MBA-DBA

۳ مطلب در بهمن ۱۳۹۷ ثبت شده است

با پروژه‌های نوآورانه چگونه باید برخورد کرد؟

دوره MBA و DBA

منبع: The Innovator`s Dilemma
در بسیاری از شرکت‌ها و سازمان‌ها، جایگاه شغلی مدیران هنگامی شاهد جهش‌های خیره‌کننده و بزرگ خواهد بود که آنها نقشی کلیدی در حمایت از پروژه‌های بسیار موفق و سازنده داشته‌اند. عکس این حالت نیز صادق است و قضاوت نادرست مدیران در مورد یک پروژه و به شکست انجامیدن پروژه‌هایی که آنها بر درستی آن تاکید داشته‌اند می‌تواند به متزلزل شدن جایگاه مدیریتی منتهی شود. البته به ناکامی کشیده شدن هر پروژه‌ای را نباید و نمی‌توان به پای مدیران نوشت و آنها را به خاطر آن ناکامی‌ها جریمه کرد. در واقع ناکامی‌هایی را که از عملکرد ناکافی و نامطلوب تکنولوژی‌های جدید به کار رفته در یک پروژه به وقوع می‌پیوندند، نباید به حساب ناکارآمدی مدیران نوشت چرا که تجربه ثابت کرده که تکنولوژی‌های جدید و ناشناخته به شدت غیرقابل پیش‌بینی بوده و احتمال موفقیت آنها همیشه پنجاه- پنجاه خواهد بود.

سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

اما اگر پروژه‌ای که به اجرا درآمده به گونه‌ای انتخاب شده که بازاری برای آن وجود ندارد و پیش‌بینی درستی در مورد واکنش مشتریان در قبال یک محصول نوآورانه توسط مدیران صورت نگرفته باشد، آن گاه باید مدیران را بابت این ناکامی سرزنش کرد، چرا که چنین ناکامی‌هایی علاوه بر وارد آوردن زیان‌های مالی سنگین به شرکت موجب خدشه‌دار شدن حیثیت و اعتبار عمومی شرکت نزد مردم خواهد شد. بنابراین نقش مدیران میانی در به ثمر نشستن یک ایده نوآورانه بسیار حیاتی و تعیین کننده است چرا که آنها هستند که از یکسو ایده‌های نوآورانه را کشف و شناسایی می‌کنند و در مرحله بعد، آن‌چنان آنها را می‌پرورانند که مدیران ارشد شرکت را برای تایید آن ایده‌ها توجیه می‌کند. پس در حین این فرآیند، باید حتما درک درستی از واکنش بازار در قبال آن ایده نوآورانه به دست آمده باشد. در این الگو، اگر چه به ظاهر این مدیران ارشد شرکت هستند که فرآیند تخصیص منابع را کنترل و هدایت می‌کنند اما واقعیت آن است که مدیران میانی قبل از آنها بیشتر کار را انجام داده و تصمیمات لازم را در زمینه تخصیص منابع شرکت روی ایده یا محصولی خاص فراهم آورده‌اند.
ذکر مثالی در این زمینه می‌تواند به شفاف‌تر شدن این فرآیند کمک کند: فرض کنید با شرکتی موفق در زمینه حرکت از یک شبکه ارزشی به سمت شبکه‌های ارزش پایین دستی و بالادستی روبه‌رو هستیم. در این شرکت، طی یک هفته، یکی از کارمندان کارآمد و موفق بخش بازاریابی و یکی از کارکنان کارآمد و موفق بخش مهندسی، دو ایده کاملا متفاوت را برای تولید یک محصول جدید به یکی از مدیران ارشد شرکت که دو سطح از آنها بالاتر است، ارائه داده‌اند: در ابتدا کارمند بخش بازاریابی به اتاق مدیر ارشد رفت و ایده یک مدل با ظرفیت و سرعت بالا را ارائه کرد، مدیر از او پرسید: «چه کسانی مشتری این محصول جدید خواهند بود؟»
کارمند پاسخ داد: «تمام فعالان اصلی در صنعت ما مشتاق هستند تا چنین محصولی با این ظرفیت و سرعت را خریداری کنند.»
مدیر دوباره پرسید: «آیا شما این ایده را با مشتریان بالقوه در میان گذاشته و نظر آنها را پرسیده‌اید؟»
کارمند جواب داد: «بله، در ماموریت هفته قبل این ایده را با مشتریان در میان گذاشتم و همه آنها گفتند که به محض تولید نمونه اولیه چنین محصولی می‌خواهند آن را ببینند.»
مدیر: «خب آیا بخش مهندسی هم فکر می‌کند ما می‌توانیم این کار را انجام دهیم؟»
کارمند: «آنها می‌گویند که این کار خیلی پیچیده است. البته شما آنها را می‌شناسید و می‌دانید که همیشه از این حرف‌ها می‌زنند.»
حالا این مکالمه را با گفت‌وگوی مشابه همین مدیر ارشد با کارمند مهندسی مقایسه کنید: این کارمند، ایده‌ای برای ساخت یک مدل ارزان تر، کوچک‌تر و با ظرفیت و سرعت پایین‌تر پیشنهاد داده است اما از مشتریان و بازار آن مطمئن نیست:
مدیر: «چه کسانی مشتری محصول جدید خواهند بود؟»
کارمند: «خب مطمئن نیستم، اما به‌طور حتم بازار خوبی برای آن وجود خواهد داشت.»
مدیر: «آیا شما این ایده را با مشتریان بالقوه شرکت در میان گذاشته و نظر آنها را پرسیده اید؟»
کارمند: «بله وقتی در آخرین نمایشگاه تجاری حضور داشتم، این ایده را با یکی از مشتریان کنونی در میان گذاشتم، او گفت، بسیار علاقه‌مند است در این مورد بیشتر بداند.
مدیر: «فکر می‌کنی با اجرای این پروژه، پول خوبی دربیاوریم؟»
کارمند: «خب، فکر کنم بتوانیم اما این بستگی به نحوه قیمت‌گذاری دارد.»
فکر می‌کنید کدام یک از این دو پروژه پیشنهادی، موافقت مدیر را جلب خواهد کرد؟
با نگاهی دقیق‌تر به حرکت شرکت‌ها به سمت شبکه‌های ارزش بالادستی می‌توان به وجود دو الگوی توصیفی در کشاکش ضرورت توسعه منابع و در کارزار سخت رقابت، پروژه‌هایی که به نیازهای خاص مشتریان کنونی توجه دارند یا آن دسته از نیازهای مصرف‌کنندگان موجود که هیچ کدام از شرکت‌ها قادر به برآورده ساختن آنها نیستند، را هدف می‌گیرند، همیشه مورد توجه و تایید مدیران ارشد قرار خواهند گرفت و در این میان نمی‌توان شانس چندانی برای پروژه‌هایی که در حال حاضر مشتری خاصی برای آنها وجود ندارد، متصور شد.
به همین دلیل هم هست که بهترین سیستم‌های تخصیص منابع به گونه‌ای طراحی می‌شوند که بتوانند ایده‌هایی را که قادر به یافتن مشتریان و بازارهای پرسود و پایدار نیستند، شناسایی کرده و کنار بزنند. بنابراین هر شرکتی که فاقد یک روش نظام‌مند برای تخصیص منابع توسعه‌ای بر اساس نیازهای مشتریان است، به‌طور حتم ناکام خواهد ماند.
نکته مدیریتی کلیدی در این وضعیت معماگونه و پیچیده که در زمینه تخصیص منابع برای پروژه‌های نوآورانه وجود دارد این است که اصول مدیریت خوب که مبتنی بر کار بیشتر، هوشمندانه‌تر و با دید بازتر است، نمی‌تواند به حل این مساله کمک چندانی کند چرا که فرآیند تخصیص منابع شامل هزاران تصمیمی است که به‌صورت روزانه و به وسیله صدها نفر در شرکت اتخاذ می‌شوند و همگی حول محور چگونگی هزینه کردن وقت کارکنان و پول شرکت متمرکز شده‌اند.
نویسنده: کلایتون کریستینسن
مترجم: سید‌حسین علوی لنگرودی

