MBA-DBA

چگونه با کارکنان وارد گفت‌وگو شویم؟

دوره MBA و DBA

منبع: HRM
یکی از مشکلات جدی که پیش روی اغلب نومدیران و کسانی که فاقد تجربه کافی در حوزه مدیریت کارکنان هستند وجود دارد این است که آنها نمی‌دانند چگونه با کارکنان‌شان وارد گفت‌وگوهای کاری شوند و گفت‌وگوهای سازنده‌ای در محیط کار داشته باشند. یکی از حساس‌ترین گفت‌وگوهایی که معمولا بین مدیران و کارکنان رخ می‌دهد گفت‌وگو در مورد ایده‌ها و تصمیمات اتخاذ شده در مورد محصولات آینده شرکت است.

سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

واقعیت آن است که حتی اگر مدیران، زمان کافی برای جذب و شفاف‌سازی ایده‌ها اختصاص دهند و ایده‌های نهایی شده را به‌طور کامل، روشن و صیقلی در اختیار تمام کارکنان قرار دهند، باز هم نباید فکر کنند کارشان تمام شده است و بقیه مراحل کار به‌طور خودکار انجام خواهد شد، چرا که این تازه میانه راه است و باید زمینه مناسبی برای به بحث گذاشته شدن ایده‌ها درون تیم فراهم شود.

مرحله بحث کردن درباره یک ایده دارای اهمیتی در اجرای آن ایده است چراکه اگر مدیران از این مرحله بی‌تفاوت و عجولانه عبور کنند، در متقاعدسازی و اقناع کارکنانی که باید آن ایده را اجرا کنند به مشکل برخواهند خورد. البته نیازی نیست مدیران خودشان به‌طور کامل در جریان تمام بحث‌ها و تبادل نظرها درباره تمام ایده‌های جاری در سازمان قرار بگیرند، کافی است بر انجام درست و اصولی این فاز نظارت کلی و دقیقی داشته باشند و در بلندمدت سعی کنند تا بحث در مورد ایده‌ها را به بخش جدایی‌ناپذیر از فرهنگ سازمانی تبدیل کنند. برای بحث در مورد ایده‌هایی که قرار است در یک تیم کاری به‌طور جدی پیگیری شوند و در نهایت به محصولی جدید و سرویسی نو تبدیل شوند نکات و مباحث مهمی وجود دارد که باید به آنها نگاه ویژه‌ای داشت و در ادامه به برخی از آنها اشاره خواهد شد.

گفت‌وگوها را بر ایده‌ها متمرکز کنید، نه روی افراد
مدیران باید این اطمینان را به وجود آورند که در جریان به بحث گذاشتن ایده‌ها درون تیم‌ها، خود ایده‌ها مورد بررسی قرار گیرند، نه فرد یا افرادی که آن ایده‌ها را پیشنهاد داده‌اند. در چنین حالتی، افراد بدون توجه به فرد ارائه‌دهنده یک ایده یا پیشنهاد در مورد آن اظهار‌نظر می‌کنند و فرقی نمی‌کند که ایده مورد بحث توسط مدیر ارشد شرکت یا مالک آن یا یک کارمند دون‌پایه یا تازه‌کار ارائه شده باشد. علاوه براین مدیران باید همیشه به یاد داشته باشند که جلسات گفت‌وگو و بحث درباره ایده‌ها نباید به محلی برای اثبات درستی نظر خود تبدیل شود، چراکه در این حالت افراد با یکدیگر بر سر درست بودن عقیده و موضع‌‌شان بحث می‌کنند، نه خود ایده و پیشنهاد مطرح شده. به همین دلیل، مدیران باید در جلسات گفت‌وگو و بحث درباره ایده‌ها، بارها و بارها این نکته را به حاضران در جلسه گوشزد کنند که مالکیت ایده‌های مطرح شده به کلیت تیم تعلق دارد، نه افراد پیشنهاددهنده آن. این تاکیدها باعث می‌شود تا افراد به جای توجه به افراد یا تلاش برای اثبات نظر خود روی ابعاد مختلف ایده مورد نظر تمرکز کنند.

متعهد ساختن افراد به مخالفت کردن
یکی از چیزهایی که بیش از هر چیز دیگری تازه‌واردها به شرکت پیشرو و مشهور مکنزی را تحت تاثیر قرار می‌دهد، توانایی این شرکت در اجرا و پیشبرد بحث‌های موثر و مولد در درون شرکت و سهولت فرآیند مخالفت کردن کارکنان با مدیران مافوق‌شان است. آنچه بیش از هرچیز دیگری در تحقق این موفقیت بزرگ در مکنزی تاثیرگذار بوده و هست، وجود عاملی به نام «متعهد کردن افراد به مخالفت کردن» بود. در این شرکت، مخالفت کردن با یک پیشنهاد، همراه با دلایل مستدل و توجیه قابل پذیرش، یک ارزش بزرگ محسوب می‌شود و هر کس که در جلسات هم‌اندیشی و توفان مغزی مکنزی، مخالفت‌های هوشمندانه‌ای دارد، مورد تکریم قرار می‌گیرد.

نکته جالب‌تر اینکه اغلب کسانی که از شرکت مکنزی به شرکت‌های دیگری همچون گوگل یا اپل منتقل می‌شدند، این خصوصیت را همراه خود داشته و در جلسات مختلف خیلی راحت با بقیه به مخالفت می‌پرداختند. در چنین شرایطی که افراد خیلی راحت و بی‌محابا می‌توانند با ایده‌های مطرح شده مخالفت کرده و آنها را به چالش بکشند، ارائه‌دهندگان ایده‌ها نیز آینده‌نگرانه‌تر عمل کرده و سعی می‌کنند ایده‌های خود را پس از پخته شدن و تکامل یافتن به بقیه معرفی کنند.

مدتی مکث و استراحت
زمان‌هایی وجود دارد که طی آنها افراد بیش از حد خسته، بی‌انرژی و از نظر احساسی تهی هستند و نمی‌توانند در بحث و گفت‌وگوهای موثر و مولد شرکت کنند. بنابراین، لازم است مدیران چنین حالت‌هایی را در کارکنان به موقع تشخیص داده و به افرادشان فرصت تجدید قوا و یافتن تمرکز دوباره بدهند. آنها حتی می‌توانند کارکنان را به مرخصی‌های اجباری بفرستند تا این امکان را داشته باشند که در خانه استراحت کرده و با ذهنی آماده‌تر درباره ایده‌ها بیندیشند.

استفاده از عبارت‌ها و داستان‌ها در گفت‌وگوهای کاری
تجربه ثابت کرده که چگونگی شروع یک بحث و گفت‌وگوی کاری تاثیر بسزایی در پیشرفت موفق آن بحث و کسب نتایج مطلوب دارد. در این میان اگر مدیر یا رئیس جلسه، بتواند گفت‌وگو را با بیان داستانی زیبا و آموزنده شروع کند یا عبارت و تکیه‌کلامی تاثیرگذار در ابتدای فرآیند گفت‌وگو به کار گیرد، آن گاه مسیر برای بهترین بحث و تبادل نظرها هموارتر خواهد شد، چرا که اعضای شرکت‌کننده در جلسه نیز به پیروی از مدیر و رئیس خود، به شکلی مثبت‌اندیشانه و سازنده در بحث شرکت خواهند کرد و سعی می‌کنند خروجی جلسه همان چیزی باشد که مجری و برگزارکننده جلسه مدنظر داشته است.

بسیاری از مدیران مدبر و هوشمند سعی می‌کنند با استفاده از استعداد بالای خود در داستان‌سرایی و روایت داستان‌هایی که ساخته و پرداخته ذهن‌شان است باب گفت‌وگو با کارکنان‌شان را بگشایند و از این طریق خواسته‌ها و دستورات مدیریتی‌شان را با کمترین احتمال مقاومت و سرسختی از جانب کارکنان به آنها منتقل سازند. این داستان‌ها و عبارت‌ها در درون خود نکات و توصیه‌هایی دارند که مانند نقشه راهی برای کارکنان عمل می‌کنند و به آنها نشان می‌دهند چه باید کرد و چگونه باید به سمت جلو حرکت کرد.
مترجم: سید‌حسین علوی لنگرودی

با خدمات آموزشی و مشاوره ای ما بیشتر آشنا شوید:

دوره مدیریت کسب و کار مراکز بهداشتی و درمانی ویژه پزشکان و مدیران کلینیک ها، درمانگاه ها و بیمارستان ها  Healthcare MBA

ارائه خدمات مشاوره ای در دو بخش مشاوره فردی و کسب و کار

Telegram-Android-icon

 

چگونه بعد از ۱۰ سالگی هم رشد کنیم؟

دوره MBA و DBA

برگرفته از کتاب: اگر در جنگِ سگی هستی، گربه شو!
عملا هر شرکتی یک ماموریت سازمانی و چشم‌انداز زیبا برای خود تصویر کرده و بیان می‌کند که به آن پایبند است. شرکتی مانند اچ‌پی که در سال‌های گذشته به شدت در حال افول بوده و به دلیل تمرکز محض بر سودآوری متحمل شکست شده است، همچنان از این سخن می‌گوید که به نوآوری معنادار، وفاداری مشتریان و سود و رشد بلندمدت می‌اندیشد. جنرال موتورز هم پیش از ورشکستگی‌اش روی کاغذ به دنبال «توسعه و طراحی محصولاتی متمایز و باکیفیت بود که به معنای واقعی مشتریان را راضی کند.» اما هیچ‌کدام از این ماموریت‌ها و چشم‌اندازهای زیبا عملیاتی نمی‌شدند. شما چطور؟ آیا برای کسب رشد بلندمدت، به ماموریت و چشم‌انداز خود جامه عمل می‌پوشانید یا گاهی آن را فراموش می‌کنید؟

سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

متاسفانه بیشتر شرکت‌ها نمی‌توانند اهداف و ارزش‌های بنیادین خود را در قالب اقدامات معنادار به معرض نمایش بگذارند. یکی از مشکلات این موضوع، ناتوانی در انتقال واضح پیام به ذی‌نفعان شرکت است؟ آیا همه ذی‌نفعان یک شرکت فرضی می‌دانند که باید تنها بر خواسته‌ها و نیازهای مشتریان (حتی خواسته‌ها و نیازهای غیرمنطقی) متمرکز باشند؟ آیا آنها می‌دانند که استراتژی‌ها و اولویت‌های مدیرعامل و اعضای هیات مدیره چیست یا بارها بین آنچه اعلام می‌شود با آنچه عمل می‌شود، فاصله می‌افتد؟ کارکنان چگونه رفتار می‌کنند؟ در صورتی که آنها به‌طور واضح از ماموریت و چشم‌انداز اطلاع پیدا نکنند، میزان مشارکت و بهره‌وری‌شان کاهش می‌یابد و نتیجه آن سقوط رضایت مشتریان و تضعیف عملکرد بلندمدت کسب‌وکار خواهد بود.

در رده‌بندی‌های سالانه مجله «هاروارد بیزینس ریویو» می‌توان این مساله را به وضوح مشاهده کرد که عملکرد مالی قدرتمند در طولانی‌مدت (بیش از یک دهه)، تنها نصیب شرکت‌هایی می‌شود که تمام توانمندی‌ها، دارایی‌ها، مشوق‌ها و ذهنیت کارکنان در راستای اجرای استراتژی‌ها و تحقق‌بخشی به ماموریت سازمان قرار گرفته‌اند. شرکت‌هایی مانند آمازون و استارباکس که هیچ‌وقت از ماموریت‌ها و چشم‌اندازهای خود کوتاه نیامده‌اند و کارکنانشان در راستای اهداف و ارزش‌های مشتریان حرکت می‌کنند، در چنین فهرست‌هایی به خوبی قابل رویت هستند. آمازون در فهرست سال ۲۰۱۵ مجله نام‌برده شده رتبه نخست عملکرد مالی طولانی‌مدت را داشت و استارباکس هم رتبه ۳۷. عملکرد مالی آنها در مقایسه با ۹۰۷ شرکت مختلف سنجیده شده است.

