MBA-DBA

۴ مطلب در اسفند ۱۳۹۷ ثبت شده است

رهبری موثر سازمان طی زمان تغییر

دوره MBA و DBA

منبع: psi|a&dc
همه این گفته قدیمی را شنیده‌اید: «در این دنیا هیچ چیز به جز مرگ و مالیات قطعی و مسلم نیست.» این نقل قول اغلب به بنجامین فرانکلین در سال ۱۷۸۹ نسبت داده می‌شود. از آن زمان، خیلی چیزها تغییر کرده است. در حقیقت، با توجه به شتاب تغییر در دنیایی که امروز در آن زندگی می‌کنیم، می‌توانیم استدلال کنیم که «تغییر» را نیز می‌توان به دو مورد قطعی گفته شده اضافه کرد. تکنولوژی در دهه‌های گذشته، روش انجام کسب‌وکار را به‌شدت تغییر داده است؛ شرکت‌ها به‌طور مداوم در جست‌وجوی راه‌هایی برای پاسخگویی به نیازهای مصرف‌کننده به‌شکلی سریع‌تر، ارزان‌تر و بهتر هستند. همان‌طور که سازمان‌ها طی زمان تغییر می‌کنند، رهبران باید از این نکات اساسی برای نگه داشتن تیم خود در مسیر تغییر، پیروی کنند.

سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

مثبت باشید: در مقام یک رهبرسازمانی، شما الگوی سایر اعضای تیم هستید. به آنها کمک کنید تغییر را به شکل مثبت آن بپذیرند. تغییر تنها زمانی رخ می‌دهد که حداقل یک نفر فکر کند این ایده خوب است. اگر نتایج مثبت آن درحال‌حاضر روشن نیست، با کسی که پیشنهاد تغییر را مطرح کرده است زمان صرف کنید تا منطقش را دریابید. تمام اطلاعاتی را که در انتقال ایده به کارکنان موثر است جمع آوری کنید. به یاد داشته باشید، بخشی از شهرت تیم شما، منعکس‌کننده‌ توانایی رهبری شما است. تیمی که آشکارا در برابر تغییرات مقاومت می‌کند، ممکن است توانایی شما در تعامل و ایجاد انگیزه را زیر سوال ببرد. تثبیت وضعیت در شرایطی مثبت به کاهش نگرانی‌های اولیه، حمایت در میان اعضای تیم و حفظ موقعیت خوب شما با بقیه سازمان کمک می‌کند.

درحالی‌که مثبت‌گرایی قطعا حیاتی است، در آن افراط نکنید. به خاطر داشته باشید که تغییر برای بسیاری از مردم دشوار است و اغلب باعث ایجاد احساس استرس و اضطراب می‌شود. سعی کنید مراقب باشید این گونه احساسات منفی را دست کم نگیرید زیرا بعضی اعضای تیم که این احساسات را دارند احتمالا به حمایت بیشتر نیاز دارند. اگر آنها حمایت لازم را نداشته باشند، ممکن است هرگز تغییر را نپذیرند. علاوه‌براین، سعی کنید در مزایای مورد انتظار مبالغه نکنید. ایجاد توقع بازده فراوان، راهی سریع و آسان برای جلب رضایت سایرین است، اما گاهی اوقات نتایج غیرمنتظره‌ای به وجود می‌آید. اینکه مزایای حاصل از تغییرات را توضیح دهید فکر خوبی است، اما باید واقع‌بینانه عمل کنید، چراکه ممکن است تمامی تغییرات به نتایج دلخواه شما ختم نشوند.

بیش‌ازپیش ارتباط برقرار کنید: ترس از تغییر اغلب به دلیل ترس از ناشناخته‌ها است. هرچه بیشتر ارتباط برقرار کنید، وضعیت کمتر تهدیدآمیز خواهد بود. اگر تغییر طی چند هفته یا چند ماه اتفاق خواهد افتاد، برقراری ارتباط فقط در زمان شروع پروژه کافی نیست. زمانی که طبق برنامه‌ زمانی پیش می‌روید، دچار تاخیر یا اصلاحات زمانی می‌شوید، موضوع را با تیم خود مطرح کنید. به یاد داشته باشید که افراد مختلف در هنگام ارتباط، عملکردهای مختلفی دارند، بنابراین از تغییر پیام با توجه به نیازهای اعضای تیم اطمینان حاصل کنید. ممکن است فردی با دریافت اطلاعاتی کلی در مورد آنچه قرار است اتفاق بیفتد راضی باشد در حالی که دیگران ممکن است ترجیح دهند در صورت امکان اطلاعات دقیق‌تر را به‌صورت مکتوب مشاهده کنند. هنگامی که قرار است تغییری در آینده را اعلام کنید، به مخاطبان خود فکر کنید و درانتخاب ابزار درست برای اعلام این تغییر دقت کنید.

