MBA-DBA

۵ مطلب در فروردين ۱۳۹۸ ثبت شده است

چگونه بعد از ۱۰ سالگی هم رشد کنیم؟

دوره MBA و DBA

برگرفته از کتاب: اگر در جنگِ سگی هستی، گربه شو!
عملا هر شرکتی یک ماموریت سازمانی و چشم‌انداز زیبا برای خود تصویر کرده و بیان می‌کند که به آن پایبند است. شرکتی مانند اچ‌پی که در سال‌های گذشته به شدت در حال افول بوده و به دلیل تمرکز محض بر سودآوری متحمل شکست شده است، همچنان از این سخن می‌گوید که به نوآوری معنادار، وفاداری مشتریان و سود و رشد بلندمدت می‌اندیشد. جنرال موتورز هم پیش از ورشکستگی‌اش روی کاغذ به دنبال «توسعه و طراحی محصولاتی متمایز و باکیفیت بود که به معنای واقعی مشتریان را راضی کند.» اما هیچ‌کدام از این ماموریت‌ها و چشم‌اندازهای زیبا عملیاتی نمی‌شدند. شما چطور؟ آیا برای کسب رشد بلندمدت، به ماموریت و چشم‌انداز خود جامه عمل می‌پوشانید یا گاهی آن را فراموش می‌کنید؟

سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

متاسفانه بیشتر شرکت‌ها نمی‌توانند اهداف و ارزش‌های بنیادین خود را در قالب اقدامات معنادار به معرض نمایش بگذارند. یکی از مشکلات این موضوع، ناتوانی در انتقال واضح پیام به ذی‌نفعان شرکت است؟ آیا همه ذی‌نفعان یک شرکت فرضی می‌دانند که باید تنها بر خواسته‌ها و نیازهای مشتریان (حتی خواسته‌ها و نیازهای غیرمنطقی) متمرکز باشند؟ آیا آنها می‌دانند که استراتژی‌ها و اولویت‌های مدیرعامل و اعضای هیات مدیره چیست یا بارها بین آنچه اعلام می‌شود با آنچه عمل می‌شود، فاصله می‌افتد؟ کارکنان چگونه رفتار می‌کنند؟ در صورتی که آنها به‌طور واضح از ماموریت و چشم‌انداز اطلاع پیدا نکنند، میزان مشارکت و بهره‌وری‌شان کاهش می‌یابد و نتیجه آن سقوط رضایت مشتریان و تضعیف عملکرد بلندمدت کسب‌وکار خواهد بود.

در رده‌بندی‌های سالانه مجله «هاروارد بیزینس ریویو» می‌توان این مساله را به وضوح مشاهده کرد که عملکرد مالی قدرتمند در طولانی‌مدت (بیش از یک دهه)، تنها نصیب شرکت‌هایی می‌شود که تمام توانمندی‌ها، دارایی‌ها، مشوق‌ها و ذهنیت کارکنان در راستای اجرای استراتژی‌ها و تحقق‌بخشی به ماموریت سازمان قرار گرفته‌اند. شرکت‌هایی مانند آمازون و استارباکس که هیچ‌وقت از ماموریت‌ها و چشم‌اندازهای خود کوتاه نیامده‌اند و کارکنانشان در راستای اهداف و ارزش‌های مشتریان حرکت می‌کنند، در چنین فهرست‌هایی به خوبی قابل رویت هستند. آمازون در فهرست سال ۲۰۱۵ مجله نام‌برده شده رتبه نخست عملکرد مالی طولانی‌مدت را داشت و استارباکس هم رتبه ۳۷. عملکرد مالی آنها در مقایسه با ۹۰۷ شرکت مختلف سنجیده شده است.

اما چنین مثال‌هایی فراوان هستند. شرکتی مانند فدکس (FedEx) که رتبه ۳۴ را در رده‌بندی هاروارد بیزینس ریویو دارد، بهترین عملکرد مالی خود را تحت هدایت مدیرعامل کنونی خود به دست آورده است. ماموریت و چشم‌انداز فدکس هم مانند بسیاری از شرکت‌های دیگر، الهام‌بخش و پیشران است: «فدکس به ارائه تجربیاتی شگفت‌آور برای مشتریان، محیط کاری عالی بودن، حامی هوشیار محیط‌زیست بودن و همدلی با شهروندان در جامعه‌ای که زندگی و کار می‌کنیم، متعهد است.»

ماموریتی که فدکس برای خود مشخص کرده، اصیل و عملی شده است. فرد اسمیت، بنیان‌گذار و مدیرعامل فدکس در ۴۵ سالی که در این شرکت فعالیت می‌کند، همواره به دنبال تقویت ماموریت سازمانی و انتقال صریح آن به ۲۵۰ هزار نیروی کار خود بوده است. او توضیح می‌دهد:

«شما باید پولتان را همان جایی هزینه کنید که از آن صحبت می‌کنید. هیچ سالی نبوده است که ما برای ارائه خدمات بهتر، سرمایه‌گذاری‌های سنگینی نکرده باشیم. شاید حتی بعضی سال‌ها می‌شد تصمیم گرفت که کیفیت خدمات عالی است و نیازی به کیفیت بالاتر نیست. حتی می‌شد ۲ درصد از کیفیت کاست و سود بیشتری به دست آورد؛ هیچ‌کدام از مشتریان هم متوجه نمی‌شدند اما چنین کاری نکردیم. ما همچنین فرهنگ سازمانی خود را در راستای ماموریت و چشم‌انداز خود قرار داده‌ایم. از هر کدام از کارکنان فدکس در هر نقطه‌ای که فعالیت می‌کند، بپرسید که سوگند ما درباره چیست، او به شما خواهد گفت: «من باعث خواهم شد که تمام سفارش‌ها برای تمام مشتریان یک تجربه خارق‌العاده باشند».»

به دلیل همین تعهد به ماموریت سازمانی و همراستایی تمام اقدامات و ذهنیت سازمان است که فدکس را همواره می‌توان در فهرست «تحسین‌برانگیزترین شرکت‌ها» و همچنین «۱۰۰ شرکت برتر برای کار کردن» به انتخاب مجله فورچون مشاهده کرد.