اما چنین مثال‌هایی فراوان هستند. شرکتی مانند فدکس (FedEx) که رتبه ۳۴ را در رده‌بندی هاروارد بیزینس ریویو دارد، بهترین عملکرد مالی خود را تحت هدایت مدیرعامل کنونی خود به دست آورده است. ماموریت و چشم‌انداز فدکس هم مانند بسیاری از شرکت‌های دیگر، الهام‌بخش و پیشران است: «فدکس به ارائه تجربیاتی شگفت‌آور برای مشتریان، محیط کاری عالی بودن، حامی هوشیار محیط‌زیست بودن و همدلی با شهروندان در جامعه‌ای که زندگی و کار می‌کنیم، متعهد است.»

ماموریتی که فدکس برای خود مشخص کرده، اصیل و عملی شده است. فرد اسمیت، بنیان‌گذار و مدیرعامل فدکس در ۴۵ سالی که در این شرکت فعالیت می‌کند، همواره به دنبال تقویت ماموریت سازمانی و انتقال صریح آن به ۲۵۰ هزار نیروی کار خود بوده است. او توضیح می‌دهد:

«شما باید پولتان را همان جایی هزینه کنید که از آن صحبت می‌کنید. هیچ سالی نبوده است که ما برای ارائه خدمات بهتر، سرمایه‌گذاری‌های سنگینی نکرده باشیم. شاید حتی بعضی سال‌ها می‌شد تصمیم گرفت که کیفیت خدمات عالی است و نیازی به کیفیت بالاتر نیست. حتی می‌شد ۲ درصد از کیفیت کاست و سود بیشتری به دست آورد؛ هیچ‌کدام از مشتریان هم متوجه نمی‌شدند اما چنین کاری نکردیم. ما همچنین فرهنگ سازمانی خود را در راستای ماموریت و چشم‌انداز خود قرار داده‌ایم. از هر کدام از کارکنان فدکس در هر نقطه‌ای که فعالیت می‌کند، بپرسید که سوگند ما درباره چیست، او به شما خواهد گفت: «من باعث خواهم شد که تمام سفارش‌ها برای تمام مشتریان یک تجربه خارق‌العاده باشند».»

به دلیل همین تعهد به ماموریت سازمانی و همراستایی تمام اقدامات و ذهنیت سازمان است که فدکس را همواره می‌توان در فهرست «تحسین‌برانگیزترین شرکت‌ها» و همچنین «۱۰۰ شرکت برتر برای کار کردن» به انتخاب مجله فورچون مشاهده کرد.

برای شرکت‌هایی که مانند آمازون، اپل، استارباکس و فدکس هستند و چند دهه به سودآوری و رشد خود ادامه می‌دهند، تنها کسب درآمد مطرح نیست. آنها برای کسب درآمد نیست که اقدام به ارائه محصولات و خدمات خود می‌کنند. برای چنین شرکت‌هایی، مشتری یا ارزش‌های والای مشابه مانند یک ستاره قطبی است که در هر نقطه و هر مرحله‌ای از حرکت خود، به آن نگاه می‌کنند تا از انحراف نجات یابند. این ستاره قطبی راهنمای تمام جنبه‌های استراتژیک، عملیاتی و اولویت‌های مدیریتی است و با آنکه گاهی ممکن است در ظاهر حرکت به سمت این ستاره قطبی به صرفه نباشد، باز هم موفقیت طولانی‌مدت نصیب شرکت‌هایی می‌شود که در جهت آن حرکت می‌کنند.

جف بزوس، بنیان‌گذار و مدیرعامل آمازون توصیه‌های جالبی درباره تعیین ماموریت و چشم‌انداز شرکت دارد. او توضیح می‌دهد: «زمانی که در جلسه می‌نشینیم، برخی می‌گویند که در ۵ سال آینده چه چیزهایی تغییر خواهد کرد و برای آنها چه باید بکنیم؟ اما من می‌پرسم در ۵ سال آینده چه چیزهایی تغییر نخواهند کرد؟» زمانی که ماموریت و چشم‌انداز سازمان را براساس مفاهیم غیرقابل تغییری مانند مشتریان، نوآوری و کیفیت بنا کنیم، در طول مسیر دچار سردرگمی نخواهیم شد. مدیرعامل آمازون که در برخی برنامه‌های جدید چند سال اخیر خود، با نگرانی و مقاومت برخی از کارکنان هم مواجه شد، برایشان توضیح داد که « باید در مورد ماموریت و چشم‌انداز سرسخت بود و در مقابل جزئیات انعطاف‌پذیر.» محیط فعالیت‌ تمام شرکت‌ها در حال تحول است و در هر زمان نیاز است تا همگام با تغییرات، استراتژی‌ها و برنامه‌های کوتاه‌مدت را با تغییرات انطباق داد؛ انطباقی که همچنان در راستای چشم‌انداز تعیین شده است.
لئونارد شرمن
مترجم: مهدی نیکوئی

با خدمات آموزشی و مشاوره ای ما بیشتر آشنا شوید:

دوره مدیریت کسب و کار مراکز بهداشتی و درمانی ویژه پزشکان و مدیران کلینیک ها، درمانگاه ها و بیمارستان ها  Healthcare MBA

ارائه خدمات مشاوره ای در دو بخش مشاوره فردی و کسب و کار

Telegram-Android-icon

 

رهبران سازمانی که در انقلاب صنعتی چهارم پیشرفت می‌کنند

دوره MBA و DBA

منبع: WEF
یک سال پیش، ۸۶‌درصد از مدیران سطح C در اولین گزارش دیلویت Deloitte در مورد آمادگی کسب‌وکارها برای چهارمین انقلاب صنعتی گفتند سازمان‌هایشان «هر چه در توان دارند» برای ایجاد نیروی کار برای دوره‌ چهارم صنعت انجام می‌دهند. امسال، کمتر از نیمی از افراد- ۴۷‌درصد – این عقیده را داشتند.

سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است

این نکته نه تنها نشان‌دهنده‌ تغییری خیره‌کننده در نگرش‌ها است، بلکه نشان‌دهنده‌ تغییری خوشایند است. چون نشان می‌دهد مدیران درک عمیق‌تری از دوره‌ چهارم صنعت به دست می‌آورند، آگاهیِ روزافزونی نسبت به چالش‌های پیش‌رویشان پیدا می‌کنند، و در حال بررسی اقدامات موردنیاز برای موفقیت واقع‌بینانه در دوره‌ چهارم صنعت هستند. دومین گزارش دیلویت در مورد آمادگی برای دوره‌ چهارم صنعت، با عنوان «رهبری در چهارمین انقلاب صنعتی: جنبه‌های پیشرفت»، دوباره از مدیران پرسید که چگونه سازمان‌هایشان را قادر می‌سازند تا در چهار حوزه موفق شوند: جامعه، استراتژی، فناوری و استعداد. با این حال، علاوه بر تحلیل روندهای سالانه، به‌دنبال کشف نحوه‌ پیشروی رهبران سازمانی، جایی که بیشترین پیشرفت را می‌کنند و آنچه که موثرترین رهبران را متمایز می‌کند، بودیم. ما چهار شخصیت رهبری سازمانی متمایز را کشف کردیم که معتقدیم می‌توانند چارچوبی برای مدیران فراهم کنند و به‌عنوان مدلی برای رهبران سراسر جهان که با چالش‌های مرتبط با تحول دیجیتال روبه‌رو هستند، عمل کنند. مدیران برای بهبود جهان ابراز تعهد واقعی کردند. رهبران، تاثیر اجتماعی را به‌عنوان مهم‌ترین عامل در ارزیابی عملکرد سالانه سازمان خود، پیش از عملکرد مالی و رضایت مشتری یا کارکنان، رتبه‌بندی کردند. طی سال گذشته، تقریبا سه‌چهارم پاسخ‌دهندگان گفتند که سازمان‌هایشان گام‌هایی برای ایجاد یا تغییر محصولات یا خدمات با نگرش تاثیرات اجتماعی برداشته‌اند.

افراد بسیاری با وعده‌ درآمد و رشد انگیزه گرفته‌اند. مدیران در حال تلاشند تا راهبردهای موثری در بازار همیشه‌ متغیر امروزی تدوین کنند. رهبران گفتند که در مواجهه با مجموعه‌ فزاینده‌ای از فناوری‌های، به سختی می‌توانند تمام فرصت‌های جدید مبتنی بر فناوری را درک کنند و در بعضی موارد چشم‌انداز راهبردی برای جهت‌دهی به تلاش‌هایشان را ندارند.

بسیاری از رهبران گزارش دادند که شرکت‌هایشان از فرآیندهای تصمیم‌گیری مشخصی پیروی نمی‌کنند و منابع سازمانی، توانایی‌های خود را به توسعه و به اشتراک‌گذاری دانش برای پیاده‌سازی راهبردهای موثر محدود می‌کنند. امروز چالش مهارت‌ها واضح‌تر شده است. وسعت شکاف مهارتی برای رهبران آشکارتر است همان‌طور که آگاهند سیستم‌های آموزشی فعلی برای حل این چالش ناکارآمد هستند. تقریبا تمام رهبران گفتند که سازمان‌هایشان برای آموزش کارکنان فعلی تلاش می‌کنند تا اینکه به‌دنبال استخدام افراد جدید باشند.

با مدنظر قرار دادن این یافته‌ها، رهبرانی را در سازمان‌ها یافتیم که در برخورد با چالش‌ها در حوزه‌های جامعه، راهبرد، فناوری و استعداد بهتر از دیگران پیشرفت می‌کنند. رهبرانی را که به نظر می‌رسد این وضعیت را به خوبی درک کرده‌اند، به چهار شخصیت دسته‌بندی کردیم:

۱) طرفداران اجتماعی (Social supers): برخی از رهبران سازمانی در توانایی خود برای انجام کارهای خوب عملکردی متمایز دارند. طرفداران اجتماعی، اقدامات ابتکاری اجتماعی را برای کسب‌و‌کار خود امری بنیادین در نظر می‌گیرند و خوش‌بینی آنها در مورد ایجاد تاثیرات اجتماعی مثبت تا حدود زیادی بر چشم‌انداز آنها تاثیر می‌گذارد. آنها بیشتر از دیگر رهبران می‌گفتند ترکیب نیروی کارشان برای تحول دیجیتال آماده است و با اختلاف، تمایل بیشتری به آموزش کارکنان خود داشتند. شرکت‌هایی که رهبرانشان طرفدار اجتماعی هستند، بیش از شرکت‌هایی که موفق به برقراری تعادل بین انجام کار خوب و سودآوری نشده‌اند، رشد می‌کنند.

