌وجود بیایند و هنوز گسترش یافته و باقی بمانند. این موضوع به مدت بسیار طولانی ذهن من را به خود مشغول کرده بود چرا که این موضوع مانند یک مساله اساسی در مدیریت استراتژی و در اقتصاد است: چرا فعالیت‌های بد گسترش می‌یابند؟ و من پاسخ این سوال را در انسان‌شناسی فرهنگی یافتم. حتی رفتارهای‌بد مزیت‌ها و عدم‌مزیت‌های خود را دارند و گاهی مزیت‌ها نسبت به معایب بسیار واضح‌تر هستند؛ به‌عنوان مثال، یک دلیل این است که مزایا در کوتاه‌مدت اتفاق می‌افتند؛ درحالی‌که معایب در بلندمدت رخ می‌دهند و اگر کفه این زیان‌ها نسبت به مزایای کوتاه‌مدت سنگین‌تر باشد، ما هنوز آنها را نمی‌بینیم. پژوهش من در صنعت لقاح مصنوعی (IVF) مثال خوبی از این موضوع است.
شما از آن به‌عنوان «ابهام سببی۲» یاد می‌کنید.
بله. من یک پروژه تحقیقاتی بزرگ روی صنعت IVF برای کلینیک‌های باروری در انگلستان انجام دادم. اکثر این کلینیک‌ها خصوصی هستند. روش‌ درمانیIVF کسب‌و‌کار بسیار بزرگی است. اما در ابتدای این صنعت، زمانی که مجوز انجام این پروسه از سوی دولت داده شده بود، دولت اعلام کرد که هر کلینیک باید میزان موفقیت خود را منتشر کند و دولت این کار را با نیات خوبی انجام داد. در واقع آنها می‌خواستند شفافیت را در بازار افزایش دهند و به انتخاب مصرف‌کنندگان کمک کنند. اما آنچه دولت تشخیص نداده بود – و من فکر می‌کنم که به‌طور واضح می‌توان آن را به سایر صنایع تعمیم داد- این است که نرخ موفقیت یک کلینیک نه تنها به این بستگی دارد که یک شرکت تا چه حد خوب است و در فرآیند تا چه حد خوب عمل می‌کند، بلکه بر داده‌ها نیز وابسته است. حقیقت این است که درمان برخی بیماران آسان‌تر از بقیه است.
اولین فردی که من در این صنعت با او مصاحبه کردم، بلافاصله شروع به صحبت در مورد این موضوع کرد. این یک مساله بزرگ دراین صنعت است چون کلینیک‌ها شروع به انتخاب بیماران‌شان کردند؛ چرا که مدیران آنها تصور می‌کردند اگر تنها بیماران آسان‌تری را مداوا کنند، نرخ موفقیت آنها بالاتر خواهد رفت. کلینیک مذکور از سوی دولت، رتبه بالاتری به‌دست خواهد آورد.
اما آنچه من از طریق این پروژه تحقیقاتی دریافتم این است که وقتی ما اثرات این فعالیت را اندازه‌گیری کردیم، دریافتیم در بلندمدت، کلینیک‌هایی که تنها بیماران آسان‌تری را برای مداوا انتخاب کرده‌اند، در شرایط وخیم‌تری قرار می‌گیرند. کلینیک‌هایی که بیماران با شرایط دشوارتری را درمان می‌کنند در شرایط بهتری قرار می‌گیرند چرا که این بیماران با شرایط سخت منبع نوآوری برای شرکت‌ها می‌شوند.
بنابراین رفع عادات بد، خود منبع نوآوری خواهد بود؟
دقیقا. این مطالعه نشان داد که کلینیک‌های بیشتر و بیشتری شروع به پذیرش فعالیتی کردند که در بلندمدت، اثرات بد داشت و از آنجا که آنها فقط در بلندمدت با مشکل مواجه می‌شوند همچنان متوجه نمی‌شدند که این جست‌وجوی فقط بیماران با شرایط بهتر بود که به عنوان یک عادت بد باعث کمبود خلاقیت می‌شد. اگر شما یک عادت بد داشتید و این عمل را متوقف کردید و گفتید که «ما می‌خواهیم بیماران دشوار را نیز قبول و درمان کنیم» آنگاه نوآوری را تحریک خواهید کرد.
من با نمونه‌های دیگری نیز مواجه شدم. به‌عنوان مثال، شرکتی که محصولات مراقبت از زخم تولید می‌کند به من گفت که رهبران شرکت شروع به مذاکره در مورد تولید محصولاتی برای زخم‌های بسیار پیچیده کرده‌اند که بیماران بسیار کمی در جهان از آن رنج می‌برند. آنها بیان کردند که از نظر تجاری، تولید این محصولات اصلا منطقی نیست؛ چراکه بیماران بسیار کمی وجود دارند و تولید این محصولات کار بسیار زیادی می‌برد. اما زمانی که با مهندسان صحبت کردم، آنها گفتند که از این موارد نکات بسیار زیادی را آموختند و شما می‌توانید نوآوری بسیار زیادی را در محصولات عادی شرکت به پشتوانه این موارد پیچیده دنبال کنید. بنابراین من می‌گویم: به دنبال متغیرهای پیچیده از محصولات یا خدمات اصلی‌تان بروید و این پیگیری می‌تواند منبع نوآوری باشد و شما را از عادات بد رها می‌کند.
راه‌حل شما برای رفع عادات بد چیست؟
اگر شما یک شرکت بزرگ دارید و مشکوک هستید که یقینا فعالیت‌های بدی در صنعت شما و رفتارهای بدی در شرکت شما وجود دارد، ممکن است ندانید که این فعالیت‌ها و رفتارها کدامند و چگونه می‌توانید از شر آنها رهایی یابید. من کار و مطالعه زیادی روی این موضوع انجام داده‌ام.
یک راه‌حل چیزی است که من قبلا در مورد آن صحبت کرده‌ام: تلاش عامدانه برای دشوار کردن زندگی‌تان با انجام متغیرهای سخت از محصول‌تان؛ مانند نمونه مراقبت از زخم. اما همچنین من یک پروژه بزرگ دارم که نام آن را «تغییر به‌خاطر تغییر» نام‌گذاری کرده‌ام و چند سال پیش آن را چاپ کردم. چیزهای مختلفی وجود دارند که می‌توانید در سازمان‌تان ایجاد کنید. اگر شما یک مدیر ارشد اجرایی هستید و می‌خواهید شروع به شناسایی نمونه‌های خاص کنید، چیزهای معینی وجود دارند که می‌تواند به آنها فکر کنید.
یکی از نکات- که من خودم زمان شروع به شناخت یک شرکت استفاده می‌کنم- پرسیدن این سوال از رهبران شرکت است: «چرا به این شیوه عمل می‌کنید؟» افراد خواهند گفت «خب این تنها راهی است که انجام می‌دهیم و نحوه فعالیت ما همیشه همین بوده است.» هر بار که من این پاسخ را دریافت می‌کنم، فکر می‌کنم که «اگر شما نتوانید به من توضیح دهید که چرا این روش بهترین راه برای انجام امور در شرکت شماست، پس ممکن است ما آن را به‌عنوان عادت بد شناسایی ‌کنیم.»
آیا برای شرکت‌ها واقع‌گرایانه است که عادات بد را از هر روش قابل‌توجهی در ۵ یا ۱۰ سال آینده از بین ببرند؟
ادامه دادن عادات بد همیشه بوده است و احتمالا همیشه وجود خواهد داشت. این بخشی از طبیعت است. مشابه همان مدلی که در علم امراض مسری و ویروس‌ها می‌بینید. عادت‌های بد مانند ویروس‌های شرکتی عمل می‌کنند. یک ویروس سماجت می‌کند و گسترش می‌یابد. عادت‌های بد نیز گسترش می‌یابند و ایستادگی می‌کنند. آنها باوجود اثر منفی بر میزبان و حتی کاهش امید به زندگی به حضور خود ادامه می‌دهند. این امر توضیح می‌دهد که چرا سرمایه‌داری، تئوری اقتصادی، بسیار ساده و خام است. آیا ما ویروس‌های شرکتی را حذف خواهیم کرد؟ خیر، ما هرگز همه ویروس‌های بیولوژیک یا همه ویروس‌های سازمانی را نابود نخواهیم کرد. اما آنچه ما با ویروس‌ها در طبیعت می‌کنیم، شناسایی ویروس است و می‌گوییم «ما تلاش می‌کنیم تا آن را از بین ببریم.» عادت‌های بد در سازمان به‌طور خودکار طی رقابت از بین نخواهند رفت همان‌طور که طبیعت به‌طور خودکار ویروس‌ها را نخواهد کشت اما شرکت‌ها می‌توانند خودشان را به ایجاد فرآیندهای معین خو دهند. آنها می‌توانند منبع مشکلات خود را شناسایی کنند و بگویند «این ویروسی است که ما می‌خواهیم تلاش کنیم تا از شر آن خلاص شویم.»
نویسنده: Jeremy Grant
مترجم: آناهیتا جمشیدنژاد