برای شرکت‌هایی که مانند آمازون، اپل، استارباکس و فدکس هستند و چند دهه به سودآوری و رشد خود ادامه می‌دهند، تنها کسب درآمد مطرح نیست. آنها برای کسب درآمد نیست که اقدام به ارائه محصولات و خدمات خود می‌کنند. برای چنین شرکت‌هایی، مشتری یا ارزش‌های والای مشابه مانند یک ستاره قطبی است که در هر نقطه و هر مرحله‌ای از حرکت خود، به آن نگاه می‌کنند تا از انحراف نجات یابند. این ستاره قطبی راهنمای تمام جنبه‌های استراتژیک، عملیاتی و اولویت‌های مدیریتی است و با آنکه گاهی ممکن است در ظاهر حرکت به سمت این ستاره قطبی به صرفه نباشد، باز هم موفقیت طولانی‌مدت نصیب شرکت‌هایی می‌شود که در جهت آن حرکت می‌کنند.

جف بزوس، بنیان‌گذار و مدیرعامل آمازون توصیه‌های جالبی درباره تعیین ماموریت و چشم‌انداز شرکت دارد. او توضیح می‌دهد: «زمانی که در جلسه می‌نشینیم، برخی می‌گویند که در ۵ سال آینده چه چیزهایی تغییر خواهد کرد و برای آنها چه باید بکنیم؟ اما من می‌پرسم در ۵ سال آینده چه چیزهایی تغییر نخواهند کرد؟» زمانی که ماموریت و چشم‌انداز سازمان را براساس مفاهیم غیرقابل تغییری مانند مشتریان، نوآوری و کیفیت بنا کنیم، در طول مسیر دچار سردرگمی نخواهیم شد. مدیرعامل آمازون که در برخی برنامه‌های جدید چند سال اخیر خود، با نگرانی و مقاومت برخی از کارکنان هم مواجه شد، برایشان توضیح داد که « باید در مورد ماموریت و چشم‌انداز سرسخت بود و در مقابل جزئیات انعطاف‌پذیر.» محیط فعالیت‌ تمام شرکت‌ها در حال تحول است و در هر زمان نیاز است تا همگام با تغییرات، استراتژی‌ها و برنامه‌های کوتاه‌مدت را با تغییرات انطباق داد؛ انطباقی که همچنان در راستای چشم‌انداز تعیین شده است.
لئونارد شرمن
مترجم: مهدی نیکوئی

با خدمات آموزشی و مشاوره ای ما بیشتر آشنا شوید:

دوره مدیریت کسب و کار مراکز بهداشتی و درمانی ویژه پزشکان و مدیران کلینیک ها، درمانگاه ها و بیمارستان ها  Healthcare MBA

ارائه خدمات مشاوره ای در دو بخش مشاوره فردی و کسب و کار

Telegram-Android-icon

 

رهبران سازمانی که در انقلاب صنعتی چهارم پیشرفت می‌کنند

دوره MBA و DBA

منبع: WEF
یک سال پیش، ۸۶‌درصد از مدیران سطح C در اولین گزارش دیلویت Deloitte در مورد آمادگی کسب‌وکارها برای چهارمین انقلاب صنعتی گفتند سازمان‌هایشان «هر چه در توان دارند» برای ایجاد نیروی کار برای دوره‌ چهارم صنعت انجام می‌دهند. امسال، کمتر از نیمی از افراد- ۴۷‌درصد – این عقیده را داشتند.

سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است

این نکته نه تنها نشان‌دهنده‌ تغییری خیره‌کننده در نگرش‌ها است، بلکه نشان‌دهنده‌ تغییری خوشایند است. چون نشان می‌دهد مدیران درک عمیق‌تری از دوره‌ چهارم صنعت به دست می‌آورند، آگاهیِ روزافزونی نسبت به چالش‌های پیش‌رویشان پیدا می‌کنند، و در حال بررسی اقدامات موردنیاز برای موفقیت واقع‌بینانه در دوره‌ چهارم صنعت هستند. دومین گزارش دیلویت در مورد آمادگی برای دوره‌ چهارم صنعت، با عنوان «رهبری در چهارمین انقلاب صنعتی: جنبه‌های پیشرفت»، دوباره از مدیران پرسید که چگونه سازمان‌هایشان را قادر می‌سازند تا در چهار حوزه موفق شوند: جامعه، استراتژی، فناوری و استعداد. با این حال، علاوه بر تحلیل روندهای سالانه، به‌دنبال کشف نحوه‌ پیشروی رهبران سازمانی، جایی که بیشترین پیشرفت را می‌کنند و آنچه که موثرترین رهبران را متمایز می‌کند، بودیم. ما چهار شخصیت رهبری سازمانی متمایز را کشف کردیم که معتقدیم می‌توانند چارچوبی برای مدیران فراهم کنند و به‌عنوان مدلی برای رهبران سراسر جهان که با چالش‌های مرتبط با تحول دیجیتال روبه‌رو هستند، عمل کنند. مدیران برای بهبود جهان ابراز تعهد واقعی کردند. رهبران، تاثیر اجتماعی را به‌عنوان مهم‌ترین عامل در ارزیابی عملکرد سالانه سازمان خود، پیش از عملکرد مالی و رضایت مشتری یا کارکنان، رتبه‌بندی کردند. طی سال گذشته، تقریبا سه‌چهارم پاسخ‌دهندگان گفتند که سازمان‌هایشان گام‌هایی برای ایجاد یا تغییر محصولات یا خدمات با نگرش تاثیرات اجتماعی برداشته‌اند.

افراد بسیاری با وعده‌ درآمد و رشد انگیزه گرفته‌اند. مدیران در حال تلاشند تا راهبردهای موثری در بازار همیشه‌ متغیر امروزی تدوین کنند. رهبران گفتند که در مواجهه با مجموعه‌ فزاینده‌ای از فناوری‌های، به سختی می‌توانند تمام فرصت‌های جدید مبتنی بر فناوری را درک کنند و در بعضی موارد چشم‌انداز راهبردی برای جهت‌دهی به تلاش‌هایشان را ندارند.

بسیاری از رهبران گزارش دادند که شرکت‌هایشان از فرآیندهای تصمیم‌گیری مشخصی پیروی نمی‌کنند و منابع سازمانی، توانایی‌های خود را به توسعه و به اشتراک‌گذاری دانش برای پیاده‌سازی راهبردهای موثر محدود می‌کنند. امروز چالش مهارت‌ها واضح‌تر شده است. وسعت شکاف مهارتی برای رهبران آشکارتر است همان‌طور که آگاهند سیستم‌های آموزشی فعلی برای حل این چالش ناکارآمد هستند. تقریبا تمام رهبران گفتند که سازمان‌هایشان برای آموزش کارکنان فعلی تلاش می‌کنند تا اینکه به‌دنبال استخدام افراد جدید باشند.