اگر انتشار اطلاعات اولین گام در برقراری ارتباط تغییرِ موثر باشد، اجرای سیاست «درهای باز » مرحله بعدی است. اگر افراد سوالاتی دارند آنها را به یک گفت‌وگو دعوت کنید تا سوالاتشان را بپرسند. باز هم، ترجیحات شخصی را در نظر داشته باشید. بعضی از افراد ممکن است به راحتی در مقابل عده‌ زیادی از همکاران سوال بپرسند، در حالی که برخی ممکن است ایمیل یا مکالمه‌ یک‌به‌یک را ترجیح دهند. اگر ذات تغییر حساس باشد یا در صورت اعمال بر اعضای مختلف تیم به شیوه‌های گوناگون اثرگذار باشد، ایجاد کانالی برای پرسیدن سوالات یا بیان نگرانی‌ها به‌صورت ناشناس ممکن است بهتر باشد. البته تنها سوال پرسیدن مهم نیست – از اختصاص زمان مناسب برای ارائه‌ پاسخ مناسب اطمینان حاصل کنید. اگر وضعیتی پیش آمد که نتوانستید به سوال کسی پاسخ دهید، خواه به این دلیل که پاسخ پرسش را نمی‌دانید یا به دلیل «محرمانه بودن» اطلاعات نمی‌توانید پاسخ را بدهید، با آن شخص در مورد اینکه چرا نمی‌توانید اطلاعات موردنظرش را بدهید، صادق باشید. هر زمان اطلاعات کافی را به‌دست آوردید یا می‌توانستید اطلاعات را به آنها بدهید، حتما اعضای تیم را در جریان بگذارید.

ابتکار عمل داشته باشید: تغییر اغلب فرصت‌هایی را به ارمغان می‌آورد. با خیال راحت ننشینید تا تغییر در اطراف شما رخ دهد. خودتان فعالانه عامل تغییر باشید. هر چه را باید در مورد چراییِ تغییر مدنظر قرار دهید بیاموزید، یا در صورت لزوم خودتان پیشنهاد تغییر را مطرح کنید. طی روند تصمیم‌گیری ایده‌ها و تصمیمات خود را به‌راحتی بیان کنید، تحقیق کنید و آماده باشید که به نفع تیم خود مذاکره کنید. مهم‌تر از همه، به تیم خود بگویید که همواره مصلحت آنها را درنظر دارید. تا آنجا که می‌توانید در مورد آنچه پیشنهاد کرده‌اید و چرایی آن صحبت کنید. اگر احساس می‌کند تغییر برای اعضای تیم دشوار است، حتما درباره‌ تصویر کلان با آنها صحبت کنید و خیالشان را راحت کنید که این تغییرات به‌نفع آنهاست و در آینده هر اتفاقی بیفتد از آنها پشتیبانی خواهید کرد. اگر تیمتان نقش شما را در فرآیند تصمیم‌گیری درک کنند و اگر احساس کنند که همه چیز را تحت کنترل دارید و از آنها حمایت می‌کنید، تن دادن به تغییرات دشوار برای آنها آسان‌تر خواهد شد.

اگر چه تغییر به‌طور کلی خوب است و لازمه‌ حرکت روبه‌رشد کسب‌وکارها در زمان رکود است، اما اگر درست مدیریت نشود، واکنش منفی کارکنان را در پی خواهد داشت. بار بعدی که فرصتی برای تغییر ایجاد شد که ممکن بود مستقیما بر اعضای تیمتان تاثیر بگذارد، این پیشنهاد‌ها را به کار‌گیرید تا سیر تغییرات به آرامی طی شود.
نویسنده: کریستین اسپیلمن

با خدمات آموزشی و مشاوره ای ما بیشتر آشنا شوید:

دوره مدیریت کسب و کار مراکز بهداشتی و درمانی ویژه پزشکان و مدیران کلینیک ها، درمانگاه ها و بیمارستان ها  Healthcare MBA