۲) افراد قاطع داده‌محور (Data-drive decisive): برخی از مدیران سطح C با اتخاذ رویکردهای روشمند و متمرکز بر داده برای تصمیم‌گیری راهبردی به چالش‌ها غلبه می‌کنند. این افراد قاطع داده‌محور تقریبا دو برابر احتمال دارد بگویند که آماده‌ سرمایه‌گذاری در فرصت‌های دوره‌ چهارم صنعت هستند و سازمان‌هایشان از مزایای اقتصادی پذیرفتن دوره‌ چهارم صنعت استفاده می‌کنند. در سال گذشته، تقریبا نیمی از این سازمان‌ها رشد درآمد سالانه ۵‌درصد یا بیشتر را ایجاد کردند در حالی که تنها یک چهارم سایر سازمان‌ها شاهد چنین نتیجه‌ای بودند.

۳) تحول‌آفرینان (Disruption drivers): این رهبران سازمانی متوجه هستند که سرمایه‌گذاری در نوآوری‌های تحول‌آفرین، سازمان‌هایشان را از رقبا جدا می‌کند. آنها اعتمادبه‌نفس دارند که هنگام مواجهه با ناشناخته‌های دوره‌ چهارم صنعت به آنان مزیت می‌دهد، زیرا سازمان‌های مطمئن‌تر برای اجرای فناوری‌های تحول‌آفرین آماده‌ترند. سازمان‌هایی با رهبران تحول‌آفرین معمولا فرآیندهای تصمیم‌گیری تعریف شده‌تری دارند و بیشتر احتمال دارد که تصمیمات مبتنی بر داده را با ورودی از مجموعه متفاوتی از ذی‌نفعان بگیرند.

۴) قهرمانان استعداد (Talent champions): این مدیران کارکنان را برای تحول دیجیتال آماده می‌کنند. آنها بیشتر از دیگران به سرمایه‌گذاری در بازآموزی کارکنان برای کارهای آینده علاقه دارند و در عین حال، قهرمانان استعداد به تاثیر اجتماعی نیز متعهد هستند و درآمد زودهنگام حاصل از تلاش‌های پیش‌رونده خود را می‌بینند و ۶۴‌درصد از طریق اقدامات اجتماع‌محور، جریان‌های جدید درآمدی را برای سازمان‌هایشان ایجاد کرده‌اند.

این گزارش نگاهی دقیق‌تر به چهار شخصیت رهبری سازمان دارد اما به‌طور کلی، می‌توانیم ببینیم که «انجام کار خوب» برای سازمان مفید است؛ استفاده از فرآیندها و داده‌های راهبردی تعیین شده برای تصمیم‌گیری می‌تواند مزایای رقابتی ایجاد کند؛ شرکت‌ها از دیدگاه بلندمدت نسبت به سرمایه‌گذاری در فناوری‌های دوره چهارم صنعت سود می‌برند و آن دسته از رهبران که به آموزش بها می‌دهند، موفق‌تر خواهند بود. همان‌طور که به پیش‌رو نگاه می‌کنیم، ویژگی‌های رهبران ثبات آتی سازمان‌ها را تعیین می‌کند. رهبرانی که ویژگی‌های رهبران موفق فوق را در خود دارند، نه تنها مجموع درآمد نهایی خود را بهبود می‌دهند و سریع‌تر از همتایان خود رشد می‌کنند، بلکه در شیوه‌ای که شرکت‌هایشان را در آینده هدایت می‌کنند، رویاپردازتر هستند.

با خدمات آموزشی و مشاوره ای ما بیشتر آشنا شوید:

دوره مدیریت کسب و کار مراکز بهداشتی و درمانی ویژه پزشکان و مدیران کلینیک ها، درمانگاه ها و بیمارستان ها  Healthcare MBA

ارائه خدمات مشاوره ای در دو بخش مشاوره فردی و کسب و کار

Telegram-Android-icon

 

ارائه فناوری‌های مخرب به بازار

دوره MBA و DBA

برگرفته از کتاب: اگر در جنگِ سگی هستی، گربه شو!
اصطلاح فناوری‌های مخرب یا آنچه با نام تخریب خلاق شناخته می‌شود، به معنای ارائه محصولات و خدماتی است که پیش از این در بازار وجود نداشته است؛ یا دست‌کم به این شکل در بازار وجود نداشته است. تغییرات چشمگیر در محصولات و خدمات بازار موجب می‌شود تا شرکت

سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

ارائه‌کننده بتواند به مشتریان جدید دست پیدا کند، بازار خود را گسترش دهد، بخشی از سهم رقبا را از چنگال آنها درآورد و مهم‌تر آنکه معمولا تا چند سال بدون رقیب باشد و تمام منافع بازار را خود برداشت کند. نوآوری‌های اساسی که مخرب بازار رقبای کنونی هستند، به‌طور معمول به ۴ شکل بروز می‌کنند که دو شکل نخست آن، در دو سر طیف رده‌بندی مالی مشتریان اتفاق می‌افتد: یعنی یا محصولات و خدمات جدید برای مشتریانی است که قصد پرداخت هزینه‌های بالایی ندارند یا متوجه مشتریانی است که تنها به عملکرد و کارکرد می‌اندیشند و برای نیازها و خواسته‌های خود حاضر به پرداخت مبالغ بالایی هستند.

در توضیح دسته اول محصولات و خدمات باید به این نکته اشاره کرد که رقابت‌های شدید در بازار منجر به آن شده تا بسیاری از کالاها و خدمات به‌طور پیوسته بهبود یابند و در بسیاری از مواقع از سطح مورد نیاز و خواسته مشتریان فراتر بروند. مانیتورها و صفحات نمایش موبایل‌هایی که کیفیت تصویر و تعداد رنگ فراتر از توانایی درک انسان دارند، بارزترین نمونه این رقابت‌های لجام‌گسیخته است. در این میان، شرکت‌هایی خود را مطرح می‌کنند که با توجه به نیازها و خواسته‌های مشتریان به ارائه محصولات و خدماتی اقدام می‌کنند که ساده‌تر و «به اندازه کافی» خوب هستند و تنها امکانات و ویژگی‌های مورد نیاز مشتریان را تامین می‌کنند؛ نه بیشتر. معرفی نت‌بوک به بازار یکی از نوآوری‌های شکل گرفته در این زمینه بود. در حالی که تمام شرکت‌های کامپیوتری جهان در حال طراحی و معرفی لپ‌تاپ‌های قوی‌تر و عالی‌تری بودند، نیاز به محصولات ساده‌تر و ارزان‌تری که تنها برای گشت‌زنی در اینترنت و انجام کارهای اداری ساده در سفر احساس شد و نت‌بوک پدید آمد. مشتریان نت‌بوک، البته طیف وسیعی از مشتریان بازار هم هستند که اگر هم همواره در سفر نباشند، امکانات زیادی از کامپیوتر و لپ‌تاپ نمی‌خواهند و عملا (با توجه به عملکرد بیش از حد بالای کامپیوترها) بر قیمت متمرکز هستند. شرکت هواپیمایی ساوت‌وست ایرلاینز آمریکا نیز همین نوع از خلاقیت را در حوزه حمل‌ونقل هوایی داشت. در حالی که شرکت‌های مختلف به بهبود امکانات گرانقیمتی مانند کیفیت غذا و صندلی‌های بزرگ و راحت می‌اندیشیدند، ساوت‌وست بر تاجرانی تمرکز کرد که شاید در هر ماه، چند سفر کوتاه انجام می‌دهند و مسائلی مانند غذا، جای راحت (آن هم برای یک یا دو ساعت پرواز) و امکان حمل بار برایشان مهم نبود. آنها در عوض، به قیمت بلیت، تعداد پروازها و تاخیر نداشتن می‌اندیشیدند.

در طرف دیگر بازار، همواره مشتریانی وجود دارند که ویژگی‌های محصولات و خدمات کنونی برای آنها کافی نیست و به دنبال عملکرد بالاتر هستند. آنها برای دریافت این عملکرد بالاتر یا ویژگی‌های خاصی که نیاز به آنها دارند، حاضر به پرداخت قیمت‌هایی بیشتر از متوسط بازار هستند. برای چنین مشتریانی است که به‌عنوان مثال، شرکت اپل به تولید آی‌پاد اقدام می‌کند یا شرکت‌های کامپیوتری، دستگاه‌هایی تولید می‌کنند که قدرت پردازش یا کیفیت گرافیک آنها چند برابر دستگاه‌های معمولی است. شرکت فدکس هم با شناسایی همین نیازهای تامین نشده، متوجه شد که بسیاری از مشتریان خواستار دریافت بسته‌های پستی خود در ساعت‌های غیراداری (به ویژه شب‌ها) هستند و برای این خدمت ناموجود در بازار، حاضرند مبالغ بیشتری بپردازند.

اما فارغ از نوآوری‌هایی که متمرکز بر دو گروه مشتریان (حساس به قیمت و حساس به عملکرد) هستند، نوآوری‌هایی نیز می‌تواند اتفاق بیفتد که براساس محدودیت‌های مشتریان است. در این نوع نوآوری‌ها به ارزیابی این مساله پرداخته می‌شود که چرا برخی از مشتریان از محصولات و خدمات موجود در بازار استفاده نمی‌کنند. در بسیاری از موارد، مشتریان بالقوه‌ای که تمایل به خرید دارند اما اقدام نمی‌کنند، با مکان یا زمان عرضه محصولات و خدمات مشکل دارند؛ زمان و مکانی که البته باید همراه با قیمت‌های معقول باشند. به‌عنوان مثال، افراد بسیاری هستند که با وجود تمایل به ادامه تحصیل، امکان حضور در دانشگاه و موسسات عالی را ندارند. برای آنها آموزش از راه دور و کلاس‌های اینترنتی می‌تواند محدودیت‌های زمانی و مکانی را رفع کند.

در نهایت نوآوری‌ها ممکن است بسیار وسیع و گسترده بوده و مانند انفجاری بزرگ بر تمام بازار اثر بگذارند. این نوع از نوآوری‌ها معمولا بی‌توجه به گروه‌های خاصی از مشتریان صورت می‌گیرند و بیش از هر چیز بر محصول و خدمات مدنظر تمرکز دارند. در برخی موارد، محصولات و خدماتی کاملا جدید به بازار عرضه می‌شوند که برای حل مشکلات مشتریان کارآیی دارند. در موارد دیگر نیز بهبودهای قابل ملاحظه‌ای در عملکرد محصولات و خدمات کنونی صورت گرفته و همزمان از قیمت‌های آنها کاسته می‌شود. نقشه‌های اینترنتی گوگل و تاکسی‌های اینترنتی مثال‌هایی بارز از این نوآوری هستند که با بهبود قیمت و کاهش هزینه‌ها بر تمام بازار اثر گذاشته و شرکت‌های ارائه‌دهنده آنها تا مدت‌ها بدون رقیب به فعالیت خود ادامه می‌دهند. شرکت تاکسی‌های اینترنتی اوبر در آمریکا که از این نوآوری‌ها بهره برد، ظرف ۵ سال به ارزش ۵۰ میلیارد دلاری رسید و سریع‌ترین جهش تاریخ تا آن مرز را ثبت کرد.