با مدنظر قرار دادن این یافته‌ها، رهبرانی را در سازمان‌ها یافتیم که در برخورد با چالش‌ها در حوزه‌های جامعه، راهبرد، فناوری و استعداد بهتر از دیگران پیشرفت می‌کنند. رهبرانی را که به نظر می‌رسد این وضعیت را به خوبی درک کرده‌اند، به چهار شخصیت دسته‌بندی کردیم:

۱) طرفداران اجتماعی (Social supers): برخی از رهبران سازمانی در توانایی خود برای انجام کارهای خوب عملکردی متمایز دارند. طرفداران اجتماعی، اقدامات ابتکاری اجتماعی را برای کسب‌و‌کار خود امری بنیادین در نظر می‌گیرند و خوش‌بینی آنها در مورد ایجاد تاثیرات اجتماعی مثبت تا حدود زیادی بر چشم‌انداز آنها تاثیر می‌گذارد. آنها بیشتر از دیگر رهبران می‌گفتند ترکیب نیروی کارشان برای تحول دیجیتال آماده است و با اختلاف، تمایل بیشتری به آموزش کارکنان خود داشتند. شرکت‌هایی که رهبرانشان طرفدار اجتماعی هستند، بیش از شرکت‌هایی که موفق به برقراری تعادل بین انجام کار خوب و سودآوری نشده‌اند، رشد می‌کنند.

۲) افراد قاطع داده‌محور (Data-drive decisive): برخی از مدیران سطح C با اتخاذ رویکردهای روشمند و متمرکز بر داده برای تصمیم‌گیری راهبردی به چالش‌ها غلبه می‌کنند. این افراد قاطع داده‌محور تقریبا دو برابر احتمال دارد بگویند که آماده‌ سرمایه‌گذاری در فرصت‌های دوره‌ چهارم صنعت هستند و سازمان‌هایشان از مزایای اقتصادی پذیرفتن دوره‌ چهارم صنعت استفاده می‌کنند. در سال گذشته، تقریبا نیمی از این سازمان‌ها رشد درآمد سالانه ۵‌درصد یا بیشتر را ایجاد کردند در حالی که تنها یک چهارم سایر سازمان‌ها شاهد چنین نتیجه‌ای بودند.

۳) تحول‌آفرینان (Disruption drivers): این رهبران سازمانی متوجه هستند که سرمایه‌گذاری در نوآوری‌های تحول‌آفرین، سازمان‌هایشان را از رقبا جدا می‌کند. آنها اعتمادبه‌نفس دارند که هنگام مواجهه با ناشناخته‌های دوره‌ چهارم صنعت به آنان مزیت می‌دهد، زیرا سازمان‌های مطمئن‌تر برای اجرای فناوری‌های تحول‌آفرین آماده‌ترند. سازمان‌هایی با رهبران تحول‌آفرین معمولا فرآیندهای تصمیم‌گیری تعریف شده‌تری دارند و بیشتر احتمال دارد که تصمیمات مبتنی بر داده را با ورودی از مجموعه متفاوتی از ذی‌نفعان بگیرند.

۴) قهرمانان استعداد (Talent champions): این مدیران کارکنان را برای تحول دیجیتال آماده می‌کنند. آنها بیشتر از دیگران به سرمایه‌گذاری در بازآموزی کارکنان برای کارهای آینده علاقه دارند و در عین حال، قهرمانان استعداد به تاثیر اجتماعی نیز متعهد هستند و درآمد زودهنگام حاصل از تلاش‌های پیش‌رونده خود را می‌بینند و ۶۴‌درصد از طریق اقدامات اجتماع‌محور، جریان‌های جدید درآمدی را برای سازمان‌هایشان ایجاد کرده‌اند.

این گزارش نگاهی دقیق‌تر به چهار شخصیت رهبری سازمان دارد اما به‌طور کلی، می‌توانیم ببینیم که «انجام کار خوب» برای سازمان مفید است؛ استفاده از فرآیندها و داده‌های راهبردی تعیین شده برای تصمیم‌گیری می‌تواند مزایای رقابتی ایجاد کند؛ شرکت‌ها از دیدگاه بلندمدت نسبت به سرمایه‌گذاری در فناوری‌های دوره چهارم صنعت سود می‌برند و آن دسته از رهبران که به آموزش بها می‌دهند، موفق‌تر خواهند بود. همان‌طور که به پیش‌رو نگاه می‌کنیم، ویژگی‌های رهبران ثبات آتی سازمان‌ها را تعیین می‌کند. رهبرانی که ویژگی‌های رهبران موفق فوق را در خود دارند، نه تنها مجموع درآمد نهایی خود را بهبود می‌دهند و سریع‌تر از همتایان خود رشد می‌کنند، بلکه در شیوه‌ای که شرکت‌هایشان را در آینده هدایت می‌کنند، رویاپردازتر هستند.

با خدمات آموزشی و مشاوره ای ما بیشتر آشنا شوید:

دوره مدیریت کسب و کار مراکز بهداشتی و درمانی ویژه پزشکان و مدیران کلینیک ها، درمانگاه ها و بیمارستان ها  Healthcare MBA

ارائه خدمات مشاوره ای در دو بخش مشاوره فردی و کسب و کار

Telegram-Android-icon

 

ارائه فناوری‌های مخرب به بازار

دوره MBA و DBA

برگرفته از کتاب: اگر در جنگِ سگی هستی، گربه شو!
اصطلاح فناوری‌های مخرب یا آنچه با نام تخریب خلاق شناخته می‌شود، به معنای ارائه محصولات و خدماتی است که پیش از این در بازار وجود نداشته است؛ یا دست‌کم به این شکل در بازار وجود نداشته است. تغییرات چشمگیر در محصولات و خدمات بازار موجب می‌شود تا شرکت

سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

ارائه‌کننده بتواند به مشتریان جدید دست پیدا کند، بازار خود را گسترش دهد، بخشی از سهم رقبا را از چنگال آنها درآورد و مهم‌تر آنکه معمولا تا چند سال بدون رقیب باشد و تمام منافع بازار را خود برداشت کند. نوآوری‌های اساسی که مخرب بازار رقبای کنونی هستند، به‌طور معمول به ۴ شکل بروز می‌کنند که دو شکل نخست آن، در دو سر طیف رده‌بندی مالی مشتریان اتفاق می‌افتد: یعنی یا محصولات و خدمات جدید برای مشتریانی است که قصد پرداخت هزینه‌های بالایی ندارند یا متوجه مشتریانی است که تنها به عملکرد و کارکرد می‌اندیشند و برای نیازها و خواسته‌های خود حاضر به پرداخت مبالغ بالایی هستند.