با خدمات آموزشی و مشاوره ای ما بیشتر آشنا شوید:

دوره مدیریت کسب و کار مراکز بهداشتی و درمانی ویژه پزشکان و مدیران کلینیک ها، درمانگاه ها و بیمارستان ها  Healthcare MBA

ارائه خدمات مشاوره ای در دو بخش مشاوره فردی و کسب و کار

Telegram-Android-icon

 

اخلاق بازاریابی و استراتژی

دوره MBA و DBA

منبع: کتاب استراتژی بازاریابی
اخلاق بازاریابی دربرگیرنده اصول و استانداردهایی است که رفتار افراد و گروه‌ها را در گرفتن تصمیمات بازاریابی هدایت می‌کنند. استراتژی بازاریابی باید ذی‌نفعان – شامل مدیران، کارکنان، مشتریان، انجمن‌های صنعتی، دولت، سازمان‌های نظارتی، شرکای کسب‌و‌کار و گروه‌های ذی‌نفوذ – را در نظر بگیرد که همه آنها سهمی در استانداردهای پذیرفته‌شده و انتظارات جامعه دارند. ابتدایی‌ترین این استانداردها به‌عنوان قوانین و مقرارت تدوین شده‌اند تا شرکت‌ها را برای انطباق با انتظارات جامعه از رفتار کسب‌و‌کار ترغیب کنند. این قوانین معمولا به‌دلیل نگرانی‌های اجتماعی درباره سوء‌رفتاری که به رقبا یا مصرف‌کنندگان آسیب‌رسان بوده، تصویب شده‌اند.

سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

استانداردهای رفتاری که تعیین‌کننده اصول اخلاقی در فعالیت‌های بازاریابی هستند هم سازمان‌ها و هم افراد را ملزم به پذیرش مسوولیت در قبال اعمال خود و رعایت سیستم‌های ارزش تعیین‌شده می‌سازند. سوء‌رفتار اخلاقی مکرر در یک کسب‌و‌کار یا صنعت معین گاهی مستلزم مداخله دولت است، وضعیتی که می‌تواند برای کسب‌و‌کارها و مشتریان پرهزینه و ناراحت‌کننده باشد. در اوایل قرن بیست و یکم، آشکار شد که کسب‌و‌کارهای فراوانی در حال پاک کردن آثار اعمال خود هستند. با این همه، سوء‌رفتار در بخش‌های مالی و بانکداری و نیز شکست‌های بارز شرکت‌هایی مانند GM در طول بحران مالی ۲۰۰۹-۲۰۰۸، سبب فرسایش بزرگی در اعتماد مصرف‌کننده شد. باعث شگفتی نیست که این احساسات در شدت بحران مالی به اوج خود رسید. نیرنگ‌های بازاریابی مانند دروغ‌گویی و ارائه ناصحیح اطلاعات، دلیلی کلیدی برای افزایش پشتیبانی از مقررات دولتی بود. چنین اقداماتی باعث افزایش سلب اعتماد مصرف‌کنندگان نسبت به برخی کسب‌و‌کارها شد، مانند صنعت وام‌های شرطی خرید خانه که در بی‌ثباتی اقتصادی طی بحران سهم داشت. گمراه کردن مصرف‌کنندگان، سرمایه‌گذاران و دیگر ذی‌نفعان نه‌تنها عامل ویرانی شرکت‌های شناخته‌شده‌ای مانند لیمن برادرز و کانتری واید فایننشال شد؛ بلکه منجر به دستگیری مسوولان اصلی شرکت و از بین رفتن میلیاردها دلار پول سرمایه‌گذاران شد. بدون داشتن دیدگاهی مشترک از رفتار قابل‌قبول و مناسب کسب‌و‌کار، شرکت‌ها اغلب در متوازن ساختن تمایل خود برای سود و آمال و نیازهای جامعه شکست می‌خورند.
هنگامی که شرکت‌ها از استانداردهای غالب صنعت و جامعه منحرف می‌شوند، نتیجه آن نارضایتی مشتری، فقدان اعتماد و اقدامات قانونی است. شهرت شرکت یکی از مهم‌ترین ملاحظات برای مصرف‌کنندگان است. بازاریابان باید متوجه ذی‌نفعان و لزوم ایجاد اعتماد باشند. یک مطالعه اخیر نشان می‌دهد که امروزه تنها حدود ۵۰ درصد مصرف‌کنندگان آمریکایی به کسب‌و‌کارها اعتماد دارند که می‌تواند تاثیر معنی‌داری بر رابطه میان مصرف‌کنندگان و کسب‌و‌کارها بگذارد. اعتماد دغدغه مهمی برای بازاریابان است؛ زیرا شالوده روابط بلندمدت است. فقدان اعتماد مصرف‌کننده در سال‌های اخیر، بنا به بحران مالی و رکود عمیق، افزایش یافته است. اعمال پرسش‌برانگیز موسسات مالی و بانک‌های معروف بسیاری از مصرف‌کنندگان را واداشته تا با دید انتقادی اعمال همه شرکت‌ها را بررسی کنند. اعتماد باید ایجاد شود یا برگردانده شود تا اطمینان مصرف‌کننده جلب شود.
با توجه به اینکه عمده موفقیت شرکت‌ها بستگی به تصورات جامعه درباره شرکت دارد، شهرت یک شرکت یکی از بزرگ‌ترین منابع داخلی آن است که مستقیما بر موفقیت استراتژی بازاریابی تاثیر دارد. تعیین کمیت ارزش یک شهرت مثبت دشوار است، اما بسیار مهم است و هنگامی که از دست برود کسب مجدد آن می‌تواند دشوار باشد. توجه کنید که ۷۰ درصد ارزش بازار مک‌دونالد مبتنی‌بر دارایی ناملموس آن مانند ارزش برند و سرقفلی است. یک رخداد منفی منفرد می‌تواند بر تصور مردم از تصویر و شهرت شرکت تا سال‌ها پس از آن تاثیر بگذارد. شهرت، تصویر ذهنی و برندسازی از همیشه مهم‌ترند و ازجمله حیاتی‌ترین جنبه‌های روابط پایدار با ذی‌نفعان کلیدی به‌شمار می‌آیند.