ارائه خدمات مشاوره ای در دو بخش مشاوره فردی و کسب و کار

Telegram-Android-icon

اصلاح نسخه دراکری برای روزگار امروز

دوره MBA و DBA

برگرفته از کتاب: اگر در جنگِ سگی هستی، گربه شو!
هدف کسب‌وکارها چیست؟ برای موفقیت چه باید کرد؟ آیا سودآوری مهم‌ترین استراتژی شرکت‌ها باید باشد یا آن‌گونه که تاریخ کسب‌وکارها در سال‌های اخیر نشان داده می‌توان بدون توجه به سودآوری و تنها با توجه به مشتریان، به موفقیت دست یافت؟ برای این جواب‌ها همواره نمی‌توان پاسخ‌هایی روشن یافت و هنوز هم بین کارشناسان بحث و اختلاف‌نظر وجود دارد. با این حال، بسیاری از آنها، مشتریان را مهم‌ترین سرمایه کسب‌وکارها می‌دانند. پیتر دراکر که او را پدر علم مدیریت می‌دانند، حدود ۷۰ سال پیش، ماموریت کسب‌وکارها را این‌گونه بیان کرد: «تنها یک تعریف معتبر از هدف تجارت و کسب‌وکار وجود دارد: تلاش برای ایجاد مشتری.»

سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

درحالی‌که سخن دراکر به‌طور کلی درست به نظر می‌رسد و به خوبی مشتریان را مهم‌تر از بقیه ذی‌نفعان معرفی کرده است، تمرکز او بر ایجاد مشتری و کسب بازار، ناکافی به نظر می‌رسد. در حقیقت او به این موضوع اشاره نکرده که مشتریان را باید به چه صورت جذب کرد و پس از جذب، وظیفه کسب‌وکارها چیست. هر چه باشد، مشتریان را می‌توان به روش‌های مختلفی جذب کرد. می‌توان مانند بسیاری از شرکت‌های قدرتمند بازار، قیمت‌ها را شکست و اصطلاحا از قیمت‌گذاری نفوذی برای جذب مشتریان استفاده کرد. حتی در شرایطی می‌توان محصولات و خدمات را به‌طور رایگان ارائه داد تا حتی بسیاری از مشتریان وفادار رقبا، به سمت ما هجوم آورند. اما به هر حال، هدف هر کسب‌وکاری، سودآوری است و به همین دلیل باید بیان کرد که هدف کسب‌وکارها، جذب مشتریان و ایجاد بازار به صورت سودآور است.
نقطه ضعف دیگری که در دیدگاه دراکر به چشم می‌خورد، شیوه نگهداری مشتریان است. تاریخ اثبات کرده که جذب مشتریان به تنهایی برای موفقیت کافی نیست و موفق‌ترین شرکت‌ها، آنهایی هستند که می‌توانند مشتریانی وفادار جذب کنند؛ مشتریانی که سال‌های سال، در کنار شما باقی بمانند. از این رو، باید بیان کرد که نگهداری و حفظ مشتریان (و نه تنها جذب آنها) باید به عنوان هدف محوری کسب‌وکارها در نظر گرفته شود.
در نهایت، واضح است که برای جذب و حفظ مشتریان در درازمدت، نیاز است که کسب‌وکارها به‌طور دائم سطوح بالایی از رضایتمندی در مشتریان خود ایجاد کنند. به‌طور معمول، مشتریانی که از یک کسب‌وکار راضی نباشند، مشتریان وفادار و بلندمدتی نخواهند بود. با ‌این حال، متاسفانه اکثر ما از نزدیک با شرکت‌هایی آشنایی داریم که شرکت‌های انحصاری بازار هستند یا دست‌کم با انحصاری چندقطبی، بازار را کنترل می‌کنند. چنین شرکت‌هایی قدرت بسیاری دارند و می‌توانند مشتریان را جذب کرده و آنها را برای مدتی طولانی حفظ کنند. اما مساله آن است که مشتریان آنها معمولا «ناراضی» هستند. این مشتریان با آنکه از محصولات و خدمات خریداری شده خود رضایت ندارند، چاره‌ای به جز ادامه خریدهایشان ندارند و سیاست‌های گمراه‌کننده شرکت‌های انحصاری باعث حفظ آنها می‌شود. اما شرکت‌هایی که به این صورت فعالیت می‌کنند، بسیار شکننده هستند. آنها در صورت شکسته شدن انحصار و ورود تازه‌واردهایی که بتوانند ارزشی مساوی یا بالاتر برای مشتریان ایجاد کنند، بسیاری از بازارهایی را که در چنگ خود داشتند، از دست خواهند داد. در این صورت، گروه‌های بسیاری از مشتریان ناراضی، آزاد خواهند شد.
با این شرایط، ضمن احترام به پیتر دراکر، باید گفته او را این‌گونه اصلاح کرد: تنها تعریف معتبر از هدف تجارت، ایجاد سودآوری و حفظ مشتریان راضی است. آن‌طور که تاریخ و تجربه شرکت‌های بسیاری در دهه‌های گذشته نشان داده، نگاه محوری داشتن به مشتریان باعث می‌شود که سایر ذی‌نفعان نیز در بلندمدت، از عملکرد کسب‌وکارها راضی باشند. چنین کسب‌وکارهایی که نگاه خود را به خواسته‌ها و نیازهای مشتریانشان دوخته‌اند و برای سایر ذی‌نفعان خود هم ارزش‌آفرینی می‌کنند، اصطلاحا از استراتژی ستاره قطبی پیروی می‌کنند. آنها در راستای خواسته‌ها و نیازهای مشتریان فعالیت می‌کنند و هیچ‌گاه استراتژی و جایگاه خود را تغییر نمی‌دهند. در عوض، مشتریان نیز از هر نقطه‌ای از بازار، آنها را می‌بینند و به سمتشان می‌شتابند.
چنین شرکت‌هایی که استراتژی ستاره قطبی را به عنوان هدف عالی و ماموریت سازمانی خود تعیین کرده‌اند، در سطوح پایین‌تر نیز باید ویژگی‌هایی داشته باشند که به آنها اشاره می‌شود. ایجاد این ویژگی‌ها و پیروی بی قید و شرط از آنها باعث می‌شود که رشد و سودآوری در بلندمدت نیز برای کسب‌وکار تضمین شود. چنین شرکت‌هایی باید در سطح اقدامات میان‌مدت خود، همواره به نوآوری توجه داشته باشند و به‌طور دائم نوآوری کنند تا در رده پیشگامان بازار باقی بمانند. آنها همچنین باید به‌طور معناداری نسبت به رقبای خود متمایز باشند. این متمایزسازی در تمام صنایع و بخش‌های اقتصادی بازار عملی است و حتی می‌توان تولید محصولاتی مانند جوراب را به‌طور متمایز و متفاوت انجام داد. علاوه‌بر متمایزسازی و نوآوری‌های دائمی، باید تمام بخش‌های کسب‌وکار، یکپارچه شوند و تمام آنها در راستای یک هدف مشخص حرکت کرده و در این راه، همگام با هم حرکت کنند.
پس از ایجاد تمام این اقدامات که اقدامات و سیاست‌های بلندمدت کسب‌وکار هستند، نوبت به استراتژی‌ها و اقدامات کوتاه‌مدت می‌رسد؛ اقداماتی که باید با انجام آنها در برهه‌های کوتاه زمانی مشتریان را حفظ کرده و سودآوری قابل اتکایی برای ادامه راه، به‌دست آورد. برای جذب و حفظ مشتریان در این برهه‌های زمانی کوتاه‌مدت، نیاز است تا چابکی و قابلیت رقابت شرکت افزایش یابد. در بسیاری از صنایع، قابلیت رقابت به معنای ارائه محصولات ارزان‌تر نیست. این موضوع به‌ویژه در حوزه‌هایی مشاهده می‌شود که نوآوری‌ها و پیشرفت روزانه فناوری‌ها مشاهده می‌شود؛ حوزه‌هایی مانند الکترونیک، پزشکی، تجارت آنلاین و خودروسازی. شرکت‌هایی که نمی‌خواهند بازار خود را به رقبایشان واگذار کنند، باید کوچک و توانمند باشند. آنها باید بتوانند خود را با هر تغییر غیرمنتظره‌ای در بازار وفق دهند. البته اگر آنها در استراتژی‌های بلندمدت‌تر به درستی عمل کرده باشند، می‌توانند با نوآوری‌های مستمر خود، پیشگام بازار باشند و نه تنها از تغییرات بازار ضربه نخورند، بلکه رقبا را مجبور به واکنش نسبت به نوآوری‌های جدید خود کنند.
لئونارد شرمن
مترجم: مهدی نیکوئی

با خدمات آموزشی و مشاوره ای ما بیشتر آشنا شوید:

دوره مدیریت کسب و کار مراکز بهداشتی و درمانی ویژه پزشکان و مدیران کلینیک ها، درمانگاه ها و بیمارستان ها  Healthcare MBA