در توضیح دسته اول محصولات و خدمات باید به این نکته اشاره کرد که رقابت‌های شدید در بازار منجر به آن شده تا بسیاری از کالاها و خدمات به‌طور پیوسته بهبود یابند و در بسیاری از مواقع از سطح مورد نیاز و خواسته مشتریان فراتر بروند. مانیتورها و صفحات نمایش موبایل‌هایی که کیفیت تصویر و تعداد رنگ فراتر از توانایی درک انسان دارند، بارزترین نمونه این رقابت‌های لجام‌گسیخته است. در این میان، شرکت‌هایی خود را مطرح می‌کنند که با توجه به نیازها و خواسته‌های مشتریان به ارائه محصولات و خدماتی اقدام می‌کنند که ساده‌تر و «به اندازه کافی» خوب هستند و تنها امکانات و ویژگی‌های مورد نیاز مشتریان را تامین می‌کنند؛ نه بیشتر. معرفی نت‌بوک به بازار یکی از نوآوری‌های شکل گرفته در این زمینه بود. در حالی که تمام شرکت‌های کامپیوتری جهان در حال طراحی و معرفی لپ‌تاپ‌های قوی‌تر و عالی‌تری بودند، نیاز به محصولات ساده‌تر و ارزان‌تری که تنها برای گشت‌زنی در اینترنت و انجام کارهای اداری ساده در سفر احساس شد و نت‌بوک پدید آمد. مشتریان نت‌بوک، البته طیف وسیعی از مشتریان بازار هم هستند که اگر هم همواره در سفر نباشند، امکانات زیادی از کامپیوتر و لپ‌تاپ نمی‌خواهند و عملا (با توجه به عملکرد بیش از حد بالای کامپیوترها) بر قیمت متمرکز هستند. شرکت هواپیمایی ساوت‌وست ایرلاینز آمریکا نیز همین نوع از خلاقیت را در حوزه حمل‌ونقل هوایی داشت. در حالی که شرکت‌های مختلف به بهبود امکانات گرانقیمتی مانند کیفیت غذا و صندلی‌های بزرگ و راحت می‌اندیشیدند، ساوت‌وست بر تاجرانی تمرکز کرد که شاید در هر ماه، چند سفر کوتاه انجام می‌دهند و مسائلی مانند غذا، جای راحت (آن هم برای یک یا دو ساعت پرواز) و امکان حمل بار برایشان مهم نبود. آنها در عوض، به قیمت بلیت، تعداد پروازها و تاخیر نداشتن می‌اندیشیدند.

در طرف دیگر بازار، همواره مشتریانی وجود دارند که ویژگی‌های محصولات و خدمات کنونی برای آنها کافی نیست و به دنبال عملکرد بالاتر هستند. آنها برای دریافت این عملکرد بالاتر یا ویژگی‌های خاصی که نیاز به آنها دارند، حاضر به پرداخت قیمت‌هایی بیشتر از متوسط بازار هستند. برای چنین مشتریانی است که به‌عنوان مثال، شرکت اپل به تولید آی‌پاد اقدام می‌کند یا شرکت‌های کامپیوتری، دستگاه‌هایی تولید می‌کنند که قدرت پردازش یا کیفیت گرافیک آنها چند برابر دستگاه‌های معمولی است. شرکت فدکس هم با شناسایی همین نیازهای تامین نشده، متوجه شد که بسیاری از مشتریان خواستار دریافت بسته‌های پستی خود در ساعت‌های غیراداری (به ویژه شب‌ها) هستند و برای این خدمت ناموجود در بازار، حاضرند مبالغ بیشتری بپردازند.

اما فارغ از نوآوری‌هایی که متمرکز بر دو گروه مشتریان (حساس به قیمت و حساس به عملکرد) هستند، نوآوری‌هایی نیز می‌تواند اتفاق بیفتد که براساس محدودیت‌های مشتریان است. در این نوع نوآوری‌ها به ارزیابی این مساله پرداخته می‌شود که چرا برخی از مشتریان از محصولات و خدمات موجود در بازار استفاده نمی‌کنند. در بسیاری از موارد، مشتریان بالقوه‌ای که تمایل به خرید دارند اما اقدام نمی‌کنند، با مکان یا زمان عرضه محصولات و خدمات مشکل دارند؛ زمان و مکانی که البته باید همراه با قیمت‌های معقول باشند. به‌عنوان مثال، افراد بسیاری هستند که با وجود تمایل به ادامه تحصیل، امکان حضور در دانشگاه و موسسات عالی را ندارند. برای آنها آموزش از راه دور و کلاس‌های اینترنتی می‌تواند محدودیت‌های زمانی و مکانی را رفع کند.

در نهایت نوآوری‌ها ممکن است بسیار وسیع و گسترده بوده و مانند انفجاری بزرگ بر تمام بازار اثر بگذارند. این نوع از نوآوری‌ها معمولا بی‌توجه به گروه‌های خاصی از مشتریان صورت می‌گیرند و بیش از هر چیز بر محصول و خدمات مدنظر تمرکز دارند. در برخی موارد، محصولات و خدماتی کاملا جدید به بازار عرضه می‌شوند که برای حل مشکلات مشتریان کارآیی دارند. در موارد دیگر نیز بهبودهای قابل ملاحظه‌ای در عملکرد محصولات و خدمات کنونی صورت گرفته و همزمان از قیمت‌های آنها کاسته می‌شود. نقشه‌های اینترنتی گوگل و تاکسی‌های اینترنتی مثال‌هایی بارز از این نوآوری هستند که با بهبود قیمت و کاهش هزینه‌ها بر تمام بازار اثر گذاشته و شرکت‌های ارائه‌دهنده آنها تا مدت‌ها بدون رقیب به فعالیت خود ادامه می‌دهند. شرکت تاکسی‌های اینترنتی اوبر در آمریکا که از این نوآوری‌ها بهره برد، ظرف ۵ سال به ارزش ۵۰ میلیارد دلاری رسید و سریع‌ترین جهش تاریخ تا آن مرز را ثبت کرد.