چالش‌های اخلاق‌گرایی و مسوولیت اجتماعی: گرچه برخی ارزش‌هایی مانند صداقت، احترام و اعتماد را بدیهی و به‌طور جهان‌شمول مورد پذیرش می‌دانند، تصمیمات کسب‌و‌کار دربرگیرنده مباحثات پیچیده و مفصلی است که در آن درستی ممکن است چندان آشکار نباشد. هم کارکنان و هم مدیران نیاز به تجربه‌ای در صنعت خاص خود دارند تا بفهمند چگونه در مناطق خاکستری عملیات خود را انجام دهند یا درخواست‌های نزدیک را در حوزه‌های در حال تکامل، مانند حریم خصوصی در اینترنت اداره کنند. برای مثال چه میزان اطلاعات شخصی باید بدون اجازه مشتری در وب‌سایت شرکت ذخیره شود؟ در اروپا، راهنمای اتحادیه اروپا پیرامون محافظت از داده‌ها فروش یا اجاره دادن فهرست ایمیل‌ها را ممنوع می‌سازد؛ یعنی داده‌های مصرف‌کنندگان را بدون اجازه آنها نمی‌توان استفاده کرد. در ایالات‌متحده شرکت‌ها آزادی بیشتری برای تصمیم‌گیری در مورد چگونگی گردآوری و استفاده از داده‌های شخصی مشتریان دارند، اما فناوری در حال پیشرفت هر روز پرسش‌های جدیدی را در این مورد مطرح می‌کند. موضوعات مربوط به حریم خصوصی شخصی، ایمیل ناخواسته و دستبرد به حقوق مالکیت معنوی موجب بروز مسائل اخلاقی می‌شود. محافظت از نشان تجاری و نام‌های برند با گسترش تجارت الکترونیکی دشوارتر می‌شود.
افرادی که از تجربه کسب‌و‌کار محدودی برخوردارند اغلب درمی‌یابند که باید تصمیماتی ناگهانی درباره کیفیت محصول، آگهی، قیمت‌گذاری، تکنیک‌های فروش، شیوه‌های استخدام، حریم خصوصی و کنترل آلودگی بگیرند. برای مثال، چگونه آگهی‌دهندگان بدانند که در حال ارائه عبارات گمراه‌کننده هستند یا صرفا تبلیغات پرسروصدا یا بزرگ‌نمایی است؟ به طور مثال بایر ادعا می‌کند که «بهترین آسپرین دنیا» است؛ هاش پاپیز «راحت‌ترین کفش در کره زمین» است.» ارزش‌های شخصی آموخته‌شده از طریق اجتماعی شدن از خانواده، مذهب و مدرسه ممکن است خطوط راهنمای مشخصی برای این تصمیمات پیچیده کسب‌و‌کار فراهم نسازند. به‌عبارت دیگر تجربیات و تصمیمات یک شخص در خانه، مدرسه و در جامعه پیرامون ممکن است کاملا متفاوت از تجربیات و تصمیماتی باشد که باید در محل کار بگیرد. همچنین منافع و ارزش‌های هر یک از کارکنان ممکن است متفاوت از افراد دیگری در همان شرکت از استانداردهای صنعت و از جامعه به‌طور عام باشد. هنگامی که ارزش‌های فردی با پیکره ارزش‌های گروه کاری ناسازگار باشند، تعارض اخلاقی در پی آن خواهد آمد. لازم است که دورنمای مشترکی از رفتار قابل‌قبول از دیدگاه سازمانی توسعه یابد تا رابطه باثبات و قابل‌اتکایی با همه ذی‌نفعان مربوطه را بپروراند.
ترجمه محمد حسین بیرامی