با خدمات آموزشی و مشاوره ای ما بیشتر آشنا شوید:

دوره مدیریت کسب و کار مراکز بهداشتی و درمانی ویژه پزشکان و مدیران کلینیک ها، درمانگاه ها و بیمارستان ها  Healthcare MBA

ارائه خدمات مشاوره ای در دو بخش مشاوره فردی و کسب و کار

Telegram-Android-icon

آماده باشید شما بحران خود را انتخاب نمی‌کنید!

دوره MBA و DBA

منبع: HBR
کلمه بحران چیزی را به ذهن متبادر می‌کند که به ندرت اتفاق می‌افتد. اما این روزها، بحران‌ها یک وضعیت عادی شده‌اند. برندهایی که تصور می‌کنید نسبت به رسوایی‌ها ایمن هستند، خودشان را در نزاع و مناقشه یافته‌اند. برخی بحران‌ها به سرعت از بین می‌روند و برخی دیگر به نظر نمی‌رسد هرگز حل شوند.زمانی که صحبت از یک بحران به میان می‌آید، هر رهبر سازمانی باید آماده مواجهه با آن باشد. بحران‌ها بنا به ماهیت خود، باعث می‌شوند تا احساسات و هیجان‌ها شدت بگیرند. بنابراین ضروری است که رهبران سازمانی خونسردی خود را حفظ کنند و تصمیمات هوشمندانه بگیرند.

سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

برای بررسی دقیق‌تر این موضوع، با مدیران اجرایی که با موفقیت بحران‌ها- از همه انواع آن- را هدایت کرده‌اند صحبت کردیم. در اینجا چند نکته که از این مدیران آموخته‌ایم، آورده شده است:
شما بحران خود را انتخاب ‌نمی‌کنید: اولین چیزی که باید بدانید این است که باید انتظار «غیرمنتظره‌ها» را داشته باشید. طبق گفته‌های جیمی مولدافسکی، مدیر ارشد بازاریابی ولز فارگو (شرکت هلدینگ خدمات مالی و بانکداری آمریکایی و چندملیتی) «قانون شماره یک این است که شما بحران‌تان را انتخاب نمی‌کنید. شما باید آماده باشید.»برایان ایروینگ، مدیر ارشد بازاریابی همپتون کریک نیز با این نظر موافق است: «بحران شما، آن چیزی نیست که فکر می‌کنید اتفاق می‌افتد.» شرکت‌هایی مانند نوردستروم (شرکت خرده‌فروشی کالای لوکس آمریکایی) به‌طور غیرمنتظره‌ای خود را در مجادلات و بحث‌های سیاسی یافتند. (اشاره به قطع همکاری فروشگاه‌های زنجیره‌ای آمریکا با دختر رئیس‌جمهور این کشور، به‌دلیل کاهش شدید فروش محصولات ترامپ در پی بایکوت آنها از سوی مردم آمریکا است) صرف‌نظر از علت آن، نکته مهم داشتن افراد، داده‌ها، ابزارها، فرآیند و طرزفکر درست برای مدیریت هر آن چیزی است که ممکن است در مسیرتان قرار بگیرد.
آن را به عهده وکلا نگذارید: زمانی که بحران فرا می‌رسد، ساعات اولیه آن بسیار مهم است. این واکنش معمولی برای مدیر ارشد اجرایی است که با شورای حقوقی و تیم ارتباطاتی خود مشورت کند. حل مساله بر ارزیابی ریسک‌های قانونی و ترسیم نحوه عکس‌العمل سرمایه‌گذاران و رسانه‌ها قرار دارد. اما حوزه‌های دیگری نیز هستند که باید مورد توجه قرار بگیرند. مشتریان، کارمندان و شرکا در حال تماشای نحوه عکس‌العمل شرکت هستند. آیا شفاف هستید؟ آیا مسوولیت‌ می‌پذیرید؟ آیا ماموریت‌ها و ارزش‌های خودتان را به‌طور کامل انجام داده‌اید؟ ابتدا مدیر بازاریابی و منابع انسانی خود را دخیل کنید. آنها چشم‌اندازی خواهند داشت که وکلا ندارند و زمانی که تصمیمات گرفته می‌شوند باید در اتاق حضور داشته باشند.
داستان از واقعیت بدتر است: برایان ایروینگ دریافته است که «وقتی یکسری اطلاعات بی‌اساس وجود دارد، مردم داستان خودشان را خواهند ساخت. داستانی که مردم می‌آفرینند معمولا ۱۰ برابر بدتر از واقعیت است.» ماروین چو، نایب رئیس بازاریابی جهانی در شرکت گوگل، بر اهمیت ایجاد یک بینش و سپس ساختن و نمایش یک حرکت آنی تاکید دارد. او پیشنهاد می‌دهد ابتدا با تیم ارشد هماهنگی ایجاد شود، سپس تصویر را به بقیه سازمان ارائه دهیم تا مطمئن شویم که افراد می‌دانند که هدف چیست و چرا به سمت آن هدف در حرکت هستند. هر وقت که این موضوع انجام شد، بینش را تقویت کنید و پیشرفت‌ها را مکررا نشان دهید. این مساله باعث ایجاد یک تحرک درونی می‌شود و فرهنگی ایجاد می‌شود که در آن ناشدنی یا ناممکن نه‌تنها ممکن می‌شود بلکه محتمل نیز به نظر می‌آید.
ستاره قطبی خود را پیدا کنید: به عنوان یک مدیر، بسیار سخت است که در شرایط بحرانی بتوان خود و همه افراد را با انگیزه نگاه داشت. امی فریدلندر-هافمن، رئیس بازاریابی تجربی در شرکت اوبر، معتقد است که بازگشت به اصول و ریشه‌ها بسیار مهم است. از دید شخصی، این گفته یعنی بدانیم «چه کسی هستیم و نقش‌مان در این رابطه چیست.» و به عنوان یک شرکت، این گفته یعنی «ما که هستیم و چه ماموریتی داریم.» جمی مولدافسکی اهمیت مثبت بودن و خوش‌بین بودن را این گونه بیان می‌کند: «شما باید دید بلندمدت داشته باشید.» ماروین چو معتقد است که بیان مشکلات آسان است. چالش اصلی ارائه پاسخ‌ها و راهکارها است. باید با تمرکز بر کاربران و مشتری‌ها ماموریت خود را انجام دهید و بهترین چیزی را که به صلاح برند است، برای آنها انجام دهید.
بحران ربطی به آنچه می‌گویید ندارد: یکی از عواقب رسانه‌های دیجیتالی و اجتماعی این است که یک داستان می‌تواند به صورت نمایی رشد کرده و طی چند ساعت از یک مقوله بی‌اهمیت به یک بحران تبدیل شود. به عبارت دیگر، شما دیگر روی داستان خود کنترلی نخواهید داشت. اکثر افرادی که با یک بحران مواجه شده‌اند متوجه یک تغییر در تفکر خود شده‌اند. جمی مولدافسکی دریافته است که قبلا تمرکز فقط روی این سوال بوده است که «در این‌باره چه می‌خواهیم بگوییم؟» ولی امروزه این سوال نیز مطرح است که «دیگران در این باره چه خواهند گفت؟» چالش اصلی این است که در زمان بحران، معمولا خیلی زود، دیر می‌شود. لازم است که در زمان‌های بدون بحران، یک مخزن حسن نیت ایجاد کنید که در زمان بحران تعدادی از مدافعان بتوانند در این مورد صحبت، منتقد‌ها را مجاب و پیام خود را تقویت کنند.
آنچه را که می‌توانید کنترل کنید: شما نمی‌توانید چیزهایی را که مردم درباره‌تان می‌گویند کنترل کنید. ولی خودتان را می‌توانید کنترل کنید. جمی مولدافسکی می‌گوید: «بحران، بحران است. مهم این است که شما چگونه با آن برخورد می‌کنید. و هر مدیری می‌تواند این موضوع را کنترل کند.» امی فریدلندر-هافمن اعتقاد دارد که باید به جای ناراحت بودن عادی رفتار کرد. انتخاب با شماست. می‌توانید هر روز تلاش کنید که کارتان را انجام دهید یا ناامیدانه فکر کنید که تلاشتان بی‌نتیجه است و از هدف خود دورشده و دست از کار بکشید.
درس‌هایی که مدیران اجرایی از مواجهه با بحران یاد می‌گیرند، مشابه همه کسانی است که خود را در معرض شرایط چالش بر‌انگیز می‌بینند. همه ما باید سعی کنیم در پشت سر گذاشتن موانع، مواجهه با تردید و داشتن تمرکز در یک محیط متغیر، تواناتر شویم. بهتر است که آماده باشیم، در مسیر هدفمان قرار بگیریم، راهکارهای دیگران را بشنویم، آنچه را که می‌توانیم کنترل کنیم، و روی مسائل اساسی کار کنیم.
نویسنده: Mark Bonchek، Cara France
مترجم: آناهیتا جمشیدنژاد

با خدمات آموزشی و مشاوره ای ما بیشتر آشنا شوید:

دوره مدیریت کسب و کار مراکز بهداشتی و درمانی ویژه پزشکان و مدیران کلینیک ها، درمانگاه ها و بیمارستان ها  Healthcare MBA

ارائه خدمات مشاوره ای در دو بخش مشاوره فردی و کسب و کار

Telegram-Android-icon

عواقب بهره‌نبردن از هوش دیجیتال

دوره MBA و DBA

منبع: World Economic Forum
جک ما، سرمایه‌دار بزرگ چینی و موسس شرکت علی‌بابا، معتقد است هوش هیجانی (EQ) کلید موفقیت است و حتی از آن بالاتر افراد را نیازمند LQ (یعنی IQ عشق) می‌داند. چه کسی با این جمله موافق باشد و چه نباشد، یک نکته کلیدی در لیست او نادیده گرفته شده است. این نوع هوش تنها برای هدایت همان کسب‌وکاری که خود جک بنیان‌گذارش بوده، لازم و ضروری است. هر چقدر سبک زندگی ما بیشتر به سمت متصل شدن همه چیز به هم می‌رود، هوش دیجیتال یا DQ برای موفقیت فردی و رفاه اجتماعی، اهمیت بیشتری می‌یابد. مشکل این است که بیشتر کشورهای دنیا به‌طور کامل با DQ و اثرات آن آشنایی ندارند.

سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

DQ چیست و چرا مهم است؟
بسیاری افراد فکر می‌کنند DQ یعنی مهارت‌های مورد نیاز برای استفاده موثرتر از تکنولوژی؛ مثلا اینکه چطور مشکل کامپیوتری که روشن نمی‌شود را حل کنیم یا بلد باشیم از همه ویژگی‌های گوشی هوشمندی که داریم استفاده کنیم. اما در واقع این DQ نیست. برخی دیگر فکر می‌کنند DQ یعنی مدت زمان استفاده از صفحات دیجیتال و آگاه بودن از خطرات رو به افزایش این صفحات برای کودکانی که بیش از حد از آنها استفاده می‌کنند یا آگاهی از این مساله که چه زمانی باید اتصال دستگاه خود را قطع کنید و هر چیزی در این حوزه را که اعتیادآور است، از خودتان دور کنید. اینها بخشی از DQ و در واقع یکی از عواملی هستند که آن را تعریف می‌کنند. طبق اعلام موسسه DQ که در سال ۲۰۱۶ این مخفف را اختراع کرد، هوش دیجیتال عبارت است از: «مجموعی از توانایی‌های اجتماعی، احساسی و شناختی که به افراد امکان می‌دهند با چالش‌های این حوزه مواجه شوند و با نیازهای زندگی دیجیتال سازگاری پیدا کنند.» پلت‌فرم‌ها و رسانه‌های دیجیتال جدید هر سال معرفی می‌شوند و با توجه به اینکه کاربران آنها دائما در حال افزایش هستند و سن کودکانی که به آنها دسترسی پیدا می‌کنند در حال پایین آمدن است، توجه بیشتری را به خود جلب می‌کنند. امروز، یک کودک ۸ ساله می‌تواند به راحتی دسترسی مستقل به اینترنت داشته باشد.
اما برخلاف IQ که معمولا توانایی هوشی در نظر گرفته می‌شود که به صورت ژنتیک از قبل مشخص شده، DQ باید ایجاد شود. این نوع هوش، عنصر اساسی توسعه مهارت‌ها برای نیروی کار آینده است، چون مثل یادگیری زبان، در سنین پایین‌تر به شکل موثرتری جذب می‌شود. مطالعه‌ای که اخیرا در مورد ۳۸ هزار کودک ۸ تا ۱۲ سال در ۲۹ کشور مختلف انجام شده، به این نتیجه رسیده که بیش از نیمی از این کودکان در معرض حداقل یک تهدید مرتبط با اینترنت هستند. این تهدیدها عبارت است از: کاهش همدلی دیجیتال (که منجر به افزایش اضطراب و فشارهای اجتماعی در میان همسن و سالان می‌شود)، استفاده بیش از حد از صفحات دیجیتال، اعتیاد دیجیتال، خشونت‌های سایبری، هک اطلاعات هویتی و سوء مدیریت حریم خصوصی آنلاین. نکته هشداردهنده‌تر این است که جوانان در کشورهای نوظهور ۳/ ۱ برابر بیشتر از همسن و سالان خود در کشورهای توسعه‌یافته از نظر دیجیتالی، در معرض این تهدیدها هستند.این واقعیت که یک کودک می‌تواند با دست خودش، در هر زمان و مکانی به دنیای آنلاین دسترسی داشته باشد، نه فقط برای والدین و سازمان‌های جامعه مدنی، بلکه برای آموزش‌دهندگان، قانون‌گذاران، دولت‌ها، رسانه‌ها و حتی پلت‌فرم‌های مصرف‌کننده و برندها، باید بالاترین نگرانی موجود باشد.
معناسازی برای جامعه
به‌طور میانگین، سیستم‌های آموزشی در سراسر دنیا به خوبی تجهیز نشده‌اند تا استانداردها و دستورالعمل‌های مشخصی را برای زندگی آنلاین یک نوجوان تعیین کنند و ظرفیت‌سازی DQ را درون مدارس آنها یکپارچه‌سازی کنند. در نتیجه، کودکان و والدین در این امور به حال خود گذاشته می‌شوند و حمایت چندانی از این موضوع صورت نمی‌گیرد.
عواقب این ماجرا بسیار مخرب است و در برخی قسمت‌های دنیا حتی آمار خودکشی در میان نوجوانان را بالا برده است. چیزی که کمتر مشهود است، اما برای جامعه حیاتی است، ارتباط بین DQ و گسترش اطلاعات غلط دیجیتالی است که به آن اخبار جعلی هم می‌گویند. افزایش ظرفیت خروجی‌ این اطلاعات غلط به DQ پایین کاربرانی که این اطلاعات را به اشتراک می‌گذارند مربوط می‌شود. بدون تشخیص دقیق اطلاعات دیجیتال و مهارت‌های تفکر نقادانه که باید در سنین پایین در انسان نقش ببندد، احتمال اینکه افراد اطلاعات غلط را بدون دانستن عواقب آن به اشتراک بگذارند، بیشتر می‌شود. درست است که در یک زنجیره از خبرنگاران گرفته تا سیاستمداران و سازمان‌ها باید مبارزه با انتشار اخبار جعلی را در دستور کار قرار بدهند، اما مسوولیت نهایی این کار با خود ما کاربران است. دیگر عواقب آشکار DQ پایین عبارت است از مقاومت نکردن در برابر دستکاری‌های آنلاین و از بین رفتن حریم شخصی. این چالشی نیست که هر خانواده‌ای به تنهایی با آن دست و پنجه نرم کند، بلکه مشکلی است که جامعه باید به صورت جمعی به آن بپردازد.
تلاش‌های جهانی
موسسه DQ در اکتبر ۲۰۱۶ و طی یک پروژه کارگاهی در مجمع جهانی اقتصاد تشکیل شد. هدف این موسسه ایجاد ائتلافی جهانی از ذی‌نفعان است تا هوش دیجیتال به کودکان آموزش داده شود و شکاف‌های موجود در سیستم‌های آموزشی که فاقد منابع یا تخصص لازم برای ارائه این مهارت‌های مهم به شهروندان خود هستند پر شود. ائتلاف مذکور توانسته ظرف ۹ ماه به ۶۰۰ هزار کودک در بیش از ۳۰ کشور با زبان‌های مختلف دسترسی پیدا کند. نتیجه تلاش‌های موسسه افزایش ۱۰ درصدی DQ کودکان به‌طور میانگین بوده که به کاهش ۱۵ درصدی تهدیدات مرتبط با اینترنت منجر شده است.
دنیا به DQ نیاز دارد و پیشرفت انقلاب صنعتی چهارم و مرتبط شدن روزافزون زندگی‌ها به هم، سلامت و شکوفایی جوامع را به آن وابسته کرده است.
نویسنده: Claudio Cocorocchia
مترجم: مریم رضایی

با خدمات آموزشی و مشاوره ای ما بیشتر آشنا شوید:

دوره مدیریت کسب و کار مراکز بهداشتی و درمانی ویژه پزشکان و مدیران کلینیک ها، درمانگاه ها و بیمارستان ها  Healthcare MBA