فارغ از تصمیم‌گیری در مورد نوآوری مناسب شرکت شما برای متمایزسازی‌تان از رقبا، باید ۲ مساله را مدنظر قرار داد. اول اینکه حتی نوآوری‌های انفجاری و گسترده هم برای تمام صنایع و شرایط مناسب نیست. به‌عنوان مثال، بعید می‌دانم که بسیاری از شما حتی اگر یک کامپیوتر با توان پردازش ۲ برابر و ۵۰ درصد قیمت پایین‌تر عرضه شود، باز هم اقدام به خرید آن کنید. احتمالا کامپیوتر کنونی شما پاسخگوی نیازهایتان است و لزومی ندارد که ۲ کامپیوتر داشته باشید؛ حتی اگر کامپیوتر دوم بسیار قدرتمند و مقرون به صرفه باشد. مساله دوم آن است که باید به بازار هدف نگاه دقیق‌تری داشت. مشتریانی که قصد تمرکز بر نیازهای تامین نشده (یا بیش از حد تامین شده یا حتی مسدود شده) آنها را دارید، چه تعدادی هستند و آیا از تمرکز کافی برای استقبال از محصول و خدمت جدید شما برخوردار هستند؟
لئونارد شرمن
مترجم: مهدی نیکوئی

با خدمات آموزشی و مشاوره ای ما بیشتر آشنا شوید:

دوره مدیریت کسب و کار مراکز بهداشتی و درمانی ویژه پزشکان و مدیران کلینیک ها، درمانگاه ها و بیمارستان ها  Healthcare MBA

ارائه خدمات مشاوره ای در دو بخش مشاوره فردی و کسب و کار

Telegram-Android-icon

 

چارچوب‌های مدیریت چابک در سازمان

دوره MBA و DBA

منبع: MIT sloan
امروزه وقتی صحبت از چالاکی (اسکرام ‌Scrum) و دوی سرعت (اسپرینت ‌S‌print) در سازمان به میان می‌آید، محیط‌های سازمانی بیشتر چیزی شبیه به مسابقات راگبی به نظر می‌رسند. اما این اصطلاحات که از ورزش‌های رایج انگلیسی وام گرفته شده، در واقع به روش جایگزین برای مدیریت کار اشاره می‌کنند: چابکی. چابکی، تغییری اساسی برای دور شدن از سبک فرماندهی و کنترل سنتی است که توجه روزافزونی را به خود جلب کرده است. اما بدون داشتن اطلاعات کافی نمی‌توانید از آن استفاده کنید.

نکاتی را که باید قبل از شروع به استفاده از آن بدانید، در اینجا آورده‌ایم. کریستین دری دانشمند محقق مرکز ام‌آی‌تی تحقیقات سیستم‌های اطلاعاتی (MIT Center for Information Systems Research) که به مطالعه‌ چابکی در مقیاس‌‌ می‌پردازد، می‌گوید ایجاد این تغییر نشان دهنده‌ بازسازی عمده برای هر سازمان است. چابکی در مقیاس به مدیریت چابک نیز معروف است، چرا که به تجربه کارکنان مربوط می‌شود. اما با سنجش‌های بسیار، به نظر می‌رسد که چابکی در مقیاس‌‌ روش موثرتری برای کار در محیط دیجیتالی است که به‌سرعت در حال تحول هستند.

سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

شرکت‌های بزرگ مانند مایکروسافت هم این روش را اتخاذ کرده‌اند. پس چابکی چیست و آیا برای شرکتتان مناسب است؟ و برای پیاده‌سازی آن باید چه تدابیری بیندیشید؟ چابکی که ابتدا در سال ۲۰۰۱ در بیانیه‌ای برای توسعه نرم‌افزار چابک معرفی شد، به‌عنوان روش مورد استفاده در توسعه نرم‌افزار به‌کار رفت که مدل توسعه سنتی، خطی «آبشاری» را که در آن کل پروژه‌ها از پیش برنامه‌ریزی شده و سپس قبل از تست به‌طورکامل ساخته می‌شوند، به چالش کشید. اتخاذ رویکرد تکرارشوندگی، باعث می‌شود تا حفظ هماهنگی، در مسیر بودن و مرتبط بودن پروژه‌ها آسان‌تر شود و بتوان «نسخه اولیه محصول» را سریع‌تر تولید کرد تا بازخوردهای بیشتری از سوی مشتریان در مراحل اولیه تولید جمع‌آوری شود. این کار به تیم کمک می‌کند تا بفهمند چه تغییرات و اصلاحاتی را باید در محصول اعمال کنند تا موفقیتش بیشتر شود. نکته مهم در این روش آن است که به کاربر نهایی اجازه دهد تا دیدگاهی واضح‌تر از انتظارات و توقعات خود از محصول نهایی در مراحل اولیه تولیدِ آن داشته باشد، به‌جای آنکه با محصول نهایی پس از اتمام طراحی و ساخت مواجه شود که ممکن است در نهایت شبیه به همان چیزی که مدنظر داشته، نباشد.