با خدمات آموزشی و مشاوره ای ما بیشتر آشنا شوید:

دوره مدیریت کسب و کار مراکز بهداشتی و درمانی ویژه پزشکان و مدیران کلینیک ها، درمانگاه ها و بیمارستان ها  Healthcare MBA

ارائه خدمات مشاوره ای در دو بخش مشاوره فردی و کسب و کار

Telegram-Android-icon

۶ روش برای افزایش قدرت پیش‌بینی تیم‌های بازاریابی و فروش

دوره MBA و DBA

نویسنده: Gianluca Bisceglie

کسب‌وکارهایی که رشد می‌کنند، باید ایده روشنی داشته باشند از اینکه کجا هستند و کجا می‌خواهند بروند. پیش‌بینی و برآورد فروش بخشی حیاتی از برنامه‌ریزی‌های پیش‌رو است. به‌عنوان یک صاحب کسب‌وکار یا مدیر ارشد، ضروری است که اعداد و ارقام مربوط به فصل‌های آینده را بدانید.

سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

باید درک دقیقی از ارزش معاملاتی که در پایپ‌لاین فروش (مجموعه اقداماتی که یک نماینده فروش باید پشت سر هم طی کند تا مشتری بالقوه را به مشتری حتمی تبدیل کند) انجام می‌شوند، داشته باشید. هر ماه چند قرارداد جدید به سرانجام می‌رسد؟ ارزش این معاملات چقدر است؟ آیا در مسیر هدف حرکت می‌کنید یا نیاز به انجام اصلاحات دارید؟برآورد موثر، شما را در پایپ‌لاین فروش و بازاریابی مطمئن می‌کند. به هر حال، تحقیقات «انجمن مدیریت فروش» آمریکا دریافته که تنها ۴۴ درصد مدیران معتقدند مدیریت پایپ‌لاین موثر است. برعکس، شرکت‌هایی که فرآیند برآورد رسمی‌تری را اجرا می‌کنند، ۲۸ درصد درآمد بیشتری نسبت به رقبا به دست می‌آورند.
مسائل مرتبط با برآورد
برآوردکردن یعنی پیش‌بینی و انجام یک سری محاسبات از قبل. وقتی پای فروش و بازاریابی به میان می‌آید، اعداد و ارقام اغلب بیش از حد رویایی و خوش‌بینانه به نظر می‌رسند. فروش و بازاریابی حوزه‌های رشد هستند و رشد، مدیران را امیدوار می‌کند. امیدواری باعث می‌شود روی قلعه‌های شنی بیش از حد حساب باز کنیم و حتی اعضای واقع‌بین تیم هم بیش از حد خوش‌بین می‌شوند و عدد و رقم‌ها را با این خوش‌بینی متناسب می‌کنند. مدیران ارشد و ذی‌نفعان، برآوردهای بیش از حد خوش‌بینانه را به چالش می‌کشند، مگر اینکه دستاورد جاه‌طلبانه‌ای پیش‌رو باشد و تعیین اهداف واقع‌گرایانه سخت شود. از دیگر مشکلاتی که در مدل‌های برآورد فعلی وجود دارد، دشواری استفاده از اکسل برای کار مشارکتی است. شرکت‌ها اغلب برای ایجاد و تثبیت فرمول‌هایی که امکان جمع‌آوری و ترکیب منابع داده مختلف را فراهم می‌کند و نتایج را مورد تجزیه و تحلیل قرار می‌دهد، به کارشناس نیاز دارند. وقتی تیم‌ها و ذی‌نفعان متعدد درگیر هستند، کنار هم قرار دادن این پیش‌بینی‌ها و برآوردها، هفته‌ها یا ماه‌ها زمان می‌برد و به چندین نسخه از یک صفحه اکسل نیاز دارد. مرتب‌سازی این اطلاعات، می‌تواند مثل یک کابوس باشد. هیچ‌یک از راه‌هایی که گفته شد امن نیستند و یک اشتباه ساده یا حرکتی عامدانه، می‌تواند منجر به شکل‌گیری برآوردها و پیش‌بینی‌های غلط و فاجعه‌آمیزی شود.
به‌طور حتم، روش بهتری برای توسعه فرآیندها و ابزارهایی که شرکت‌ها از آن برای انجام برآوردهای دقیق‌تر و سریع‌تر از روش‌های فعلی استفاده می‌کنند، وجود دارد که در اینجا هفت مورد را بررسی می‌کنیم.