فارغ از تصمیم‌گیری در مورد نوآوری مناسب شرکت شما برای متمایزسازی‌تان از رقبا، باید ۲ مساله را مدنظر قرار داد. اول اینکه حتی نوآوری‌های انفجاری و گسترده هم برای تمام صنایع و شرایط مناسب نیست. به‌عنوان مثال، بعید می‌دانم که بسیاری از شما حتی اگر یک کامپیوتر با توان پردازش ۲ برابر و ۵۰ درصد قیمت پایین‌تر عرضه شود، باز هم اقدام به خرید آن کنید. احتمالا کامپیوتر کنونی شما پاسخگوی نیازهایتان است و لزومی ندارد که ۲ کامپیوتر داشته باشید؛ حتی اگر کامپیوتر دوم بسیار قدرتمند و مقرون به صرفه باشد. مساله دوم آن است که باید به بازار هدف نگاه دقیق‌تری داشت. مشتریانی که قصد تمرکز بر نیازهای تامین نشده (یا بیش از حد تامین شده یا حتی مسدود شده) آنها را دارید، چه تعدادی هستند و آیا از تمرکز کافی برای استقبال از محصول و خدمت جدید شما برخوردار هستند؟
لئونارد شرمن
مترجم: مهدی نیکوئی

با خدمات آموزشی و مشاوره ای ما بیشتر آشنا شوید:

دوره مدیریت کسب و کار مراکز بهداشتی و درمانی ویژه پزشکان و مدیران کلینیک ها، درمانگاه ها و بیمارستان ها  Healthcare MBA

ارائه خدمات مشاوره ای در دو بخش مشاوره فردی و کسب و کار

Telegram-Android-icon

 

چارچوب‌های مدیریت چابک در سازمان

دوره MBA و DBA

منبع: MIT sloan
امروزه وقتی صحبت از چالاکی (اسکرام ‌Scrum) و دوی سرعت (اسپرینت ‌S‌print) در سازمان به میان می‌آید، محیط‌های سازمانی بیشتر چیزی شبیه به مسابقات راگبی به نظر می‌رسند. اما این اصطلاحات که از ورزش‌های رایج انگلیسی وام گرفته شده، در واقع به روش جایگزین برای مدیریت کار اشاره می‌کنند: چابکی. چابکی، تغییری اساسی برای دور شدن از سبک فرماندهی و کنترل سنتی است که توجه روزافزونی را به خود جلب کرده است. اما بدون داشتن اطلاعات کافی نمی‌توانید از آن استفاده کنید.

نکاتی را که باید قبل از شروع به استفاده از آن بدانید، در اینجا آورده‌ایم. کریستین دری دانشمند محقق مرکز ام‌آی‌تی تحقیقات سیستم‌های اطلاعاتی (MIT Center for Information Systems Research) که به مطالعه‌ چابکی در مقیاس‌‌ می‌پردازد، می‌گوید ایجاد این تغییر نشان دهنده‌ بازسازی عمده برای هر سازمان است. چابکی در مقیاس به مدیریت چابک نیز معروف است، چرا که به تجربه کارکنان مربوط می‌شود. اما با سنجش‌های بسیار، به نظر می‌رسد که چابکی در مقیاس‌‌ روش موثرتری برای کار در محیط دیجیتالی است که به‌سرعت در حال تحول هستند.

سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

شرکت‌های بزرگ مانند مایکروسافت هم این روش را اتخاذ کرده‌اند. پس چابکی چیست و آیا برای شرکتتان مناسب است؟ و برای پیاده‌سازی آن باید چه تدابیری بیندیشید؟ چابکی که ابتدا در سال ۲۰۰۱ در بیانیه‌ای برای توسعه نرم‌افزار چابک معرفی شد، به‌عنوان روش مورد استفاده در توسعه نرم‌افزار به‌کار رفت که مدل توسعه سنتی، خطی «آبشاری» را که در آن کل پروژه‌ها از پیش برنامه‌ریزی شده و سپس قبل از تست به‌طورکامل ساخته می‌شوند، به چالش کشید. اتخاذ رویکرد تکرارشوندگی، باعث می‌شود تا حفظ هماهنگی، در مسیر بودن و مرتبط بودن پروژه‌ها آسان‌تر شود و بتوان «نسخه اولیه محصول» را سریع‌تر تولید کرد تا بازخوردهای بیشتری از سوی مشتریان در مراحل اولیه تولید جمع‌آوری شود. این کار به تیم کمک می‌کند تا بفهمند چه تغییرات و اصلاحاتی را باید در محصول اعمال کنند تا موفقیتش بیشتر شود. نکته مهم در این روش آن است که به کاربر نهایی اجازه دهد تا دیدگاهی واضح‌تر از انتظارات و توقعات خود از محصول نهایی در مراحل اولیه تولیدِ آن داشته باشد، به‌جای آنکه با محصول نهایی پس از اتمام طراحی و ساخت مواجه شود که ممکن است در نهایت شبیه به همان چیزی که مدنظر داشته، نباشد.

دری می‌گوید: «چابکی مجموعه‌ای از آزمایش‌های مداوم است، درست عکسِ یک پروژه خطی که در آن ابتدا طراحی و ساخت تمام و سپس کارآ بودن محصول بررسی می‌شود. چابکی در مقیاس‌ چیست؟سایمون و دری می‌گویند با مشاهده موفقیت چابکی در فناوری اطلاعات و شیوع روزافزون فناوری در سراسر کسب‌وکار، بسیاری از شرکت‌ها شروع به تفکر درباره این نکته کردند که آیا می‌توان شیوه‌ها و فلسفه‌های این روش را مقیاس‌پذیر و منعطف‌تر کرد تا همان میزان موفقیت را به پروژه‌های دیگر یا حتی کلیه امور سازمان منتقل کرد یا خیر. سایمون چنین بیان می‌کند که شرکت‌هایی که چارچوب چابکی در مقیاس را اتخاذ می‌کنند از آزادسازی ظرفیت‌های عملکردی و استفاده از استعدادها در بخش‌ها و تیم‌ها بهره می‌برند. «در مدیریت سنتی، برای هر بخش یک رهبر دارید… اما هماهنگی و همکاری بین این بخش‌ها اغلب دشوار است، در حالی که اگر یک تیم ایجاد کنید که اعضایش را از هر یک از بخش‌ها انتخاب کنید، آن گاه پیش‌بینی می‌شود که پروژه موفق‌تر خواهد بود. آنگاه تمامی پروژه‌ها به روشی مشابه و یکپارچه مدیریت خواهند شد.» زمانی که سایمون در لیبرتی میوچوال بود، می‌گفت تیم‌هایی که محصولات مبتنی بر مشتری طراحی می‌کنند، شروع به اتخاذ روش‌های چابکی در مقیاس کردند تا فرآیند را مجددا برای آشناسازی مشتری‌های جدید طراحی کنند. این امر نیازمند جمع کردن تیم‌های مختلفی بود که در بخش‌های فرآیند شرکت داشتند تا دیدگاه‌های خود را گردهم آورند: تیم بازاریابی که درگیر وارد کردن مشتریان جدید به فرآیند بود، تیم مرکز تماس که در ارتباط مستمر با مشتریان بود و تیم مالی که با روش‌های مختلف پرداخت سروکار داشت. سایمون می‌گوید: «این روش تیم را با همه این دیدگاه‌ها گردهم آورد و سبب شد تا همه آنها با همکاری در طراحی مجدد فرآیند به‌طورپیوسته کار کنند تا نسخه اولیه محصول را تولید کنند.» به عقیده او این تغییر، اعضای تیم را توانمند کرده بود تا از ابتدا تا انتها مالک محصول باشند و بتوانند محصولات بهتری طراحی کنند. اما اتخاذ چارچوب چابکی در مقیاس‌ به معنای چیزی فراتر از رویکرد صرف یک ابزار جدید به چارچوب موجود است. به عقیده دری، این روش نیاز به تغییر طرز فکر در سطح سازمانی دارد. «بزرگ‌ترین اشتباه آن است که درک نکنیم این حرکت چقدر وسیع است و در یادگیری و پشتیبانی از موارد لازم برای ایجاد محیطی که کار موثر را امکان‌پذیر کند، سرمایه‌گذاری نکنیم.» بنابر گفته‌های دری، شرکت‌هایی که تصمیم می‌گیرند چابکی را در مقیاس سازمانی به کار گیرند، اغلب می‌فهمند که سختی انجام این کار از آنچه که پیش‌بینی کرده بودند، بسیار بیشتر است به ویژه هنگامی که نوبت به تاثیری می‌رسد که چنین تغییری می‌تواند بر کارکنان داشته باشد. این روش نیازمند کارِ گروهی بسیار نزدیک است، سازمان‌ها باید اطمینان حاصل کنند که فناوری‌های ارتباطی کافی برای مواقعی که تمام اعضای تیم نمی‌توانند در یک مکان قرار گیرند، وجود دارد. فراهم کردن آموزش برای کارکنان جهت تغییر عادات کاری‌شان به منظور سازگاری بهتر با سبک مدیریت چابک نیز برای موفقیت مهم است. دری می‌گوید: «نه تنها باید توانایی‌های کارکنان را پیشرفت دهید، بلکه همچنین نوعی از عادات کاری را ترویج کنید که برای این روش کار مناسب‌تر است.» سایمون می‌گوید از دست دادن کنترلی که برای چابکی لازم است، می‌تواند برای بعضی از مدیران تهدیدآمیز باشد و هر شرکتی که در تغییر سبک نقشی دارد، باید عملکردها یا بخش‌هایی را که به روش چابک سپرده می‌شود، شناسایی کنند و اول آنها را در شرکت اجرا کنند. اگر نتیجه موفقیت‌آمیز باشد، پیگیری سوابق پیروزی می‌تواند به تحریک سایر بخش‌ها برای امتحان این روش کمک کند. به نظر وی، برخی بخش‌ها که فرآیندهایشان بسیار مطمئن و قابل‌تکرار است یا توسط قوانین خارجی یا مقررات تطبیقی اداره می‌شوند، ممکن است هرگز نیازی به مدیریت چابک نداشته باشند یا از آنها بهره‌ای نخواهند برد. حتی اگر روش چابک روی کاغذ عالی به نظر برسد، اگر مقاومت بیش از حد وجود داشته باشد، کارآ نخواهد بود. به عقیده او: «در فرآیندهای مشتری‌محور که در آن نظرات مشتری از اهمیت زیادی برخوردار است و البته نظرات آنها می‌تواند بسیار متغیر و ناشفاف هم باشد، قسمت‌هایی در سازمان هستند که می‌توانند زودتر از بقیه به سمت چابکی بروند. باید اهدافی کوتاه‌مدت تعریف کنید و بخش‌ها و قسمت‌های مهم سازمان را برای اجرای روش چابک انتخاب کنید تا با آن آشنا شوید و رفته‌رفته مدیران را آماده پذیرش آن کنید.»
مترجم: ندا رحمانی

با خدمات آموزشی و مشاوره ای ما بیشتر آشنا شوید:

دوره مدیریت کسب و کار مراکز بهداشتی و درمانی ویژه پزشکان و مدیران کلینیک ها، درمانگاه ها و بیمارستان ها  Healthcare MBA

ارائه خدمات مشاوره ای در دو بخش مشاوره فردی و کسب و کار

Telegram-Android-icon

 

رازهای نهفته در فروش موثر

دوره MBA و DBA

یک ضرب‌المثل قدیمی می‌گوید: «اگر می‌خواهید همه چیز بهتر از آنچه هست شود، ابتدا باید خودتان بهتر شوید.»

سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

وقتی فروشی را از دست می‌دهید، به‌طور یقین به فکر فرو خواهید رفت و در ذهن خود می‌کاوید که چه عاملی موجب عدم توفیق شما در امر فروش شده است؛ قیمت، توزیع یا عوامل تاثیرگذار دیگر اما باید بپذیرید که در فرآیند فروش حداقل یکی از قوانین را نادیده گرفته‌اید.

در ضمیر هر فروش ناموفقی درسی آموزنده و تجربه‌ای اندوختنی نهفته است و باید پذیرفت که در فروش قوانینی وجود دارند که شکست‌ناپذیرند و قادرند شما را همیشه با اقتدار به نتیجه دلخواه برسانند و به آنچه سزاوارش هستید نزدیک‌تان کند.