ارائه خدمات مشاوره ای در دو بخش مشاوره فردی و کسب و کار

Telegram-Android-icon

آنچه فعالان کسب‌وکار باید در خصوص سند تجاری چک بدانند؟

دوره MBA و DBA

سال‌ها و شاید قرن‌ها است که اسناد تجاری از شکل و شمایل اولیه و تاریخی گرفته تا امروزی شان، خود تبدیل به موضوعات مهم حقوقی شده‌اند. تدریجا خود این اسناد به قدری مهم و حیاتی شده‌اند که اتاق بازرگانی بین‌المللی (ICC) مقرراتی را برای آنها وضع کرده است. همچنین قانون تجارت ایران و نیز سایر قوانین نیز به آنها، کم یا زیاد، پرداخته‌اند. در این سلسله یادداشت‌ها قصد داریم که مسائل مهم حقوقی و مبتلا به اسناد تجاری از چک، سفته و برات گرفته تا اعتبارات اسنادی و ضمانت نامه‌های بانکی و… بررسی کنیم. به نظر می‌رسد اولین سندی که در این خصوص کاملا تجار و مردم را نیز دچار سوء تفاهم کرده، چک است. چک که در نگاه اول همگان تصور می‌کنند مسائل مرتبط با آن را بلد هستند؛ در محاکم قضایی و آرای دیوان عالی کشور و دکترین حقوقی از پربحث‌ترین مسائل این روزهای دادگاه‌های ایران است.

سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

چک یک سند تجاری است
درخصوص چک به‌طور خاص با دو قانون تجارت و نیز قانون صدور چک مصوب ۱۳۵۵ با اصلاحات بعدی آن‌که مهم‌ترین و آخرین آنها قانون اصلاح موادی از قانون صدور چک (مصوب ۱۳۸۲) است مواجه هستیم. وقتی می‌گوییم چک یک سند تجاری است، یعنی برخلاف سایر اسناد و تعهدات مالی مانند انواع قراردادها یا تعهدات مالی دیگر، از نظر قانون تجارت، چنانچه مطابق با شرایط این قانون صادر شده باشد، سند تجاری محسوب و امتیازات سند تجاری را دارد. نکته اینکه برابر با قانون مندرجاتی باید لزوما در متن ورقه چک درج شده باشد والا چک، صرفا یک سند عادی حقوقی است و از امتیازات قانون تجارت برخوردار نیست. از طرفی لزوما باید بانک ایرانی چک را صادر کرده باشد، والا اگر برای مثال یک قرض الحسنه چکی را صادر کند، از منظر قانون صدور چک امتیازات چک را برخوردار نیست و صرفا یک ورقه حواله تلقی می‌شود.
از سوی دیگر از منظر قانون ایران و نیز کنوانسیون قانون متحدالشکل در خصوص چک ژنو، چک لزوما باید شرایطی را که در مواد ۳۱۰، ۳۱۱ و ۳۱۲ قانون تجارت بیان کرده داشته باشد. در ادامه به بحث قوانین کلی چک می‌پردازیم.
وقتی می‌گوییم چک سند تجاری است چه امتیازاتی برای آن قائل هستیم؟
۱- برابر با قانون تجارت ایران و نیز قانون آیین دادرسی مدنی، دارنده چک می‌تواند برای اقامه دعوی علیه صادرکننده و ظهرنویسان نه‌تنها به محل اقامت خوانده یا محل صدور سند مراجعه کند بلکه می‌تواند به دادگاه محل پرداخت سند که در غالب موارد به انتخاب خود فرد هست نیز رجوع کند. مثال اینکه فرض کنید صادرکننده چک در تبریز سکونت دارد و چکی را به دارنده آن تحویل می‌دهد. دارنده نیز که ساکن تهران است چک را ظهرنویسی می‌کند و به فردی در اهواز واگذار می‌کند. حال دارنده اهوازی می‌تواند به همان بانک اهواز مراجعه کند و پس از اخذ گواهی عدم پرداخت وجه چک، در همان دادگاه اهواز علیه فرد تبریزی و تهرانی، اقامه دعوی کند. بدیهی است این یک امتیاز بسیار بزرگ برای دارنده سند تجاری است. چه اینکه اگر چک سند تجاری نبود او مجبور می‌شد مسیر بسیار طولانی را طی کرده و در دادگاه تبریز اقامه دعوی کند.۲- مطابق قانون ایران، مسوولان سند تجاری متضامنا مسوول پرداخت سند هستند. طبق ماده ۲۴۹ قانون تجارت، دارنده چک (یا برات یا سفته) می‌تواند علیه همگی ظهرنویسان و صادرکنندگان منفردا یا مجتمعا اقامه دعوی کند. حتی دارنده لزومی ندارد که ترتیب ظهرنویسان را در این خصوص رعایت کند. لذا اگر سند تجاری را چندین نفر با تاریخ‌های متعدد و در شهرهای گوناگون امضا کرده باشند، دارنده می‌تواند ضمن اقامه دعوی در محل انتخابی خود، هر کدام یا همگی آنها را به دادگاه فرا بخواند. بدیهی است هیچ سند عادی از نظر قانون چنین جایگاه شایسته‌ای را ندارند.
۳- حق درخواست تامین خواسته: طبق ماده ۱۰۸ قانون آیین دادرسی مدنی، افراد در حین اقامه دعوی یا قبل از آن می‌توانند درخواست تامین خواسته کنند و اموال بدهکار را قبل از رسیدگی به اصل دعوی جهت جلوگیری از فروش و از بین رفتن آنها توقیف کنند. این امر نیاز به پرداخت خسارت احتمالی دارد و دادگاه بدون اخذ خسارت احتمالی چنین درخواستی را نمی‌پذیرد. اما اسناد تجاری در این خصوص مستثنی هستند. به طوری که دارنده چک محق است بدون پرداخت هیچ خسارت احتمالی تامین خواسته بگیرد. مطابق با ماده ۲۹۲ قانون تجارت، پس از اقامه دعوی محکمه مکلف است به مجرد تقاضای دارنده براتی که به علت عدم تادیه اعتراض شده است معادل وجه برات را از اموال مدعی علیه به عنوان تامین توقیف کند. این ماده در خصوص سفته و چک نیز جاری است.نکته حائز اهمیت اینکه، باید لزوما دارنده چک شرایط ماده ۳۱۵ قانون تجارت را رعایت کند تا حق دسترسی به موارد فوق را داشته باشد. این ماده بیان می‌کند: اگرچک درهمان مکانی که صادرشده است باید تادیه شود دارنده چک باید ظرف پانزده روز از تاریخ صدور وجه آن را مطالبه کند و اگر از یک نقطه به نقطه دیگرایران صادرشده باشد باید ظرف ۴۵ روز از تاریخ صدورچک مطالبه شود.
اگردارنده چک ظرف سررسید ذکر شده دراین ماده پرداخت وجه آن را مطالبه نکند، دیگر دعوی او علیه ظهرنویس مورد قبول نخواهد بود واگر وجه چک به سببی که مربوط به محال علیه است ازبین برود دعوی دارنده چک علیه صادر کننده نیزدرمحکمه قابل پیگیری نیست. همچنین مدت فوق برای چک‌هایی که در خارج صادر شده و باید در ایران پرداخت شود، چهار ماه است. بنابراین اگر دارنده چک مهلت‌های ۱۵ یا ۴۵ روزه یا چهار ماهه را از دست بدهد حق اقامه دعوی علیه ظهرنویسان را به کلی از دست می‌دهد. از آن بدتر اینکه باید درصورت تقاضای تامین خواسته، خسارت احتمالی نیز پرداخت کند. چه اینکه برابر با رای وحدت رویه سال ۱۳۶۹ دیوان عالی کشور، گواهی بانک دایر بر عدم تادیه وجه چک که در مدت ۱۵ روز به بانک مراجعه شده به منزله واخواست است و پس از پایان این مهلت برخی امتیازات مهم چک از دست خواهد رفت.
احمد پنجه پور وکیل پایه یک دادگستری