دری می‌گوید: «چابکی مجموعه‌ای از آزمایش‌های مداوم است، درست عکسِ یک پروژه خطی که در آن ابتدا طراحی و ساخت تمام و سپس کارآ بودن محصول بررسی می‌شود. چابکی در مقیاس‌ چیست؟سایمون و دری می‌گویند با مشاهده موفقیت چابکی در فناوری اطلاعات و شیوع روزافزون فناوری در سراسر کسب‌وکار، بسیاری از شرکت‌ها شروع به تفکر درباره این نکته کردند که آیا می‌توان شیوه‌ها و فلسفه‌های این روش را مقیاس‌پذیر و منعطف‌تر کرد تا همان میزان موفقیت را به پروژه‌های دیگر یا حتی کلیه امور سازمان منتقل کرد یا خیر. سایمون چنین بیان می‌کند که شرکت‌هایی که چارچوب چابکی در مقیاس را اتخاذ می‌کنند از آزادسازی ظرفیت‌های عملکردی و استفاده از استعدادها در بخش‌ها و تیم‌ها بهره می‌برند. «در مدیریت سنتی، برای هر بخش یک رهبر دارید… اما هماهنگی و همکاری بین این بخش‌ها اغلب دشوار است، در حالی که اگر یک تیم ایجاد کنید که اعضایش را از هر یک از بخش‌ها انتخاب کنید، آن گاه پیش‌بینی می‌شود که پروژه موفق‌تر خواهد بود. آنگاه تمامی پروژه‌ها به روشی مشابه و یکپارچه مدیریت خواهند شد.» زمانی که سایمون در لیبرتی میوچوال بود، می‌گفت تیم‌هایی که محصولات مبتنی بر مشتری طراحی می‌کنند، شروع به اتخاذ روش‌های چابکی در مقیاس کردند تا فرآیند را مجددا برای آشناسازی مشتری‌های جدید طراحی کنند. این امر نیازمند جمع کردن تیم‌های مختلفی بود که در بخش‌های فرآیند شرکت داشتند تا دیدگاه‌های خود را گردهم آورند: تیم بازاریابی که درگیر وارد کردن مشتریان جدید به فرآیند بود، تیم مرکز تماس که در ارتباط مستمر با مشتریان بود و تیم مالی که با روش‌های مختلف پرداخت سروکار داشت. سایمون می‌گوید: «این روش تیم را با همه این دیدگاه‌ها گردهم آورد و سبب شد تا همه آنها با همکاری در طراحی مجدد فرآیند به‌طورپیوسته کار کنند تا نسخه اولیه محصول را تولید کنند.» به عقیده او این تغییر، اعضای تیم را توانمند کرده بود تا از ابتدا تا انتها مالک محصول باشند و بتوانند محصولات بهتری طراحی کنند. اما اتخاذ چارچوب چابکی در مقیاس‌ به معنای چیزی فراتر از رویکرد صرف یک ابزار جدید به چارچوب موجود است. به عقیده دری، این روش نیاز به تغییر طرز فکر در سطح سازمانی دارد. «بزرگ‌ترین اشتباه آن است که درک نکنیم این حرکت چقدر وسیع است و در یادگیری و پشتیبانی از موارد لازم برای ایجاد محیطی که کار موثر را امکان‌پذیر کند، سرمایه‌گذاری نکنیم.» بنابر گفته‌های دری، شرکت‌هایی که تصمیم می‌گیرند چابکی را در مقیاس سازمانی به کار گیرند، اغلب می‌فهمند که سختی انجام این کار از آنچه که پیش‌بینی کرده بودند، بسیار بیشتر است به ویژه هنگامی که نوبت به تاثیری می‌رسد که چنین تغییری می‌تواند بر کارکنان داشته باشد. این روش نیازمند کارِ گروهی بسیار نزدیک است، سازمان‌ها باید اطمینان حاصل کنند که فناوری‌های ارتباطی کافی برای مواقعی که تمام اعضای تیم نمی‌توانند در یک مکان قرار گیرند، وجود دارد. فراهم کردن آموزش برای کارکنان جهت تغییر عادات کاری‌شان به منظور سازگاری بهتر با سبک مدیریت چابک نیز برای موفقیت مهم است. دری می‌گوید: «نه تنها باید توانایی‌های کارکنان را پیشرفت دهید، بلکه همچنین نوعی از عادات کاری را ترویج کنید که برای این روش کار مناسب‌تر است.» سایمون می‌گوید از دست دادن کنترلی که برای چابکی لازم است، می‌تواند برای بعضی از مدیران تهدیدآمیز باشد و هر شرکتی که در تغییر سبک نقشی دارد، باید عملکردها یا بخش‌هایی را که به روش چابک سپرده می‌شود، شناسایی کنند و اول آنها را در شرکت اجرا کنند. اگر نتیجه موفقیت‌آمیز باشد، پیگیری سوابق پیروزی می‌تواند به تحریک سایر بخش‌ها برای امتحان این روش کمک کند. به نظر وی، برخی بخش‌ها که فرآیندهایشان بسیار مطمئن و قابل‌تکرار است یا توسط قوانین خارجی یا مقررات تطبیقی اداره می‌شوند، ممکن است هرگز نیازی به مدیریت چابک نداشته باشند یا از آنها بهره‌ای نخواهند برد. حتی اگر روش چابک روی کاغذ عالی به نظر برسد، اگر مقاومت بیش از حد وجود داشته باشد، کارآ نخواهد بود. به عقیده او: «در فرآیندهای مشتری‌محور که در آن نظرات مشتری از اهمیت زیادی برخوردار است و البته نظرات آنها می‌تواند بسیار متغیر و ناشفاف هم باشد، قسمت‌هایی در سازمان هستند که می‌توانند زودتر از بقیه به سمت چابکی بروند. باید اهدافی کوتاه‌مدت تعریف کنید و بخش‌ها و قسمت‌های مهم سازمان را برای اجرای روش چابک انتخاب کنید تا با آن آشنا شوید و رفته‌رفته مدیران را آماده پذیرش آن کنید.»
مترجم: ندا رحمانی

با خدمات آموزشی و مشاوره ای ما بیشتر آشنا شوید:

دوره مدیریت کسب و کار مراکز بهداشتی و درمانی ویژه پزشکان و مدیران کلینیک ها، درمانگاه ها و بیمارستان ها  Healthcare MBA

ارائه خدمات مشاوره ای در دو بخش مشاوره فردی و کسب و کار

Telegram-Android-icon

 

رازهای نهفته در فروش موثر

دوره MBA و DBA

یک ضرب‌المثل قدیمی می‌گوید: «اگر می‌خواهید همه چیز بهتر از آنچه هست شود، ابتدا باید خودتان بهتر شوید.»

سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

وقتی فروشی را از دست می‌دهید، به‌طور یقین به فکر فرو خواهید رفت و در ذهن خود می‌کاوید که چه عاملی موجب عدم توفیق شما در امر فروش شده است؛ قیمت، توزیع یا عوامل تاثیرگذار دیگر اما باید بپذیرید که در فرآیند فروش حداقل یکی از قوانین را نادیده گرفته‌اید.

در ضمیر هر فروش ناموفقی درسی آموزنده و تجربه‌ای اندوختنی نهفته است و باید پذیرفت که در فروش قوانینی وجود دارند که شکست‌ناپذیرند و قادرند شما را همیشه با اقتدار به نتیجه دلخواه برسانند و به آنچه سزاوارش هستید نزدیک‌تان کند.

اگر قوانین را بیاموزید و سخت تلاش کنید تا در اجرای آنها به مهارت دست یابید به‌طور یقین ضمن اینکه جریان فروش برایتان ساده‌تر و سریع‌تر خواهد شد، از پاداش بی‌نظیر آن نیز بهره‌مند خواهید شد. از جمله:

– قانون ۵۰-۵۰ درصد را بیاموزید.

این قانون می‌گوید زمانی که مشتری با شما تماس می‌گیرد و تمایل خود را به خرید از شما اعلام می‌کند، حتما یکی یا بیشتر از این اتفاق‌ها، رخ داده است:

– در بازار هدف از شما و محصول‌تان تعریف و تمجیدهایی شنیده است.

– از محصولی که اولین بار برای او ارسال کرده‌اید رضایت داشته است.

– یکی از مصرف‌کنندگان شما را معرفی کرده و تبلیغات دهان به دهان برای شما صورت گرفته است.

این یعنی احتمال پیروزی شما در فروش و ایجاد ارتباط قوی با مشتری به ۵۰ درصد رسیده است.

برای رسیدن به ۵۰ درصد بعدی یعنی اگر مایل هستید زین پس در تماس‌هایی که با مشتریان‌تان برقرار می‌کنید کمتر پاسخ «نه» بشنوید، کاری را انجام دهید که ۹۵ درصد فروشندگان انجامش نمی‌دهند، یعنی سخت تلاش کنید و این کار را از همین امروز آغاز کنید. این سلاح پنهانی در موفقیت پی‌درپی شما «تلاش سخت و اراده قوی در حوزه فروش» است.