اگر قوانین را بیاموزید و سخت تلاش کنید تا در اجرای آنها به مهارت دست یابید به‌طور یقین ضمن اینکه جریان فروش برایتان ساده‌تر و سریع‌تر خواهد شد، از پاداش بی‌نظیر آن نیز بهره‌مند خواهید شد. از جمله:

– قانون ۵۰-۵۰ درصد را بیاموزید.

این قانون می‌گوید زمانی که مشتری با شما تماس می‌گیرد و تمایل خود را به خرید از شما اعلام می‌کند، حتما یکی یا بیشتر از این اتفاق‌ها، رخ داده است:

– در بازار هدف از شما و محصول‌تان تعریف و تمجیدهایی شنیده است.

– از محصولی که اولین بار برای او ارسال کرده‌اید رضایت داشته است.

– یکی از مصرف‌کنندگان شما را معرفی کرده و تبلیغات دهان به دهان برای شما صورت گرفته است.

این یعنی احتمال پیروزی شما در فروش و ایجاد ارتباط قوی با مشتری به ۵۰ درصد رسیده است.

برای رسیدن به ۵۰ درصد بعدی یعنی اگر مایل هستید زین پس در تماس‌هایی که با مشتریان‌تان برقرار می‌کنید کمتر پاسخ «نه» بشنوید، کاری را انجام دهید که ۹۵ درصد فروشندگان انجامش نمی‌دهند، یعنی سخت تلاش کنید و این کار را از همین امروز آغاز کنید. این سلاح پنهانی در موفقیت پی‌درپی شما «تلاش سخت و اراده قوی در حوزه فروش» است.

– کاری کنید که زنگ تلفن‌تان فقط مختص خریداران‌تان باشد. کشف و جذب مشتریان مایل به خرید، رمز موفقیت طولانی‌مدت شماست. اگر همین امروز کارتان را با این مختصات آغاز کنید ممکن است یک، سه، ۶ماه و حتی یک سال زمان صرف شود تا این اتفاق مبارک رخ دهد. مطمئن باشید تلفن‌هایتان به زنگ‌های مکرر دچار خواهند شد. در مسیر پیشرفت یقین داشته باشید که «رفتار مثبت شما کلید اسرار فروش‌تان خواهد بود».

در اینجا به مثالی اکتفا می‌کنم:

دو همکار زمانی که هوا ابری بود و باران می‌بارید از پنجره محل کارشان بیرون را نگاه می‌کردند. یکی از آنها به دیگری گفت: «با این شرایط گویا روز بی‌ارزشی پیش رو دارم» اما آن دیگری با لحنی توام با آرامش گفت: «من برخلاف تو فکر می‌کنم، احساس می‌کنم روز فوق‌العاده‌ای پیش رو دارم» چرا که او به شرایط سخت در یک هوای بارانی فکر نمی‌کرد بلکه به روز خوبی که در پیش داشت می‌اندیشید.

زمانی که همچون فرد بدبین جملاتی از این دست را مورد استفاده قرار می‌دهید به‌طور یقین آن روز برایتان به روزی بیهوده تبدیل خواهد شد و مفهوم آن این است که هوای درون ذهن شما خراب است و ارتباطی به هوای بیرون و بارانی ندارد.

بنابراین در حوزه فروش و بازاریابی همواره مثبت‌اندیش باشید. مثبت‌اندیشی نوعی انضباط نفس را به همراه می‌آورد و تبدیل به یک انضباط روزانه، هفتگی، ماهانه، سالانه و قابل کنترل می‌شود. پس آن را خلق کنید. فراموش نکنید اعمال مثبت بیش از هر چیز وابسته به تفکر مثبت درون شما است، تنها لازم است در مورد افکار و اعمال مثبت مطالعه کنید و آنها را به کار ببندید تا موفقیت‌تان چند برابر شود.

– به تجربه دریافته‌ام که در امر فروش همواره رفتار، مهم‌تر از اصل فروش است زیرا این رفتار شماست که اجازه می‌دهد فروش موفق صورت پذیرد و ارتباط‌تان هر روز وسیع‌تر شود یا برعکس. رفتار مثبت شما ضمن ایجاد شور، حرارت و اشتیاق به دیگران نیز انتقال خواهد یافت. وقتی مثبت فکر می‌کنید امکانات را می‌بینید و نه عدم امکانات را. تاثیر همه رفتارهای انسان‌ها سرایت‌آمیز است پس آنها را با ثبات و دوستانه ابراز کنید و سعی کنید از همین امروز لبخند را روی لب ۱۰ نفر از اطرافیان و همکاران‌تان بنشانید. امتحان کنید، نتایج لبخندها شما را شگفت‌زده خواهد کرد.

– در مرحله بعد با افکار روشن و تعهد عمیق، باورهایتان را تغییر دهید به خصوص باورهایی که بوی تعقیب می‌دهند، سپس خواهید دید که نتایج نیز تغییر می‌یابند. بارها مشاهده کرده‌اید که باورهای منفی چگونه موفقیت‌های‌تان را با شکست مواجه کرده‌اند. باورها در یک روز ظهور نمی‌یابند بلکه به آرامی و در طول زمان ظاهر می‌شوند و اگر آن را در بالاترین حد کسب کنید شور و اشتیاق وصف‌ناپذیر درونی‌تان دائمی خواهد شد. باورهایتان عامل موفقیت و عامل عدم موفقیت‌های شما هستند.

– در مورد حوزه کاری خود همواره یادگیرنده باشید و لحظه به لحظه به کسب اطلاعات ارزشمند بپردازید و شهرت شخصی‌تان را گسترش دهید، تا جایی که یک سر و گردن از سایر همکاران‌تان بلندتر و قوی‌تر جلوه کنید.

– شهرت فروش شما از عناصر شش‌گانه‌ زیر تبعیت می‌کند: شهرت شرکت‌تان، محصولات‌تان، خدمات‌تان، افرادی که با آنها داد و ستد می‌کنید، افرادی که با آنها کار می‌کنید و از همه مهم‌تر شهرت شخصی‌تان.

شهرت شما همان چیزی است که دیگران در موردتان می‌گویند. ساختن شهرت سال‌ها طول می‌کشد اما ممکن است طی چند دقیقه فرو بریزد و نابود شود. پس از شهرت خود به درستی حفاظت کنید.

– در طول فعالیت‌هایتان نخست ارزش را به مشتری ارائه کنید. تقدم ارائه ارزش، سلاح نهایی پیروزی شما و پادشاه فروش‌تان است. ارزش یعنی چه کمکی می‌توانید به مشتریان ارائه دهید، چگونه به نفع آنها گام بردارید، آنها را برنده بازار کنید و چه سودی عایدشان خواهید کرد.

ایجاد ارزش به دلایل زیر از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است:

۱- دلایل قابل درکی برای خرید به مشتری می‌دهد.

۲- موجب تمایز بین شما و رقبا می‌شود.

۳- به مشتری آرامش فکری می‌بخشد تا او اقدام به خرید مطمئن کند.

۴- به‌صورت خودکار سفارش‌های بعدی را برایتان تضمین می‌کند و این یعنی ایجاد ارزش برای شما.

در سخنان مشتری دریابید چه عاملی را ارزش محسوب می‌کند و همان‌ها را به او ارائه دهید تا مشتری شما را به‌عنوان کسی که قصد کمک دارد، تلقی کند. توجه کنید اگر مشتری محصول و فعالیت شرکت شما را ارزشمند نیابد، پس حتما از نظر آنها ارزشمند نیستید. شاید بزرگ‌ترین اصل بازاریابی در جهان، ارزش واقعی ایجاد کردن است.

با حداقل ده نفر از بهترین مشتریان خود تماس بگیرید و از آنها بخواهید عوامل موثری که در مورد شرکت، محصول و… شما ارزش واقعی تلقی می‌شوند را بیان کنند و در این میان به عوامل تکرارشده توجهی خاص کنید. این همان ارزش واقعی شما و شرکت‌تان خواهد بود.

– هیچ‌گاه در تبلیغات و صحبت‌هایتان خود را برتر و بهتر از دیگران معرفی نکنید زیرا این امر برای مشتری از اهمیت خاصی برخوردار نیست. آنها در جست‌وجوی پیامی هستند که به آنها بگوید چگونه محصول یا خدمات شما موجب کسب رضایت یا تولید محصول خوب و باکیفیت‌شان خواهد شد، به راه‌های موفقیت دست خواهند یافت و چگونه سود بیشتری نصیب‌شان خواهد شد.

– برای فروش بیشتر به مشتری علاوه بر آشنایی و شناخت کامل از محصول خود، در مورد صنعت،گرایش، نیازها و منافع او نیز اطلاعات کافی کسب کنید.

– نتیجه، همان چیزی است که مشتری از شما می‌خرد. اگر در بروشورتان به‌جای اطلاعات مفیدی که مشتری انتظار دارد تنها در مورد موفقیت‌هایتان سخن بگویید، مطمئن باشید اوآنها را در سطل زباله خواهد انداخت زیرا در این صورت شما با قانون «ما- ما» قانون «آنها – آنها» را درهم شکسته‌اید و این یک شکست دائمی برای شما و شرکت شما محسوب می‌شود. پس تا می‌توانید قانون «ایجاد ارزش» و قانون «انطباق با شرایط» را در همه پیام‌هایتان به‌کار ببندید و قانون «ما-ما» را به‌صورت حیرت انگیزی به شرایط «آنها-آنها» تغییر بدهید، این یعنی تسریع در فروش موفق.

– از مشتری سوالات باز که با کلماتی مانند چگونه، چرا، برای چه و… آغاز می‌شوند بپرسید و از سوالاتی که با کلمه آیا شروع می‌شود، بپرهیزید زیرا جواب بله و خیر او کمک چندانی به شما نخواهد کرد. او را وادار به حرف زدن کنید. به جای ابراز سوالات منطقی که خون او را به جوش می‌آورد مثل این سوال که بودجه شما برای خرید از شرکت ما چقدر است؟

از پرسش‌های عاطفی نهایت استفاده را به‌عمل آورید زیرا با استفاده از پرسش‌های عاطفی می‌توانید مشتری را هرچه سریع‌تر در مسیر تصمیم‌گیری و ترغیب به خرید برانگیزید و او را وادار به پاسخ‌های صادقانه در مورد محصول یا خدمات خود کنید.

در طول معرفی محصول از این نوع پرسش‌های عاطفی نهایت استفاده را به‌عمل آورید:

– این همان محصولی است که انتظارش را داشتید؟

– به عقیده شما یک محصول خوب چه مشخصاتی دارد؟

– مصرف این محصول شما را به هدف‌تان نزدیک‌تر می‌کند؟

– با مصرف محصول ما تا چه اندازه به منافع‌تان افزوده خواهد شد؟

– ما تا چه اندازه قادر خواهیم بود شما را در رسیدن به اهدافتان کمک کنیم؟

– چگونه می‌توانیم خدمات بهتری به شما ارائه دهیم؟

فراموش نکنید که در هنگام فروش فردی و سازمانی درگیری عاطفی نقش کلیدی در موفقیت‌تان ایفا می‌کند.

– در دنیای امروز با هر وسیله‌ای بیش از رقیبان‌تان در مقابل چشم مشتریانتان قرار بگیرید. «قانون ۷» را که بیان می‌کند مشتری باید حداقل ۷ بار پیام شما را بشنود یا ببیند تا تبدیل به مشتری شود فراموش نکنید.