با خدمات آموزشی و مشاوره ای ما بیشتر آشنا شوید:

دوره مدیریت کسب و کار مراکز بهداشتی و درمانی ویژه پزشکان و مدیران کلینیک ها، درمانگاه ها و بیمارستان ها  Healthcare MBA

ارائه خدمات مشاوره ای در دو بخش مشاوره فردی و کسب و کار

Telegram-Android-icon

 

آیا مناسب کار در یک استارت‌آپ هستید؟

دوره MBA و DBA

منبع: HBR
وقتی دوران تحصیلم در مدرسه کسب‌وکار را به پایان رساندم، دو پیشنهاد شغلی پیش رویم بود. اولی از طرف گروه مشاوره بوستون که قبل از گذراندن دوره MBA در آن کار کرده بودم و برای جوانی که به دنبال یک شغل جذاب و باثبات است، گزینه مطلوبی محسوب می‌شد. دومی از طرف یک استارت‌آپ بود که حمایت سرمایه‌گذاری خطرپذیر را داشت و تنها ۳۰ نفر در آن کار می‌کردند و گزینه پرریسک‌تری برای من بود. من پیشنهاد دوم را پذیرفتم و هیچ‌وقت پشیمان نشدم.

سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

آیا مناسب کار در یک استارت‌آپ هستید؟
در سال‌های بعد، برای سه استارت‌آپ دیگر کار کردم و خودم به‌عنوان یک سرمایه‌گذار خطرپذیر در بیش از صد استارت‌آپ سرمایه‌گذاری کرده‌ام. در این مسیر چیزهای زیادی یاد گرفتم که فقط محدود به نحوه تاسیس یک شرکت (تامین مالی، پیدا کردن مشتریان اولیه و استخدام تیم) نیست، بلکه دریافته‌ام که برای پیوستن به یک استارت‌آپ و تبدیل آن به یک سازمان بزرگ و موفق، چه چیزهایی لازم است.
استارت‌آپ‌ها دستورالعمل یا مسیر واضحی به سوی پیشرفت ندارند، اما مدیران خوبی لازم دارند که بتوانند واحدهایی مثل بازاریابی، توسعه محصول و فروش را ایجاد و به‌طور موثر اداره کنند. تقریبا همه کسانی که به استارت‌آپ‌ها می‌پیوندند تاکید می‌کنند که استقلال، خلاقیت و رشدی که در شغل خود تجربه می‌کنند، چقدر برایشان ارزش دارد.
آیا برای استارت‌آپ مناسب هستید؟
برای اینکه در یک استارت‌آپ کار کنید، باید سه کار را انجام دهید که در هیچ مدرسه کسب‌وکار یا شرکت بزرگی یاد نمی‌گیرید.
۱) مدیریت ابهام. استارت‌آپ‌ها آزمایشگاه‌های بزرگی هستند. هر ابتکار عملی جدید است و فرضیه‌ها یکی پس از دیگری تست می‌شوند. عناوین، مرز وظایف، نقش‌ها و مسوولیت‌ها اغلب سیال هستند و تیم برای اختراع و خلاقیت و پیش رفتن به سوی اهداف متغیر، در قالب یک واحد کار می‌کند. با در نظر گرفتن این پویایی سازمانی که گاهی تا مراحل آخر هم ادامه پیدا می‌کند، هر کسی که در یک استارت‌آپ کار می‌کند باید حجم زیادی از ابهام و عدم قطعیت را بپذیرد
۲) کنار زدن محدودیت‌ها. تمایل به پیدا کردن راه حل برای موانع و سوال طرح کردن برای هر چیز به جای منفعل بودن و یک جا نشستن، کلید موفقیت در یک استارت‌آپ است. اگر می‌خواهید برای یک استارت‌آپ کار کنید، باید شخصیتی داشته باشید که همواره به دنبال حل یک مشکل است یا یک راه حل موجود را بهینه‌تر می‌کند.
۳) داشتن حس مالکیت. وقتی در یک استارت‌آپ کار می‌کنید، انتظار می‌رود سرمایه‌گذاری احساسی در آن داشته باشید. حس ماموریت داشتن و ماجراجویی در یک استارت‌آپ خیلی بیشتر از یک سازمان سنتی است و تلاش‌های شما به‌طور واضح و مستقیم به ارزش و موفقیت بنگاه شما مربوط می‌شود. بنابراین، نباید فقط نگران کار خودتان باشید، بلکه همه جنبه‌های شرکت‌تان باید دغدغه شما باشد. در یک استارت‌آپ نباید منتظر باشید نیروی خدمات زباله‌ای را که روی زمین افتاده بردارد. در یک سازمان کارآفرینانه، همه باید خودشان را مالک آنجا بدانند و همیشه این سوال را بپرسند که «شخصا چه کاری می‌توانم انجام دهم تا این مکان را بهتر کنم؟»
انتخاب شرکت درست
اگر احساس می‌کنید برای کار در استارت‌آپ مناسب هستید، در مرحله بعد باید شرکت مناسب خودتان را پیدا کنید. توصیه من این است که چنین تصمیم مهمی را در چهار مرحله بگیرید:
۱) انتخاب یک حوزه. ابتدا حوزه‌ای را پیدا کنید که به آن علاقه دارید. یعنی از خودتان این سوال‌ها را بپرسید: «آیا کسب‌وکاری را ترجیح می‌دهم که بر مصرف‌کننده متمرکز است یا یک شرکت دیگر؟ دوست دارم به چه نوع مشتریانی خدمات‌رسانی کنم؟ کدام‌ برندها را بیشتر از همه تحسین می‌کنم؟ وب‌سایت‌ها، اپلیکیشن‌ها یا موضوعات مورد علاقه من کدامند؟» این سوال‌ها مجبورتان می‌کنند خیلی ملموس فکر کنید. به عنوان مثال، اپلیکیشن مورد علاقه شما TripAdvisor است، واضح است که به سفر کردن علاقه دارید و شاید بهتر است به دنبال استارت‌آپی در این حوزه باشید. وقتی روزنامه، وب‌سایت یا مجله‌ای می‌خوانید، ابتدا و پیش از هر چیز سراغ کدام مطالب می‌روید؟ اگر تیترهایی در مورد کسب‌وکارهای رسانه‌ای شما را جذب نمی‌کنند و از آنها می‌گذرید، هیچ‌گاه نباید به یک سرویس جدید پخش ویدئوی آنلاین بپیوندید، اما اگر سریع شروع به خواندن مطالبی در مورد وسایل نقلیه خودران یا واقعیت مجازی می‌کنید، تمرکزتان را روی همین حوزه‌ها محدود کنید. بهتر است تمرکزتان بر سه حوزه محدود شود؛ بیشتر از این، جست‌وجو را بسیار گسترده می‌کند.