– کاری کنید که زنگ تلفن‌تان فقط مختص خریداران‌تان باشد. کشف و جذب مشتریان مایل به خرید، رمز موفقیت طولانی‌مدت شماست. اگر همین امروز کارتان را با این مختصات آغاز کنید ممکن است یک، سه، ۶ماه و حتی یک سال زمان صرف شود تا این اتفاق مبارک رخ دهد. مطمئن باشید تلفن‌هایتان به زنگ‌های مکرر دچار خواهند شد. در مسیر پیشرفت یقین داشته باشید که «رفتار مثبت شما کلید اسرار فروش‌تان خواهد بود».

در اینجا به مثالی اکتفا می‌کنم:

دو همکار زمانی که هوا ابری بود و باران می‌بارید از پنجره محل کارشان بیرون را نگاه می‌کردند. یکی از آنها به دیگری گفت: «با این شرایط گویا روز بی‌ارزشی پیش رو دارم» اما آن دیگری با لحنی توام با آرامش گفت: «من برخلاف تو فکر می‌کنم، احساس می‌کنم روز فوق‌العاده‌ای پیش رو دارم» چرا که او به شرایط سخت در یک هوای بارانی فکر نمی‌کرد بلکه به روز خوبی که در پیش داشت می‌اندیشید.

زمانی که همچون فرد بدبین جملاتی از این دست را مورد استفاده قرار می‌دهید به‌طور یقین آن روز برایتان به روزی بیهوده تبدیل خواهد شد و مفهوم آن این است که هوای درون ذهن شما خراب است و ارتباطی به هوای بیرون و بارانی ندارد.

بنابراین در حوزه فروش و بازاریابی همواره مثبت‌اندیش باشید. مثبت‌اندیشی نوعی انضباط نفس را به همراه می‌آورد و تبدیل به یک انضباط روزانه، هفتگی، ماهانه، سالانه و قابل کنترل می‌شود. پس آن را خلق کنید. فراموش نکنید اعمال مثبت بیش از هر چیز وابسته به تفکر مثبت درون شما است، تنها لازم است در مورد افکار و اعمال مثبت مطالعه کنید و آنها را به کار ببندید تا موفقیت‌تان چند برابر شود.

– به تجربه دریافته‌ام که در امر فروش همواره رفتار، مهم‌تر از اصل فروش است زیرا این رفتار شماست که اجازه می‌دهد فروش موفق صورت پذیرد و ارتباط‌تان هر روز وسیع‌تر شود یا برعکس. رفتار مثبت شما ضمن ایجاد شور، حرارت و اشتیاق به دیگران نیز انتقال خواهد یافت. وقتی مثبت فکر می‌کنید امکانات را می‌بینید و نه عدم امکانات را. تاثیر همه رفتارهای انسان‌ها سرایت‌آمیز است پس آنها را با ثبات و دوستانه ابراز کنید و سعی کنید از همین امروز لبخند را روی لب ۱۰ نفر از اطرافیان و همکاران‌تان بنشانید. امتحان کنید، نتایج لبخندها شما را شگفت‌زده خواهد کرد.

– در مرحله بعد با افکار روشن و تعهد عمیق، باورهایتان را تغییر دهید به خصوص باورهایی که بوی تعقیب می‌دهند، سپس خواهید دید که نتایج نیز تغییر می‌یابند. بارها مشاهده کرده‌اید که باورهای منفی چگونه موفقیت‌های‌تان را با شکست مواجه کرده‌اند. باورها در یک روز ظهور نمی‌یابند بلکه به آرامی و در طول زمان ظاهر می‌شوند و اگر آن را در بالاترین حد کسب کنید شور و اشتیاق وصف‌ناپذیر درونی‌تان دائمی خواهد شد. باورهایتان عامل موفقیت و عامل عدم موفقیت‌های شما هستند.

– در مورد حوزه کاری خود همواره یادگیرنده باشید و لحظه به لحظه به کسب اطلاعات ارزشمند بپردازید و شهرت شخصی‌تان را گسترش دهید، تا جایی که یک سر و گردن از سایر همکاران‌تان بلندتر و قوی‌تر جلوه کنید.

– شهرت فروش شما از عناصر شش‌گانه‌ زیر تبعیت می‌کند: شهرت شرکت‌تان، محصولات‌تان، خدمات‌تان، افرادی که با آنها داد و ستد می‌کنید، افرادی که با آنها کار می‌کنید و از همه مهم‌تر شهرت شخصی‌تان.

شهرت شما همان چیزی است که دیگران در موردتان می‌گویند. ساختن شهرت سال‌ها طول می‌کشد اما ممکن است طی چند دقیقه فرو بریزد و نابود شود. پس از شهرت خود به درستی حفاظت کنید.

– در طول فعالیت‌هایتان نخست ارزش را به مشتری ارائه کنید. تقدم ارائه ارزش، سلاح نهایی پیروزی شما و پادشاه فروش‌تان است. ارزش یعنی چه کمکی می‌توانید به مشتریان ارائه دهید، چگونه به نفع آنها گام بردارید، آنها را برنده بازار کنید و چه سودی عایدشان خواهید کرد.

ایجاد ارزش به دلایل زیر از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است:

۱- دلایل قابل درکی برای خرید به مشتری می‌دهد.

۲- موجب تمایز بین شما و رقبا می‌شود.

۳- به مشتری آرامش فکری می‌بخشد تا او اقدام به خرید مطمئن کند.

۴- به‌صورت خودکار سفارش‌های بعدی را برایتان تضمین می‌کند و این یعنی ایجاد ارزش برای شما.

در سخنان مشتری دریابید چه عاملی را ارزش محسوب می‌کند و همان‌ها را به او ارائه دهید تا مشتری شما را به‌عنوان کسی که قصد کمک دارد، تلقی کند. توجه کنید اگر مشتری محصول و فعالیت شرکت شما را ارزشمند نیابد، پس حتما از نظر آنها ارزشمند نیستید. شاید بزرگ‌ترین اصل بازاریابی در جهان، ارزش واقعی ایجاد کردن است.

با حداقل ده نفر از بهترین مشتریان خود تماس بگیرید و از آنها بخواهید عوامل موثری که در مورد شرکت، محصول و… شما ارزش واقعی تلقی می‌شوند را بیان کنند و در این میان به عوامل تکرارشده توجهی خاص کنید. این همان ارزش واقعی شما و شرکت‌تان خواهد بود.