۱) ساده‌سازی جمع‌آوری داده: اعضای تیم فروش و بازاریابی شما داده‌های ارزشمندی در اختیار دارند که بخواهند به اشتراک بگذارند. این داده‌ها ممکن است پراکنده و در Inboxها، برنامه‌های مدیریت ارتباط با مشتری (CRM)، صفحات اکسل و اسناد دیگر باشند. برای انجام یک برآورد دقیق، لازم است این داده‌ها از جاهای مختلف جمع‌آوری و ارزیابی شوند. برخی از آنها مفید خواهند بود و بقیه را می‌توان کنار گذاشت.
از آنجا که برآوردها معمولا فقط سالی یک بار انجام می‌شوند و یا هر ۶ ماه اصلاح و متناسب‌سازی می‌شوند، این باید یک فرآیند پیش‌بینی‌پذیر باشد. اما وقتی اضطرار پیش می‌آید، کسانی که در فرآیند برآورد مشارکت کرده‌اند، آن‌قدر که شرکت‌ها نیاز دارند، سازماندهی شده عمل نمی‌کنند.
گماشتن یک مدیر که مسوول جمع‌آوری داده باشد و از حمایت اعضای ارشد و منابع برخوردار باشد، این فرآیند را ساده‌سازی می‌کند. همچنین استفاده از نرم‌افزارهایی که امکان انتقال منابع و پیگیری مشارکت‌ها را فراهم می‌کند، نیاز به داشتن نسخه‌های متعدد از یک فایل یا بالا و پایین کردن ایمیل‌های بی‌شمار و به دنبال آن آشفتگی‌های داده را کم می‌کند.
۲) اتخاذ یک رویکرد مشارکتی: مشارکت و همکاری کلید کار است. مطمئن شوید که سیاست‌های دفتر کار و تنش‌های هر بخش، فرآیند را پیچیده نمی‌کند. هر کسی را که مسوولیتی بر عهده دارد، از همان ابتدا درگیر فرآیند کنید. همچنین دستورالعمل‌ها، انتظارات و معیارهایی که در راستای هدف هستند را به‌طور واضح تعیین کنید.
۳) برآورد را سرعت ببخشید: هر چقدر ابزارهای برآورد موثرتر و مشارکتی‌تری در اختیار داشته باشید، می‌توانید سرعت فرآیند را بالاتر ببرید. مثلا اگر محیط عملیاتی سریع تغییر کند (رکود اقتصادی اتفاق بیفتد یا یک مشتری بزرگ را از دست بدهید)، باید با چند گام یک برآورد قابل سنجش و دقیق را اصلاح و به‌روز کرد. مدیران ارشد و ذی‌نفعان نباید برای اطلاعاتی که فردا نیاز دارند، چند هفته یا چند ماه صبر کنند.
۴) کاهش سوگیری شناختی: وقتی قرار است برآورد و پیش‌بینی انجام شود، تفکر گروهی خطرناک است. هیچ‌چیز بدتر از این نیست که بگذاریم دو سه صدا که از همه بلندتر است فقط حرفشان را بزنند و نسبت به یک دستاورد مشخص برای تغییر اعداد و ارقام، سوگیری به وجود بیاید. کاهش مشکلاتی که در مورد جمع‌آوری داده وجود دارد و همکاری و تجزیه و تحلیل به تیم شما زمان بیشتری می‌دهد تا پشت صحنه اعداد و ارقام را مورد بررسی قرار دهند. در نتیجه، سوگیری نباید در پیش‌بینی‌ها و برآوردهای یک تیم نقش داشته باشد.
۵) عینک خوش‌بینی را درآورید: خوش‌بینی یا بدبینی بیش از حد، به نتیجه برآوردها لطمه می‌زند. داشتن یک رویکرد بی‌طرف نسبت به داده‌ها و اطمینان از اینکه با تیم مدیریتی مشورت لازم صورت گرفته، شانس شکست برآوردهای شما را کم می‌کند.
۶) سناریوسازی انجام دهید: چندین سناریو را برنامه‌ریزی کنید. مثلا اینکه فروش، بیشتر یا کمتر از حد انتظار شده است. برای فصول خوب و بد، برای معرفی محصول جدید یا تاخیر در معرفی محصول جدید، برنامه‌ریزی کنید. با ابزارهای درست، می‌توانید ارقام و نتایج مختلف را تست کنید و راحت‌تر بفهمید که عملکرد کسب‌وکارتان در شرایط مختلف چگونه است.
مترجم: مریم رضایی