۲) انتخاب یک شهر. همه افراد امکان تغییر مکان زندگی خود را ندارند. اما کسانی که چنین انعطافی را در زندگی خود دارند، بهتر است شهرهایی را برای زندگی انتخاب کنند که قطب‌های کارآفرینی هستند، چون زندگی کارآفرینی جریانی سیال و غیرقابل پیش‌بینی دارد.
۳) انتخاب یک مرحله. وقتی می‌‌خواهم مراحل مختلف کار یک استارت‌آپ را توصیف کنم، از استعاره «ساختن جاده» استفاده می‌کنم. در مرحله «مسیر جنگلی» هیچ ایده‌ای ندارید که راه عبور از کجا است و انبوهی از گیاهان و درختان درهم تنیده شما را احاطه کرده‌اند. خیلی‌ها برای توصیف این دوره از اصطلاح «پیش‌تولید» استفاده می‌کنند. مرحله بعد‌ «جاده خاکی» است که مسیر پر از دست‌انداز و پیچ و خم است، اما راه عبور مشخص است و هدف این است که هر چه سریع‌تر آن را طی کنیم. در این مرحله محصولی را که خوب تعریف شده توسعه داده‌اید و به دنبال یک بازار مشخص برای آن می‌گردید. همچنین مدل کسب‌وکارتان را پیدا می‌کنید و چالش‌های اولیه رشد را مد نظر قرار می‌دهید. در مرحله «بزرگراه» یک جاده باز و صاف پیش روی شما است. به عملیات کسب‌وکار سرعت می‌دهید و مدل کسب‌وکار را اجرا می‌کنید. اگر خیلی فرد ریسک‌پذیری هستید، مرحله جنگل مناسب شما است و باید به دنبال شرکت‌هایی باشید که در مرحله اول کارشان هستند.
اگر از ساخت سیستم‌ها لذت می‌برید، سراغ کسب‌وکارهایی بروید که مرحله اول را پشت سر گذاشته‌اند و دوره‌های بعدی تامین مالی را شروع کرده‌اند و در نهایت اگر یک توسعه‌دهنده و عمل‌گرا هستید که ثبات کاری و درآمد بیشتر را طلب می‌کند، شرکتی که در مرحله ورود به بزرگراه قرار گرفته، برای شما انتخاب مناسبی است.
۴) انتخاب یک برنده. این مرحله، یعنی انتخاب شرکتی که فکر می‌کنید موفقیت بزرگی به دست آورده و می‌تواند فرصت‌های رشد قابل توجهی در اختیار شما قرار دهد، سخت‌ترین کار است. حتی برجسته‌ترین و باتجربه‌ترین سرمایه‌گذاران دنیا هم بیشتر از نیمی از اوقات در این خصوص دچار اشتباه می‌شوند. یک فرد از بیرون چگونه می‌تواند برندگان یک حوزه، بازار و مرحله خاص از کسب‌وکار را شناسایی کند؟ یک روش این است که از تعداد زیادی از افراد درون آن شرکت پرس‌وجو کند. برترین سرمایه‌گذاران خطرپذیر، سرمایه‌گذاران فرشته، وکلا و مشاوران کسب‌وکار در منطقه جغرافیایی مد نظرتان را پیدا کنید و از آنها بخواهید سه استارت‌آپ موفق در یک حوزه و مرحله خاص را به شما معرفی کنند.
سپس با استفاده از معیارهای ساده‌ای که سرمایه‌گذاران خطرپذیر به‌کار می‌گیرند، ارزیابی‌های خودتان را داشته باشید. این معیارها عبارت است از:
• تیم. آیا تیم موسس شرکت متقاعدکننده است؟ آیا اعضای آن می‌توانند دیدگاهی را منعکس کنند که الهام‌بخش دیگران باشد؟ آیا یکپارچگی مناسبی میان آنها وجود دارد؟ آیا حاضرید در یک شرکت دیگر با آنها همکاری داشته باشید؟
• بازار. آیا بازاری که شرکت در آن فعالیت می‌کند به اندازه کافی بزرگ است؟ آیا اختلالی ایجاد می‌کند که فرصتی برای یک تازه‌وارد دیگر فراهم کند؟ این بازار چقدر شلوغ است؟ آیا این استارت‌آپ مزیت پایداری در رقابت دارد؟
• مدل کسب‌وکار. آیا نسبت درآمد خالص به هزینه‌ها برای هر مشتری یا محصول جذابیت دارد؟ آیا شرکت ارزش طول عمر مشتری و هزینه‌های جذب مشتری را عنوان و مقایسه می‌کند؟ آیا مدل کسب‌وکار آن اثرات شبکه‌ای را دربرمی‌گیرد؟ اگر این شرکت در حال حاضر به اندازه کافی مشتری دارد، آیا این مشتریان وفادار هستند؟
با مشاورانی که به نظرات‌شان اعتماد دارید، در مورد این مسائل گفت‌وگو کنید. اگر با موسسان یا رهبران فعلی شرکت‌هایی که به‌کار کردن در آنها فکر می‌کنید در تماس هستید، این سوال‌ها را به‌طور مستقیم از آنها بپرسید و بر اساس نتایجی که به دست می‌آورید، دیدگاه خودتان را شکل دهید.
چگونه خودتان را معرفی کنید
چالش بعدی این است که خودتان را طوری معرفی و عرضه کنید که استارت‌آپ‌هایی که در لیست شما برای کار کردن قرار گرفته‌اند، بخواهند استخدام‌تان کنند. برای این کار دو راهکار پیشنهاد می‌شود:
۱) یک معرفی خوب و صمیمی ترتیب دهید. خیلی از استارت‌آپ‌ها مملو از افرادی با شبکه‌های اجتماعی بزرگ هستند. کار شما این است که بازیگران کلیدی را در شرکت‌هایی که به‌کار کردن در آنها علاقه دارید شناسایی کنید و روش‌هایی برای ارتباط برقرار کردن با آنها بیابید. جست‌وجو در سایت‌های کاریابی یا شبکه لینکدین می‌تواند در این زمینه مفید باشد. سپس به دنبال ارتباطات دوجانبه یا دوستان دوستان‌تان باشید که می‌توانند امکان ارتباط با این افراد را فراهم کنند. این شبکه‌ها را فقط برای معرفی استفاده نکنید، بلکه بر اساس اطلاعاتی که در مورد اشتیاق، تجربه یا دیگر دارایی‌های خود در اختیار آنها قرار داده‌اید، به نوعی از آنها تایید بگیرید.
۲) نحوه مشارکت خود را تصریح کنید. استارت‌آپ‌ها نحیف هستند، بنابراین ترجیح می‌دهند تنها روی افرادی تکیه کنند که می‌توانند آنها را به سوی موفقیت سوق دهند و پیشنهادی برای بهتر شدن‌شان دارند. قبل از اینکه بخواهید مدیریت استارت‌آپ مربوطه را ملاقات کنید، تکالیف‌تان را انجام دهید. یعنی اطلاعات اینترنتی جمع کنید، با دوستان یا مشتریان آن شرکت گفت‌وگو کنید یا از محصولات و خدماتی که آن شرکت ارائه می‌دهد استفاده کنید. همچنین مدل کسب‌وکار را تحلیل کنید و ایده‌ها و پیشنهادهایی برای توسعه آن شرکت در جلسه مصاحبه عنوان کنید. اگر طراح هستید، می‌توانید پیشنهادهای تازه‌ای داشته باشید که آن محصول را زیباتر کند. اگر بازاریاب هستید، می‌توانید پیشنهاد یک پیام یا کمپین جدید را مطرح کنید. اگر دستی در امور مالی دارید، می‌توانید تعدادی از شاخص‌های عملکرد کلیدی شرکت را لیست کنید تا به عنوان یک طرح بازبینی عملکرد ماهانه مورد استفاده قرار بگیرد.
علاوه‌بر این، باید کسانی که با شما مصاحبه می‌کنند را درگیر مکالمه‌ای کنید که محتوای غنی در مورد کار آن استارت‌آپ داشته باشد. تقریبا همه مدیران عامل استارت‌‌‌آپ‌ها در شبکه‌های اجتماعی فعال هستند و می‌توانید با نظر دادن در مورد توییت‌ها یا دیگر پست‌های آنها بحث را شروع کنید. اگر در کنفرانس‌ها، جلسات عمومی یا دیگر رویدادهای صنعتی که شرکت مورد نظر در آن حضور داشته شرکت کرده‌اید، در مورد مسائلی که آنها پوشش داده‌اند صحبت کنید. نشان دهید یکی از نقش‌های شما می‌تواند این باشد که خوب گوش می‌دهید و یاد می‌گیرید.فراموش نکنید این شما هستید که به دنبال کار می‌گردید. می‌توانید جلسه مصاحبه را با پیشنهاد کمک، توصیه و کارشناسی، به نفع خودتان برگردانید.
نمونه یک جهش بزرگ
بعد از آنکه ارین وارن مدرک MBA خود را از دانشگاه بابسون کالج دریافت کرد، مسیری سنتی را در پیش گرفت و یک شغل معمولی بازاریابی در یک شرکت بزرگ به دست آورد. اما بعد از پنج سال احساس ناآرامی کرد. وقتی شرکت تصمیم گرفت او را ارتقا دهد و این ارتقا نیازمند تغییر مکان کاری او بود، آن را نپذیرفت و تصمیم گرفت تغییری اساسی ایجاد کند.با اینکه وارن هیچ اطلاعاتی در مورد استارت‌آپ‌ها نداشت و با داشتن فرزندان کوچک ریسک کردن را اضطراب‌آور می‌دانست، بدش نمی‌آمد شرایط پیچیده جدیدی را در کار تجربه کند. او به چند سرویس آنلاین که خودش هم قبلا از آن استفاده کرده بود، علاقه داشت؛ از جمله برنامه وفاداری Upromise. وقتی فهمید این استارت‌آپ به دنبال یک مدیر عضوگیری در دفاتر بوستون است هیجان‌زده شد، چون هم نقش، هم شهر و هم دیگر ویژگی‌های این شغل با شرایط او تناسب داشت.وارن از طریق دوستان و کارفرماهای دیگر، ارتباطی با این شرکت برقرار کرد و قرار یک مصاحبه گذاشته شد.
او دست خالی به این مصاحبه نرفته بود و پیشنهادهای ویژه‌ای برای جان‌بخشی بیشتر به پیام بازاریابی شرکت و توسعه تجربه کاربران داشت. اشتیاق و تعهدی که او در جلسه مصاحبه نشان داد باعث شد همان روز و در پایان مصاحبه شغل مورد نظر را به دست آورد. چند سال بعد که شرکت بزرگ دیگری تملک این شرکت را به دست آورد، وارن به‌عنوان مدیر بازاریابی به یک استارت‌آپ دیگر رفت. البته هر تجربه‌ای مثل وارن این‌گونه به خوبی پیش نمی‌رود. اما اگر جهش کاری خود را به شیوه‌ای استراتژیک پیش ببرید – یعنی تناسب خود را ارزیابی کنید، شرکت درستی انتخاب کنید و خودتان را به‌طور موثری معرفی کنید – در یک استارت‌آپ به جایگاهی فردی و حرفه‌ای خواهید رسید که ممکن است در سازمان‌های سنتی بزرگ رسیدن به آن خیلی سخت باشد.
نویسنده: Jeffrey Bussgang
مترجم: مریم رضایی

با خدمات آموزشی و مشاوره ای ما بیشتر آشنا شوید:

دوره مدیریت کسب و کار مراکز بهداشتی و درمانی ویژه پزشکان و مدیران کلینیک ها، درمانگاه ها و بیمارستان ها  Healthcare MBA

ارائه خدمات مشاوره ای در دو بخش مشاوره فردی و کسب و کار

Telegram-Android-icon