ارائه خدمات مشاوره ای در دو بخش مشاوره فردی و کسب و کار

Telegram-Android-icon

آیا در کارآفرینی شریک داشتن خوب است؟

دوره MBA و DBA

منبع: کتاب Never Bet The Farm
اکثر افراد بر این باورند که اگر شما یک شرکت را راه‌اندازی کرده‌اید، پس رئیس بزرگ هستید و تنها باید در برابر نهادهایی مانند اداره مالیات پاسخگو باشید. اما این باور صحیح نیست. شما باید تکریم و وفاداری خود را به مشتریان، عرضه‌کنندگان، ماموران دولتی و وکلا نشان دهید. برخلاف ظاهر، اکثر فعالیت‌های اقتصادی موفق نمی‌توانند به دیدگاه و فعالیت‌های یک فرد به طور مجزا نسبت داده شوند. بیل گیتس، آکیو موریتا و استیو جابز به تنهایی شرکت‌های خود- به ترتیب شرکت‌های مایکروسافت، سونی و اپل- را بنیان ننهادند؛

سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

هر چند این باوری هست که توسط رسانه‌های عمومی ترویج شده‌ است. در این بخش توصیه‌های پیرامون گرفتن یک شریک با طرح سه پرسش زیر مطرح می‌کنیم:
۱- چرا یک شریک مورد نیاز است؟
۲- شریک شما چه کسی باید باشد؟
۳- چرا رسیدن به یک اجماع مهم است؟
چرا یک شریک مورد نیاز است؟
اکثرا افراد جذب مشاغل در حوزه کارآفرینی می‌شوند؛ چرا که تصور می‌کنند کارآفرینی جایی است که آنها می‌توانند فردیت خود را ابراز کنند؛ بنابراین مفهوم داشتن یک شریک به نظر غیر قابل ‌پذیرش می‌آید. اما، یک شریک به شما منفعت خواهد رساند؛ چون:
• یک شریک می‌تواند در ریسک‌ها سهیم شود.
• یک شریک می‌تواند دلگرمی و حمایت ایجاد کند.
• هیچ‌کس نمی‌تواند همه کارها را به تنهایی و بدون کمک انجام دهد.
• یک شریک ممکن است به یک فعالیت اقتصادی اعتبار بدهد.
یک شریک می‌تواند در ریسک‌ها سهیم شود: یک اصل ساده ریاضی این است که: اگر فعالیت اقتصادی شما برای شروع به ۱۵هزار دلار نیاز دارد، می‌توانید همه این مقدار را خودتان تقبل کنید و ریسک آن را به جان بخرید یا اینکه یک شریک بگیرید که بخشی از این ریسک را با شما سهیم شود. اگر برنامه‌های شما اشتباه پیش رفت، شانس بزرگ‌تری وجود دارد که شما دو نفر با منابع مالی اضافی بتوانید اوضاع را سروسامان دهید؛ اگر بدترین حالت پیش بیاید، شما هزینه‌های بستن شرکت‌تان را شریک می‌شوید و به این ترتیب احتمال اینکه وجوه کافی برای شروع دوباره داشته باشید، افزایش خواهد یافت.
یک شریک می‌تواند دلگرمی و حمایت ایجاد کند: شرکا می‌توانند زمانی که اوضاع دشوار می‌شود، دلگرمی ایجاد کنند و وقتی همه چیز اشتباه پیش می‌رود، از شما حمایت کنند. آنتونی یاکینتو، نویسنده کتاب می‌گوید: «طی آن روزهای وحشتناک پس از بستن اولین رستورانم، من و شریکم شب‌های زیادی را صرف اظهار تاسف، تسلی دادن و گاهی شکایت در مورد اتفاقاتی که منجر به مرگ فعالیت اقتصادی ما شد می‌کردیم. داشتن فردی دیگر در کنارم برای سهیم شدن در این درد، نه تنها منجر به این می‌شد که احساس بسیار بهتری داشته باشم، بلکه هیجان فزاینده‌ای به یکدیگر تزریق می‌کردیم و برای چالش شروع دوباره آماده می‌شدیم.» هیچ‌کس نمی‌تواند همه کارها را به تنهایی و بدون کمک انجام دهد: شروع کسب‌و‌کارتان به کار بسیار زیادی نیاز دارد. گرچه ممکن است این کار به نظر بسیار واضح بیاید، اما جالب است بدانید که تعداد بسیار زیادی از کارآفرینان نمی‌دانند که شروع کسب‌و‌کار تا چه حد دشوار، ملالت‌آور و زمانبر است و مدیریت شایسته آن بر دوش یک نفر بسیار دشوار و طاقت‌فرساست. اگر تلاش می‌کنید تا همه چیز را خودتان انجام دهید، خودتان را گرفتار مشغله زیاد می‌کنید.