– هیچ‌گاه در تبلیغات و صحبت‌هایتان خود را برتر و بهتر از دیگران معرفی نکنید زیرا این امر برای مشتری از اهمیت خاصی برخوردار نیست. آنها در جست‌وجوی پیامی هستند که به آنها بگوید چگونه محصول یا خدمات شما موجب کسب رضایت یا تولید محصول خوب و باکیفیت‌شان خواهد شد، به راه‌های موفقیت دست خواهند یافت و چگونه سود بیشتری نصیب‌شان خواهد شد.

– برای فروش بیشتر به مشتری علاوه بر آشنایی و شناخت کامل از محصول خود، در مورد صنعت،گرایش، نیازها و منافع او نیز اطلاعات کافی کسب کنید.

– نتیجه، همان چیزی است که مشتری از شما می‌خرد. اگر در بروشورتان به‌جای اطلاعات مفیدی که مشتری انتظار دارد تنها در مورد موفقیت‌هایتان سخن بگویید، مطمئن باشید اوآنها را در سطل زباله خواهد انداخت زیرا در این صورت شما با قانون «ما- ما» قانون «آنها – آنها» را درهم شکسته‌اید و این یک شکست دائمی برای شما و شرکت شما محسوب می‌شود. پس تا می‌توانید قانون «ایجاد ارزش» و قانون «انطباق با شرایط» را در همه پیام‌هایتان به‌کار ببندید و قانون «ما-ما» را به‌صورت حیرت انگیزی به شرایط «آنها-آنها» تغییر بدهید، این یعنی تسریع در فروش موفق.

– از مشتری سوالات باز که با کلماتی مانند چگونه، چرا، برای چه و… آغاز می‌شوند بپرسید و از سوالاتی که با کلمه آیا شروع می‌شود، بپرهیزید زیرا جواب بله و خیر او کمک چندانی به شما نخواهد کرد. او را وادار به حرف زدن کنید. به جای ابراز سوالات منطقی که خون او را به جوش می‌آورد مثل این سوال که بودجه شما برای خرید از شرکت ما چقدر است؟

از پرسش‌های عاطفی نهایت استفاده را به‌عمل آورید زیرا با استفاده از پرسش‌های عاطفی می‌توانید مشتری را هرچه سریع‌تر در مسیر تصمیم‌گیری و ترغیب به خرید برانگیزید و او را وادار به پاسخ‌های صادقانه در مورد محصول یا خدمات خود کنید.

در طول معرفی محصول از این نوع پرسش‌های عاطفی نهایت استفاده را به‌عمل آورید:

– این همان محصولی است که انتظارش را داشتید؟

– به عقیده شما یک محصول خوب چه مشخصاتی دارد؟

– مصرف این محصول شما را به هدف‌تان نزدیک‌تر می‌کند؟

– با مصرف محصول ما تا چه اندازه به منافع‌تان افزوده خواهد شد؟

– ما تا چه اندازه قادر خواهیم بود شما را در رسیدن به اهدافتان کمک کنیم؟

– چگونه می‌توانیم خدمات بهتری به شما ارائه دهیم؟

فراموش نکنید که در هنگام فروش فردی و سازمانی درگیری عاطفی نقش کلیدی در موفقیت‌تان ایفا می‌کند.

– در دنیای امروز با هر وسیله‌ای بیش از رقیبان‌تان در مقابل چشم مشتریانتان قرار بگیرید. «قانون ۷» را که بیان می‌کند مشتری باید حداقل ۷ بار پیام شما را بشنود یا ببیند تا تبدیل به مشتری شود فراموش نکنید.

– در هر دیدار با مشتریان خدماتی استثنایی و به‌یاد ماندنی به او ارائه دهید، به گونه‌ای که تصور کنند شخصیت معروفی هستند. پس همواره آنها را غافلگیر کنید.

– هیچ اعتقادی در دنیا ایجاد نمی‌شود مگر اینکه قبل از آن اعتمادی به‌وجود آمده باشد. توجه داشته باشید اعتماد دوجانبه، اساس و پایه یک رابطه منطقی در زندگی و بازار است.

شما آنچه را که می‌دهید، می‌گیرید. کلید فروش بر مبنای ایجاد اعتماد است و کلید اعتماد، «دوست داشتن»؛ و این دوست داشتن است که به فروش منتهی خواهد شد. فروش بدون اعتماد امکان‌پذیر نخواهد بود.

– نسبت به رقبایتان متمایز باشید. هم در ارائه کالا و خدمات هم در توزیع و بسته‌بندی، هم در به‌کار بردن مهارت‌های ارتباطی، گفتاری و سخنوری، زیرا فن بیان دیگر یک گزینه نیست بلکه یک اجبار غیر‌قابل‌انکار است که شما را در مذاکرات فروش، به یک برنده بی‌بدیل تبدیل خواهد کرد. راز فروش یعنی تمایز آشکار داشتن نسبت به رقبا.

– ارتباطات‌تان را هر روز گسترش دهید. سعی کنید در روز حداقل با ۵ فرد جدید آشنا شوید حتی شده آن افراد هیچ ارتباطی به حوزه تخصصی‌تان نداشته باشند. بعد از یک سال از نتیجه آن حیرت خواهید کرد و آثار عملی آن را در آمار‌های فروش‌تان خواهید دید.

در این راستا استفاده از شبکه‌ها و رسانه‌های اجتماعی را فراموش نکنید و با حضور فعال خود به نحو مطلوب نهایت بهره‌وری را از این ابزارها به‌عمل آورید.

– راز فروش در جعبه ابزاری نهفته است که درون آن علاوه بر مواردی که ذکر شد؛ فروشنده آماده، متفاوت، ارزشمند، متقاعد‌کننده، شنوا، قابل‌باور، با اعتماد به‌نفس و قابل‌اعتماد نیز جای گرفته است.

– در پایان هر فروش، آن را با خاطره‌ای به‌یادماندنی و پیامی تاثیرگذار با مشتری به پایان برسانید به گونه‌ای که مطمئن باشید او شما را مجددا انتخاب می‌کند و شما نیز او را به لیست مشتریان وفادارتان اضافه خواهید کرد.
حسین بهبودی

با خدمات آموزشی و مشاوره ای ما بیشتر آشنا شوید:

دوره مدیریت کسب و کار مراکز بهداشتی و درمانی ویژه پزشکان و مدیران کلینیک ها، درمانگاه ها و بیمارستان ها  Healthcare MBA

ارائه خدمات مشاوره ای در دو بخش مشاوره فردی و کسب و کار

Telegram-Android-icon