– در هر دیدار با مشتریان خدماتی استثنایی و به‌یاد ماندنی به او ارائه دهید، به گونه‌ای که تصور کنند شخصیت معروفی هستند. پس همواره آنها را غافلگیر کنید.

– هیچ اعتقادی در دنیا ایجاد نمی‌شود مگر اینکه قبل از آن اعتمادی به‌وجود آمده باشد. توجه داشته باشید اعتماد دوجانبه، اساس و پایه یک رابطه منطقی در زندگی و بازار است.

شما آنچه را که می‌دهید، می‌گیرید. کلید فروش بر مبنای ایجاد اعتماد است و کلید اعتماد، «دوست داشتن»؛ و این دوست داشتن است که به فروش منتهی خواهد شد. فروش بدون اعتماد امکان‌پذیر نخواهد بود.

– نسبت به رقبایتان متمایز باشید. هم در ارائه کالا و خدمات هم در توزیع و بسته‌بندی، هم در به‌کار بردن مهارت‌های ارتباطی، گفتاری و سخنوری، زیرا فن بیان دیگر یک گزینه نیست بلکه یک اجبار غیر‌قابل‌انکار است که شما را در مذاکرات فروش، به یک برنده بی‌بدیل تبدیل خواهد کرد. راز فروش یعنی تمایز آشکار داشتن نسبت به رقبا.

– ارتباطات‌تان را هر روز گسترش دهید. سعی کنید در روز حداقل با ۵ فرد جدید آشنا شوید حتی شده آن افراد هیچ ارتباطی به حوزه تخصصی‌تان نداشته باشند. بعد از یک سال از نتیجه آن حیرت خواهید کرد و آثار عملی آن را در آمار‌های فروش‌تان خواهید دید.

در این راستا استفاده از شبکه‌ها و رسانه‌های اجتماعی را فراموش نکنید و با حضور فعال خود به نحو مطلوب نهایت بهره‌وری را از این ابزارها به‌عمل آورید.

– راز فروش در جعبه ابزاری نهفته است که درون آن علاوه بر مواردی که ذکر شد؛ فروشنده آماده، متفاوت، ارزشمند، متقاعد‌کننده، شنوا، قابل‌باور، با اعتماد به‌نفس و قابل‌اعتماد نیز جای گرفته است.

– در پایان هر فروش، آن را با خاطره‌ای به‌یادماندنی و پیامی تاثیرگذار با مشتری به پایان برسانید به گونه‌ای که مطمئن باشید او شما را مجددا انتخاب می‌کند و شما نیز او را به لیست مشتریان وفادارتان اضافه خواهید کرد.
حسین بهبودی

با خدمات آموزشی و مشاوره ای ما بیشتر آشنا شوید:

دوره مدیریت کسب و کار مراکز بهداشتی و درمانی ویژه پزشکان و مدیران کلینیک ها، درمانگاه ها و بیمارستان ها  Healthcare MBA

ارائه خدمات مشاوره ای در دو بخش مشاوره فردی و کسب و کار

Telegram-Android-icon

 

رهبری موثر سازمان طی زمان تغییر

دوره MBA و DBA

منبع: psi|a&dc
همه این گفته قدیمی را شنیده‌اید: «در این دنیا هیچ چیز به جز مرگ و مالیات قطعی و مسلم نیست.» این نقل قول اغلب به بنجامین فرانکلین در سال ۱۷۸۹ نسبت داده می‌شود. از آن زمان، خیلی چیزها تغییر کرده است. در حقیقت، با توجه به شتاب تغییر در دنیایی که امروز در آن زندگی می‌کنیم، می‌توانیم استدلال کنیم که «تغییر» را نیز می‌توان به دو مورد قطعی گفته شده اضافه کرد. تکنولوژی در دهه‌های گذشته، روش انجام کسب‌وکار را به‌شدت تغییر داده است؛ شرکت‌ها به‌طور مداوم در جست‌وجوی راه‌هایی برای پاسخگویی به نیازهای مصرف‌کننده به‌شکلی سریع‌تر، ارزان‌تر و بهتر هستند. همان‌طور که سازمان‌ها طی زمان تغییر می‌کنند، رهبران باید از این نکات اساسی برای نگه داشتن تیم خود در مسیر تغییر، پیروی کنند.

سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

مثبت باشید: در مقام یک رهبرسازمانی، شما الگوی سایر اعضای تیم هستید. به آنها کمک کنید تغییر را به شکل مثبت آن بپذیرند. تغییر تنها زمانی رخ می‌دهد که حداقل یک نفر فکر کند این ایده خوب است. اگر نتایج مثبت آن درحال‌حاضر روشن نیست، با کسی که پیشنهاد تغییر را مطرح کرده است زمان صرف کنید تا منطقش را دریابید. تمام اطلاعاتی را که در انتقال ایده به کارکنان موثر است جمع آوری کنید. به یاد داشته باشید، بخشی از شهرت تیم شما، منعکس‌کننده‌ توانایی رهبری شما است. تیمی که آشکارا در برابر تغییرات مقاومت می‌کند، ممکن است توانایی شما در تعامل و ایجاد انگیزه را زیر سوال ببرد. تثبیت وضعیت در شرایطی مثبت به کاهش نگرانی‌های اولیه، حمایت در میان اعضای تیم و حفظ موقعیت خوب شما با بقیه سازمان کمک می‌کند.

درحالی‌که مثبت‌گرایی قطعا حیاتی است، در آن افراط نکنید. به خاطر داشته باشید که تغییر برای بسیاری از مردم دشوار است و اغلب باعث ایجاد احساس استرس و اضطراب می‌شود. سعی کنید مراقب باشید این گونه احساسات منفی را دست کم نگیرید زیرا بعضی اعضای تیم که این احساسات را دارند احتمالا به حمایت بیشتر نیاز دارند. اگر آنها حمایت لازم را نداشته باشند، ممکن است هرگز تغییر را نپذیرند. علاوه‌براین، سعی کنید در مزایای مورد انتظار مبالغه نکنید. ایجاد توقع بازده فراوان، راهی سریع و آسان برای جلب رضایت سایرین است، اما گاهی اوقات نتایج غیرمنتظره‌ای به وجود می‌آید. اینکه مزایای حاصل از تغییرات را توضیح دهید فکر خوبی است، اما باید واقع‌بینانه عمل کنید، چراکه ممکن است تمامی تغییرات به نتایج دلخواه شما ختم نشوند.

بیش‌ازپیش ارتباط برقرار کنید: ترس از تغییر اغلب به دلیل ترس از ناشناخته‌ها است. هرچه بیشتر ارتباط برقرار کنید، وضعیت کمتر تهدیدآمیز خواهد بود. اگر تغییر طی چند هفته یا چند ماه اتفاق خواهد افتاد، برقراری ارتباط فقط در زمان شروع پروژه کافی نیست. زمانی که طبق برنامه‌ زمانی پیش می‌روید، دچار تاخیر یا اصلاحات زمانی می‌شوید، موضوع را با تیم خود مطرح کنید. به یاد داشته باشید که افراد مختلف در هنگام ارتباط، عملکردهای مختلفی دارند، بنابراین از تغییر پیام با توجه به نیازهای اعضای تیم اطمینان حاصل کنید. ممکن است فردی با دریافت اطلاعاتی کلی در مورد آنچه قرار است اتفاق بیفتد راضی باشد در حالی که دیگران ممکن است ترجیح دهند در صورت امکان اطلاعات دقیق‌تر را به‌صورت مکتوب مشاهده کنند. هنگامی که قرار است تغییری در آینده را اعلام کنید، به مخاطبان خود فکر کنید و درانتخاب ابزار درست برای اعلام این تغییر دقت کنید.

اگر انتشار اطلاعات اولین گام در برقراری ارتباط تغییرِ موثر باشد، اجرای سیاست «درهای باز » مرحله بعدی است. اگر افراد سوالاتی دارند آنها را به یک گفت‌وگو دعوت کنید تا سوالاتشان را بپرسند. باز هم، ترجیحات شخصی را در نظر داشته باشید. بعضی از افراد ممکن است به راحتی در مقابل عده‌ زیادی از همکاران سوال بپرسند، در حالی که برخی ممکن است ایمیل یا مکالمه‌ یک‌به‌یک را ترجیح دهند. اگر ذات تغییر حساس باشد یا در صورت اعمال بر اعضای مختلف تیم به شیوه‌های گوناگون اثرگذار باشد، ایجاد کانالی برای پرسیدن سوالات یا بیان نگرانی‌ها به‌صورت ناشناس ممکن است بهتر باشد. البته تنها سوال پرسیدن مهم نیست – از اختصاص زمان مناسب برای ارائه‌ پاسخ مناسب اطمینان حاصل کنید. اگر وضعیتی پیش آمد که نتوانستید به سوال کسی پاسخ دهید، خواه به این دلیل که پاسخ پرسش را نمی‌دانید یا به دلیل «محرمانه بودن» اطلاعات نمی‌توانید پاسخ را بدهید، با آن شخص در مورد اینکه چرا نمی‌توانید اطلاعات موردنظرش را بدهید، صادق باشید. هر زمان اطلاعات کافی را به‌دست آوردید یا می‌توانستید اطلاعات را به آنها بدهید، حتما اعضای تیم را در جریان بگذارید.

ابتکار عمل داشته باشید: تغییر اغلب فرصت‌هایی را به ارمغان می‌آورد. با خیال راحت ننشینید تا تغییر در اطراف شما رخ دهد. خودتان فعالانه عامل تغییر باشید. هر چه را باید در مورد چراییِ تغییر مدنظر قرار دهید بیاموزید، یا در صورت لزوم خودتان پیشنهاد تغییر را مطرح کنید. طی روند تصمیم‌گیری ایده‌ها و تصمیمات خود را به‌راحتی بیان کنید، تحقیق کنید و آماده باشید که به نفع تیم خود مذاکره کنید. مهم‌تر از همه، به تیم خود بگویید که همواره مصلحت آنها را درنظر دارید. تا آنجا که می‌توانید در مورد آنچه پیشنهاد کرده‌اید و چرایی آن صحبت کنید. اگر احساس می‌کند تغییر برای اعضای تیم دشوار است، حتما درباره‌ تصویر کلان با آنها صحبت کنید و خیالشان را راحت کنید که این تغییرات به‌نفع آنهاست و در آینده هر اتفاقی بیفتد از آنها پشتیبانی خواهید کرد. اگر تیمتان نقش شما را در فرآیند تصمیم‌گیری درک کنند و اگر احساس کنند که همه چیز را تحت کنترل دارید و از آنها حمایت می‌کنید، تن دادن به تغییرات دشوار برای آنها آسان‌تر خواهد شد.