یک شریک ممکن است به یک فعالیت اقتصادی اعتبار بدهد: آنتونی یاکینتو می‌گوید: ‌«من یک زن بسیار باهوش می‌شناسم که ایده فوق‌العاده‌ای برای یک مهدکودک داشت. تصور من این بود که طرح پیشنهادی او مزیت‌هایی دارد، اما او هنوز با موانعی روبه‌رو بود؛ به‌خصوص موانعی که توسط سازمان‌های دولتی وضع شده بود. گرچه او تجربه راه‌اندازی یک مهدکودک کوچک را در خانه‌اش داشت، اما هرگز به دانشگاه نرفته بود و تجربه رسمی در این عرصه هم نداشت. پیشنهاد من این بود که پیش از نزدیک شدن به سازمان‌های دولتی و سرمایه‌گذاران بالقوه، برای خودش یک شریک مدیریتی با اعتبارنامه‌های درست پیدا کند تا به فعالیت اقتصادی خود اندکی اعتبار ببخشد. او این کار را انجام داد و گام‌های بزرگی به سوی تحقق رویای خود برداشت.»
شریک شما چه کسی باید باشد؟
هرگز کسی را صرفا به این خاطر که در دسترس است، اولین کسی است که داوطلب شده یا خویشاوند یا دوست شماست، به عنوان شریک انتخاب نکنید. باید کسی را به عنوان شریک انتخاب کنید که علاقه شدیدی به کارآفرین شدن داشته باشد، مکمل شما در مهارت‌ها، تجربیات، دانش و شخصیت مفید برای فعالیت اقتصادی‌تان باشد و بتوانید دیدگاه خود برای فعالیت اقتصادی‌تان را با او به اشتراک بگذارید. بهترین تیم‌های کسب‌و‌کار آنهایی بوده‌اند که شرکا یکدیگر را برحسب مهارت‌ها، تجربیات، دانش و شخصیت تکمیل و توازنی بین رفتارها پیدا کرده‌اند. مثلا اگر فردی خوش‌بین هستید و همیشه دیدگاهی فانتزی نسبت به آینده دارید، ممکن است نیاز به یک شریک بدبین داشته باشید که اندکی واقع‌بین باشد. ریچارد برانسون خیلی زود دریافت که داشتن فردی در کنارش برای جبران نقاط ضعفش تا چه حد مهم و ضروری است. برانسون در مجله «دانش‌آموز» جانی جمز را در کنار خود داشت. جمز می‌دانست که مجله باید با چه کسانی مصاحبه کند و چرا؛ در حالی‌که برانسون توانایی برای ترغیب آنها برای موافقت کردن با یک مصاحبه را داشت. مایکروسافت، اپل و اوراکل محصولات و فرهنگ‌های کاملا متفاوتی دارند اما حداقل در یک مورد مشترک هستند: هر کدام از آنها یک فروشنده پرانرژی را در کنار یک نابغه تکنیکی قرار داده‌اند: بیل گیتس با پل آلن در مایکروسافت، استیو جابز با استیو وازنیاک در اپل و لری الیسون با باب ماینز در اوراکل.
چرا رسیدن به یک اجماع مهم است؟
فعالیت‌های اقتصادی کارآفرینانه اغلب مملو از داستان‌های مشاجره‌ها و حتی دعواهای دادگاهی بین شرکاست. گاهی این مشاجره‌ها در حد یک رنجش و دلخوری هستند و گاهی می‌توانند فاجعه‌آمیز باشند. بنابراین شرکا باید تا جای ممکن روی بسیاری از مسائل- از جمله استراتژی شرکت و فرآیندهای حول انحلال شرکت- به اجماع برسند.
نویسندگان: Anthony Iaquinto ، Stephen Spinelli. JR
مترجم: آناهیتا جمشیدنژاد

با خدمات آموزشی و مشاوره ای ما بیشتر آشنا شوید:

دوره مدیریت کسب و کار مراکز بهداشتی و درمانی ویژه پزشکان و مدیران کلینیک ها، درمانگاه ها و بیمارستان ها  Healthcare MBA

ارائه خدمات مشاوره ای در دو بخش مشاوره فردی و کسب و کار

Telegram-Android-icon

ضرورت ایجاد فرهنگ لغات مشترک در سازمان

دوره MBA و DBA

منبع: HBR
همه ما به نوعی این مشکل را تجربه کرده‌ایم که در پاسخ به سوالی مانند «چه تعداد مشتری داریم؟»، تیم بازاریابی یک پاسخ ارائه می‌دهد، تیم فروش پاسخی دیگر و تیم حسابداری نیز پاسخی دیگر.

سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

مشکل از آنجایی ناشی می‌شود که سیستم‌های متفاوت از تعاریف گوناگونی برای واژه‌های کلیدی استفاده می‌کنند. بنابراین، واژه «مشتری» می‌تواند برای بخش بازاریابی به معنای یک خریدار بالقوه باشد؛ برای بخش فروش، فردی که یک سفارش خرید را امضا کرده است و برای بخش حسابداری، شخصیتی حقوقی که پول پرداخت می‌کند. به این ترتیب، افراد اطلاعات را به درستی درک نمی‌کنند و دچار اشتباه می‌شوند. وقتی شرکت تلاش می‌کند تا به‌عنوان مثال، داده‌های مختلف بیشتری را در کنار یکدیگر جمع کند و با استفاده از یادگیری ماشینی، مدل‌های پیشگویانه را توسعه دهد، این‌گونه مسائل مهم‌تر می‌شوند. واژگان تخصصی هر روز در دنیای کسب‌و‌کار برای حمایت از ایجاد نظم جدید، دپارتمان‌ها، مشکلات و فرصت‌های نوآورانه توسعه می‌یابند. واژه «مشتری» برای دپارتمان‌های مختلف معناهای گوناگونی دارد؛ چرا که در یک نقطه مشخص، هر کدام از بخش‌ها نیاز داشتند تا واژه مشتری به‌عنوان کلمه‌‌ای خاص برای آنها معنا بدهد. زبان در حالی که به‌طور فزاینده‌ای دقیق‌تر و ظریف‌تر می‌شود، دائما رشد می‌کند. اما طی زمان، سیستم‌ها به توافق نمی‌رسند که این می‌تواند تنش و درگیری در سازمان‌ها ایجاد کند.
برای درک این مطلب، دو بخش از یک شرکت کالاهای بسته‌بندی‌شده مصرفی را در نظر بگیرید. هر روز، بخش بازاریابی این شرکت مسوول فعالیت‌های تبلیغی است و کارآیی خود را بر این اساس که آیا یک تبلیغ خاص نتایج مطلوب به‌دست می‌دهد یا خیر می‌سنجد. به‌طور مشابه، بخش لجستیک مسوول فراهم کردن مواد خام برای کارخانه‌ها و ارسال کالاهای تمام‌شده به انبارهای عمومی و بازارهای فروش است. هیچ‌کدام سهم بازار را به عنوان یک اولویت در نظر نگرفتند، ولی هر دوی آنها سهم بازار را در پایگاه داده خود به روز نگه داشتند تا برای سوال‌های مربوطه از سمت مدیریت ارشد آمادگی داشته باشند.
اما یک مساله مهم پیش آمد و مدیریت شرکت از دو دپارتمان خواست تا تعیین کنند که آیا شرکت سهم بازار را از دست داده است یا خیر. هر کدام از دپارتمان‌ها پاسخ خود را داشت و سرانجام یک بخش نسبتا تازه‌وارد مشکل را حل کرد. سیستم‌های مربوطه سهم بازار را در نقاط مختلف در زنجیره عرضه کلی- بخش بازاریابی در فروشگاه‌ها و بخش لجستیک در انبار عمومی- اندازه‌گیری کردند. هر نگرش مزیت‌های خود را دارد؛ اما هر دوی آنها اساسا جدایی‌ناپذیر هستند. هر دو بخش در نهایت روی پاسخی برای مدیریت ارشد به توافق رسیدند؛ اما این مشکل ماه‌ها آنها را از کار با یکدیگر باز خواهد داشت.
شرکت‌ها در مواجهه با چنین اختلافاتی، معمولا به دنبال راه‌حل‌های تکنولوژیک از جمله یکپارچه‌سازی داده، معماری داده‌های سازمانی و مدیریت داده‌های اصلی هستند؛ چرا که مساله خودش را به‌عنوان یک مشکل تکنولوژیک ارائه می‌کند. اما چنین راه‌حل‌هایی شانس ضعیفی برای برنده شدن دارند؛ چرا که مشکل را به‌صورت ریشه‌ای حل نمی‌کنند.در عوض، شرکت‌ها باید با پیروی از دو قانون زیر بین نیروهای درگیر توازن ایجاد کنند: ابتدا تا آنجا که می‌توانید نوآوری و رشد زبان تخصصی ناشی از آن را تقویت کنید. دوم اینکه تا جای ممکن کوتاه‌ترین لغات مشترک (استانداردها)، را برای تسهیل ارتباطات در سراسر کشور ارائه دهید.
توسعه زبان جدید را تشویق کنید
وقتی شما تمرکز کسب‌و‌کارتان را تغییر می‌دهید، همیشه واژگان جدیدی نیاز خواهید داشت. بنابراین تغییر از تمرکز روی فروش به یک تمرکز روی مشتری، این ضرورت را ایجاد خواهد کرد تا به‌طور دقیق واژگان «خریدار»، «آشپز»، «مهمان» یا برخی واژه‌های دیگری که به بهترین شکل رابطه‌ای را که خواهان ایجاد آن در فرهنگ لغت سازمان هستید تعریف و معرفی کند. به‌عنوان مثال، اگر فردی گزارش دهد که «فروش‌ در این فصل ۳ درصد پایین می‌آید، اما کانال عرضه پر است.» از آنها بخواهید یک واژه جدید تعریف کنند که اجمالا وضعیت عرضه فروش را بیان کند.
یک زبان مشترک خلق کنید
همچنین باید از یک نگرش ساختاریافته برای توسعه و انتشار واژگان مشترک در سراسر سازمان پیروی کنید. ابتدا، تیم موردنیاز را ایجاد کنید. در واقع شما باید یک فرآیند پیوسته را تعریف و مدیریت کنید. یک روش خوب برای شروع، کپی کردن فرآیندهایی است که سازمان‌های استاندارد‌های ملی و بین‌المللی دنبال می‌کنند و نیز تطبیق آنها با شرایط خاص شما.
به همه افراد اجازه دهید تا بتوانند درخواست توسعه یک معنی و مفهوم استاندارد را بدهند. برای هر درخواست، یک زیرگروه را برای پیش‌نویس کردن استانداردها شکل دهید. فرآیند شما باید اجازه درخواست بازخورد از همه بخش‌های موردعلاقه و بازبینی استاندارد در صورت نیاز را بدهند. این یک فرآیند اجماع است؛ بنابراین یک شیوه رای‌گیری رسمی را اجرا کنید و اکثریت وسیعی را برای پذیرش این تعریف استاندارد دعوت کنید. بهتر است با واژه‌های نسبتا آسان‌تر شروع کنید. به خاطر داشته باشید که حتی پیچیده‌ترین شرکت‌ها احتمالا تنها نیاز به کم و بیش ۱۰۰ واژه در واژگان مشترک دارند. Aera یک شرکت انرژی واقع در کالیفرنیا، تنها با ۵۳ واژه این کار را به خوبی انجام می‌دهد. یک بخش مهم دیگر از فرآیند شما شامل انتشار و ترویج لغات مشترک می‌شود. بسیاری از شرکت‌ها از دیکشنری‌های داده یا فهرست لغات داده‌های کسب‌و‌کار استفاده می‌کنند که در اینترانت شرکت وجود دارند، با سیستم‌های اصلی مرتبطند و به آسانی برای همگان در دسترس هستند. به‌طور خاص مهم است که معمارهای ارشد داده خیلی زود وارد شوند تا واژگان مشترک را در مشخصات سیستم‌های جدید قرار دهند. به نظر من بزرگ‌ترین اشتباهی که شرکت‌ها مرتکب می‌شوند عدم انعطاف‌پذیری است به این معنی که گاهی انتظار دارند واژگان مشترک در همه زمان‌ها به‌کار برده شوند. اما واژگان مشترک برای توسعه ارتباطات در سراسر شرکت برای دیکته کردن نحوه انجام کار دپارتمان‌های فردی وجود ندارند. به دپارتمان‌های فردی اجازه دهید از واژه‌هایی استفاده کنند که به بهترین شکل با کارشان در تناسب است و واژگان مشترک را در زمان کار با دیگران ذخیره کنند.
نویسنده: Thomas C. Redman
مترجم: آناهیتا جمشیدنژاد

با خدمات آموزشی و مشاوره ای ما بیشتر آشنا شوید:

دوره مدیریت کسب و کار مراکز بهداشتی و درمانی ویژه پزشکان و مدیران کلینیک ها، درمانگاه ها و بیمارستان ها  Healthcare MBA

ارائه خدمات مشاوره ای در دو بخش مشاوره فردی و کسب و کار

Telegram-Android-icon