اگر چه تغییر به‌طور کلی خوب است و لازمه‌ حرکت روبه‌رشد کسب‌وکارها در زمان رکود است، اما اگر درست مدیریت نشود، واکنش منفی کارکنان را در پی خواهد داشت. بار بعدی که فرصتی برای تغییر ایجاد شد که ممکن بود مستقیما بر اعضای تیمتان تاثیر بگذارد، این پیشنهاد‌ها را به کار‌گیرید تا سیر تغییرات به آرامی طی شود.
نویسنده: کریستین اسپیلمن

با خدمات آموزشی و مشاوره ای ما بیشتر آشنا شوید:

دوره مدیریت کسب و کار مراکز بهداشتی و درمانی ویژه پزشکان و مدیران کلینیک ها، درمانگاه ها و بیمارستان ها  Healthcare MBA

ارائه خدمات مشاوره ای در دو بخش مشاوره فردی و کسب و کار

Telegram-Android-icon

اصلاح نسخه دراکری برای روزگار امروز

دوره MBA و DBA

برگرفته از کتاب: اگر در جنگِ سگی هستی، گربه شو!
هدف کسب‌وکارها چیست؟ برای موفقیت چه باید کرد؟ آیا سودآوری مهم‌ترین استراتژی شرکت‌ها باید باشد یا آن‌گونه که تاریخ کسب‌وکارها در سال‌های اخیر نشان داده می‌توان بدون توجه به سودآوری و تنها با توجه به مشتریان، به موفقیت دست یافت؟ برای این جواب‌ها همواره نمی‌توان پاسخ‌هایی روشن یافت و هنوز هم بین کارشناسان بحث و اختلاف‌نظر وجود دارد. با این حال، بسیاری از آنها، مشتریان را مهم‌ترین سرمایه کسب‌وکارها می‌دانند. پیتر دراکر که او را پدر علم مدیریت می‌دانند، حدود ۷۰ سال پیش، ماموریت کسب‌وکارها را این‌گونه بیان کرد: «تنها یک تعریف معتبر از هدف تجارت و کسب‌وکار وجود دارد: تلاش برای ایجاد مشتری.»

سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

درحالی‌که سخن دراکر به‌طور کلی درست به نظر می‌رسد و به خوبی مشتریان را مهم‌تر از بقیه ذی‌نفعان معرفی کرده است، تمرکز او بر ایجاد مشتری و کسب بازار، ناکافی به نظر می‌رسد. در حقیقت او به این موضوع اشاره نکرده که مشتریان را باید به چه صورت جذب کرد و پس از جذب، وظیفه کسب‌وکارها چیست. هر چه باشد، مشتریان را می‌توان به روش‌های مختلفی جذب کرد. می‌توان مانند بسیاری از شرکت‌های قدرتمند بازار، قیمت‌ها را شکست و اصطلاحا از قیمت‌گذاری نفوذی برای جذب مشتریان استفاده کرد. حتی در شرایطی می‌توان محصولات و خدمات را به‌طور رایگان ارائه داد تا حتی بسیاری از مشتریان وفادار رقبا، به سمت ما هجوم آورند. اما به هر حال، هدف هر کسب‌وکاری، سودآوری است و به همین دلیل باید بیان کرد که هدف کسب‌وکارها، جذب مشتریان و ایجاد بازار به صورت سودآور است.
نقطه ضعف دیگری که در دیدگاه دراکر به چشم می‌خورد، شیوه نگهداری مشتریان است. تاریخ اثبات کرده که جذب مشتریان به تنهایی برای موفقیت کافی نیست و موفق‌ترین شرکت‌ها، آنهایی هستند که می‌توانند مشتریانی وفادار جذب کنند؛ مشتریانی که سال‌های سال، در کنار شما باقی بمانند. از این رو، باید بیان کرد که نگهداری و حفظ مشتریان (و نه تنها جذب آنها) باید به عنوان هدف محوری کسب‌وکارها در نظر گرفته شود.
در نهایت، واضح است که برای جذب و حفظ مشتریان در درازمدت، نیاز است که کسب‌وکارها به‌طور دائم سطوح بالایی از رضایتمندی در مشتریان خود ایجاد کنند. به‌طور معمول، مشتریانی که از یک کسب‌وکار راضی نباشند، مشتریان وفادار و بلندمدتی نخواهند بود. با ‌این حال، متاسفانه اکثر ما از نزدیک با شرکت‌هایی آشنایی داریم که شرکت‌های انحصاری بازار هستند یا دست‌کم با انحصاری چندقطبی، بازار را کنترل می‌کنند. چنین شرکت‌هایی قدرت بسیاری دارند و می‌توانند مشتریان را جذب کرده و آنها را برای مدتی طولانی حفظ کنند. اما مساله آن است که مشتریان آنها معمولا «ناراضی» هستند. این مشتریان با آنکه از محصولات و خدمات خریداری شده خود رضایت ندارند، چاره‌ای به جز ادامه خریدهایشان ندارند و سیاست‌های گمراه‌کننده شرکت‌های انحصاری باعث حفظ آنها می‌شود. اما شرکت‌هایی که به این صورت فعالیت می‌کنند، بسیار شکننده هستند. آنها در صورت شکسته شدن انحصار و ورود تازه‌واردهایی که بتوانند ارزشی مساوی یا بالاتر برای مشتریان ایجاد کنند، بسیاری از بازارهایی را که در چنگ خود داشتند، از دست خواهند داد. در این صورت، گروه‌های بسیاری از مشتریان ناراضی، آزاد خواهند شد.
با این شرایط، ضمن احترام به پیتر دراکر، باید گفته او را این‌گونه اصلاح کرد: تنها تعریف معتبر از هدف تجارت، ایجاد سودآوری و حفظ مشتریان راضی است. آن‌طور که تاریخ و تجربه شرکت‌های بسیاری در دهه‌های گذشته نشان داده، نگاه محوری داشتن به مشتریان باعث می‌شود که سایر ذی‌نفعان نیز در بلندمدت، از عملکرد کسب‌وکارها راضی باشند. چنین کسب‌وکارهایی که نگاه خود را به خواسته‌ها و نیازهای مشتریانشان دوخته‌اند و برای سایر ذی‌نفعان خود هم ارزش‌آفرینی می‌کنند، اصطلاحا از استراتژی ستاره قطبی پیروی می‌کنند. آنها در راستای خواسته‌ها و نیازهای مشتریان فعالیت می‌کنند و هیچ‌گاه استراتژی و جایگاه خود را تغییر نمی‌دهند. در عوض، مشتریان نیز از هر نقطه‌ای از بازار، آنها را می‌بینند و به سمتشان می‌شتابند.
چنین شرکت‌هایی که استراتژی ستاره قطبی را به عنوان هدف عالی و ماموریت سازمانی خود تعیین کرده‌اند، در سطوح پایین‌تر نیز باید ویژگی‌هایی داشته باشند که به آنها اشاره می‌شود. ایجاد این ویژگی‌ها و پیروی بی قید و شرط از آنها باعث می‌شود که رشد و سودآوری در بلندمدت نیز برای کسب‌وکار تضمین شود. چنین شرکت‌هایی باید در سطح اقدامات میان‌مدت خود، همواره به نوآوری توجه داشته باشند و به‌طور دائم نوآوری کنند تا در رده پیشگامان بازار باقی بمانند. آنها همچنین باید به‌طور معناداری نسبت به رقبای خود متمایز باشند. این متمایزسازی در تمام صنایع و بخش‌های اقتصادی بازار عملی است و حتی می‌توان تولید محصولاتی مانند جوراب را به‌طور متمایز و متفاوت انجام داد. علاوه‌بر متمایزسازی و نوآوری‌های دائمی، باید تمام بخش‌های کسب‌وکار، یکپارچه شوند و تمام آنها در راستای یک هدف مشخص حرکت کرده و در این راه، همگام با هم حرکت کنند.
پس از ایجاد تمام این اقدامات که اقدامات و سیاست‌های بلندمدت کسب‌وکار هستند، نوبت به استراتژی‌ها و اقدامات کوتاه‌مدت می‌رسد؛ اقداماتی که باید با انجام آنها در برهه‌های کوتاه زمانی مشتریان را حفظ کرده و سودآوری قابل اتکایی برای ادامه راه، به‌دست آورد. برای جذب و حفظ مشتریان در این برهه‌های زمانی کوتاه‌مدت، نیاز است تا چابکی و قابلیت رقابت شرکت افزایش یابد. در بسیاری از صنایع، قابلیت رقابت به معنای ارائه محصولات ارزان‌تر نیست. این موضوع به‌ویژه در حوزه‌هایی مشاهده می‌شود که نوآوری‌ها و پیشرفت روزانه فناوری‌ها مشاهده می‌شود؛ حوزه‌هایی مانند الکترونیک، پزشکی، تجارت آنلاین و خودروسازی. شرکت‌هایی که نمی‌خواهند بازار خود را به رقبایشان واگذار کنند، باید کوچک و توانمند باشند. آنها باید بتوانند خود را با هر تغییر غیرمنتظره‌ای در بازار وفق دهند. البته اگر آنها در استراتژی‌های بلندمدت‌تر به درستی عمل کرده باشند، می‌توانند با نوآوری‌های مستمر خود، پیشگام بازار باشند و نه تنها از تغییرات بازار ضربه نخورند، بلکه رقبا را مجبور به واکنش نسبت به نوآوری‌های جدید خود کنند.
لئونارد شرمن
مترجم: مهدی نیکوئی

با خدمات آموزشی و مشاوره ای ما بیشتر آشنا شوید:

دوره مدیریت کسب و کار مراکز بهداشتی و درمانی ویژه پزشکان و مدیران کلینیک ها، درمانگاه ها و بیمارستان ها  Healthcare MBA

ارائه خدمات مشاوره ای در دو بخش مشاوره فردی و کسب و کار

Telegram-Android-icon

آیا در کارآفرینی شریک داشتن خوب است؟

دوره MBA و DBA

منبع: کتاب Never Bet The Farm
اکثر افراد بر این باورند که اگر شما یک شرکت را راه‌اندازی کرده‌اید، پس رئیس بزرگ هستید و تنها باید در برابر نهادهایی مانند اداره مالیات پاسخگو باشید. اما این باور صحیح نیست. شما باید تکریم و وفاداری خود را به مشتریان، عرضه‌کنندگان، ماموران دولتی و وکلا نشان دهید. برخلاف ظاهر، اکثر فعالیت‌های اقتصادی موفق نمی‌توانند به دیدگاه و فعالیت‌های یک فرد به طور مجزا نسبت داده شوند. بیل گیتس، آکیو موریتا و استیو جابز به تنهایی شرکت‌های خود- به ترتیب شرکت‌های مایکروسافت، سونی و اپل- را بنیان ننهادند؛

سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

هر چند این باوری هست که توسط رسانه‌های عمومی ترویج شده‌ است. در این بخش توصیه‌های پیرامون گرفتن یک شریک با طرح سه پرسش زیر مطرح می‌کنیم:
۱- چرا یک شریک مورد نیاز است؟
۲- شریک شما چه کسی باید باشد؟
۳- چرا رسیدن به یک اجماع مهم است؟
چرا یک شریک مورد نیاز است؟
اکثرا افراد جذب مشاغل در حوزه کارآفرینی می‌شوند؛ چرا که تصور می‌کنند کارآفرینی جایی است که آنها می‌توانند فردیت خود را ابراز کنند؛ بنابراین مفهوم داشتن یک شریک به نظر غیر قابل ‌پذیرش می‌آید. اما، یک شریک به شما منفعت خواهد رساند؛ چون:
• یک شریک می‌تواند در ریسک‌ها سهیم شود.
• یک شریک می‌تواند دلگرمی و حمایت ایجاد کند.
• هیچ‌کس نمی‌تواند همه کارها را به تنهایی و بدون کمک انجام دهد.
• یک شریک ممکن است به یک فعالیت اقتصادی اعتبار بدهد.
یک شریک می‌تواند در ریسک‌ها سهیم شود: یک اصل ساده ریاضی این است که: اگر فعالیت اقتصادی شما برای شروع به ۱۵هزار دلار نیاز دارد، می‌توانید همه این مقدار را خودتان تقبل کنید و ریسک آن را به جان بخرید یا اینکه یک شریک بگیرید که بخشی از این ریسک را با شما سهیم شود. اگر برنامه‌های شما اشتباه پیش رفت، شانس بزرگ‌تری وجود دارد که شما دو نفر با منابع مالی اضافی بتوانید اوضاع را سروسامان دهید؛ اگر بدترین حالت پیش بیاید، شما هزینه‌های بستن شرکت‌تان را شریک می‌شوید و به این ترتیب احتمال اینکه وجوه کافی برای شروع دوباره داشته باشید، افزایش خواهد یافت.
یک شریک می‌تواند دلگرمی و حمایت ایجاد کند: شرکا می‌توانند زمانی که اوضاع دشوار می‌شود، دلگرمی ایجاد کنند و وقتی همه چیز اشتباه پیش می‌رود، از شما حمایت کنند. آنتونی یاکینتو، نویسنده کتاب می‌گوید: «طی آن روزهای وحشتناک پس از بستن اولین رستورانم، من و شریکم شب‌های زیادی را صرف اظهار تاسف، تسلی دادن و گاهی شکایت در مورد اتفاقاتی که منجر به مرگ فعالیت اقتصادی ما شد می‌کردیم. داشتن فردی دیگر در کنارم برای سهیم شدن در این درد، نه تنها منجر به این می‌شد که احساس بسیار بهتری داشته باشم، بلکه هیجان فزاینده‌ای به یکدیگر تزریق می‌کردیم و برای چالش شروع دوباره آماده می‌شدیم.» هیچ‌کس نمی‌تواند همه کارها را به تنهایی و بدون کمک انجام دهد: شروع کسب‌و‌کارتان به کار بسیار زیادی نیاز دارد. گرچه ممکن است این کار به نظر بسیار واضح بیاید، اما جالب است بدانید که تعداد بسیار زیادی از کارآفرینان نمی‌دانند که شروع کسب‌و‌کار تا چه حد دشوار، ملالت‌آور و زمانبر است و مدیریت شایسته آن بر دوش یک نفر بسیار دشوار و طاقت‌فرساست. اگر تلاش می‌کنید تا همه چیز را خودتان انجام دهید، خودتان را گرفتار مشغله زیاد می‌کنید.
یک شریک ممکن است به یک فعالیت اقتصادی اعتبار بدهد: آنتونی یاکینتو می‌گوید: ‌«من یک زن بسیار باهوش می‌شناسم که ایده فوق‌العاده‌ای برای یک مهدکودک داشت. تصور من این بود که طرح پیشنهادی او مزیت‌هایی دارد، اما او هنوز با موانعی روبه‌رو بود؛ به‌خصوص موانعی که توسط سازمان‌های دولتی وضع شده بود. گرچه او تجربه راه‌اندازی یک مهدکودک کوچک را در خانه‌اش داشت، اما هرگز به دانشگاه نرفته بود و تجربه رسمی در این عرصه هم نداشت. پیشنهاد من این بود که پیش از نزدیک شدن به سازمان‌های دولتی و سرمایه‌گذاران بالقوه، برای خودش یک شریک مدیریتی با اعتبارنامه‌های درست پیدا کند تا به فعالیت اقتصادی خود اندکی اعتبار ببخشد. او این کار را انجام داد و گام‌های بزرگی به سوی تحقق رویای خود برداشت.»
شریک شما چه کسی باید باشد؟
هرگز کسی را صرفا به این خاطر که در دسترس است، اولین کسی است که داوطلب شده یا خویشاوند یا دوست شماست، به عنوان شریک انتخاب نکنید. باید کسی را به عنوان شریک انتخاب کنید که علاقه شدیدی به کارآفرین شدن داشته باشد، مکمل شما در مهارت‌ها، تجربیات، دانش و شخصیت مفید برای فعالیت اقتصادی‌تان باشد و بتوانید دیدگاه خود برای فعالیت اقتصادی‌تان را با او به اشتراک بگذارید. بهترین تیم‌های کسب‌و‌کار آنهایی بوده‌اند که شرکا یکدیگر را برحسب مهارت‌ها، تجربیات، دانش و شخصیت تکمیل و توازنی بین رفتارها پیدا کرده‌اند. مثلا اگر فردی خوش‌بین هستید و همیشه دیدگاهی فانتزی نسبت به آینده دارید، ممکن است نیاز به یک شریک بدبین داشته باشید که اندکی واقع‌بین باشد. ریچارد برانسون خیلی زود دریافت که داشتن فردی در کنارش برای جبران نقاط ضعفش تا چه حد مهم و ضروری است. برانسون در مجله «دانش‌آموز» جانی جمز را در کنار خود داشت. جمز می‌دانست که مجله باید با چه کسانی مصاحبه کند و چرا؛ در حالی‌که برانسون توانایی برای ترغیب آنها برای موافقت کردن با یک مصاحبه را داشت. مایکروسافت، اپل و اوراکل محصولات و فرهنگ‌های کاملا متفاوتی دارند اما حداقل در یک مورد مشترک هستند: هر کدام از آنها یک فروشنده پرانرژی را در کنار یک نابغه تکنیکی قرار داده‌اند: بیل گیتس با پل آلن در مایکروسافت، استیو جابز با استیو وازنیاک در اپل و لری الیسون با باب ماینز در اوراکل.
چرا رسیدن به یک اجماع مهم است؟
فعالیت‌های اقتصادی کارآفرینانه اغلب مملو از داستان‌های مشاجره‌ها و حتی دعواهای دادگاهی بین شرکاست. گاهی این مشاجره‌ها در حد یک رنجش و دلخوری هستند و گاهی می‌توانند فاجعه‌آمیز باشند. بنابراین شرکا باید تا جای ممکن روی بسیاری از مسائل- از جمله استراتژی شرکت و فرآیندهای حول انحلال شرکت- به اجماع برسند.
نویسندگان: Anthony Iaquinto ، Stephen Spinelli. JR
مترجم: آناهیتا جمشیدنژاد

با خدمات آموزشی و مشاوره ای ما بیشتر آشنا شوید:

دوره مدیریت کسب و کار مراکز بهداشتی و درمانی ویژه پزشکان و مدیران کلینیک ها، درمانگاه ها و بیمارستان ها  Healthcare MBA

ارائه خدمات مشاوره ای در دو بخش مشاوره فردی و کسب و کار

Telegram-Android-icon

ضرورت ایجاد فرهنگ لغات مشترک در سازمان

دوره MBA و DBA

منبع: HBR
همه ما به نوعی این مشکل را تجربه کرده‌ایم که در پاسخ به سوالی مانند «چه تعداد مشتری داریم؟»، تیم بازاریابی یک پاسخ ارائه می‌دهد، تیم فروش پاسخی دیگر و تیم حسابداری نیز پاسخی دیگر.

سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

مشکل از آنجایی ناشی می‌شود که سیستم‌های متفاوت از تعاریف گوناگونی برای واژه‌های کلیدی استفاده می‌کنند. بنابراین، واژه «مشتری» می‌تواند برای بخش بازاریابی به معنای یک خریدار بالقوه باشد؛ برای بخش فروش، فردی که یک سفارش خرید را امضا کرده است و برای بخش حسابداری، شخصیتی حقوقی که پول پرداخت می‌کند. به این ترتیب، افراد اطلاعات را به درستی درک نمی‌کنند و دچار اشتباه می‌شوند. وقتی شرکت تلاش می‌کند تا به‌عنوان مثال، داده‌های مختلف بیشتری را در کنار یکدیگر جمع کند و با استفاده از یادگیری ماشینی، مدل‌های پیشگویانه را توسعه دهد، این‌گونه مسائل مهم‌تر می‌شوند. واژگان تخصصی هر روز در دنیای کسب‌و‌کار برای حمایت از ایجاد نظم جدید، دپارتمان‌ها، مشکلات و فرصت‌های نوآورانه توسعه می‌یابند. واژه «مشتری» برای دپارتمان‌های مختلف معناهای گوناگونی دارد؛ چرا که در یک نقطه مشخص، هر کدام از بخش‌ها نیاز داشتند تا واژه مشتری به‌عنوان کلمه‌‌ای خاص برای آنها معنا بدهد. زبان در حالی که به‌طور فزاینده‌ای دقیق‌تر و ظریف‌تر می‌شود، دائما رشد می‌کند. اما طی زمان، سیستم‌ها به توافق نمی‌رسند که این می‌تواند تنش و درگیری در سازمان‌ها ایجاد کند.
برای درک این مطلب، دو بخش از یک شرکت کالاهای بسته‌بندی‌شده مصرفی را در نظر بگیرید. هر روز، بخش بازاریابی این شرکت مسوول فعالیت‌های تبلیغی است و کارآیی خود را بر این اساس که آیا یک تبلیغ خاص نتایج مطلوب به‌دست می‌دهد یا خیر می‌سنجد. به‌طور مشابه، بخش لجستیک مسوول فراهم کردن مواد خام برای کارخانه‌ها و ارسال کالاهای تمام‌شده به انبارهای عمومی و بازارهای فروش است. هیچ‌کدام سهم بازار را به عنوان یک اولویت در نظر نگرفتند، ولی هر دوی آنها سهم بازار را در پایگاه داده خود به روز نگه داشتند تا برای سوال‌های مربوطه از سمت مدیریت ارشد آمادگی داشته باشند.
اما یک مساله مهم پیش آمد و مدیریت شرکت از دو دپارتمان خواست تا تعیین کنند که آیا شرکت سهم بازار را از دست داده است یا خیر. هر کدام از دپارتمان‌ها پاسخ خود را داشت و سرانجام یک بخش نسبتا تازه‌وارد مشکل را حل کرد. سیستم‌های مربوطه سهم بازار را در نقاط مختلف در زنجیره عرضه کلی- بخش بازاریابی در فروشگاه‌ها و بخش لجستیک در انبار عمومی- اندازه‌گیری کردند. هر نگرش مزیت‌های خود را دارد؛ اما هر دوی آنها اساسا جدایی‌ناپذیر هستند. هر دو بخش در نهایت روی پاسخی برای مدیریت ارشد به توافق رسیدند؛ اما این مشکل ماه‌ها آنها را از کار با یکدیگر باز خواهد داشت.
شرکت‌ها در مواجهه با چنین اختلافاتی، معمولا به دنبال راه‌حل‌های تکنولوژیک از جمله یکپارچه‌سازی داده، معماری داده‌های سازمانی و مدیریت داده‌های اصلی هستند؛ چرا که مساله خودش را به‌عنوان یک مشکل تکنولوژیک ارائه می‌کند. اما چنین راه‌حل‌هایی شانس ضعیفی برای برنده شدن دارند؛ چرا که مشکل را به‌صورت ریشه‌ای حل نمی‌کنند.در عوض، شرکت‌ها باید با پیروی از دو قانون زیر بین نیروهای درگیر توازن ایجاد کنند: ابتدا تا آنجا که می‌توانید نوآوری و رشد زبان تخصصی ناشی از آن را تقویت کنید. دوم اینکه تا جای ممکن کوتاه‌ترین لغات مشترک (استانداردها)، را برای تسهیل ارتباطات در سراسر کشور ارائه دهید.
توسعه زبان جدید را تشویق کنید
وقتی شما تمرکز کسب‌و‌کارتان را تغییر می‌دهید، همیشه واژگان جدیدی نیاز خواهید داشت. بنابراین تغییر از تمرکز روی فروش به یک تمرکز روی مشتری، این ضرورت را ایجاد خواهد کرد تا به‌طور دقیق واژگان «خریدار»، «آشپز»، «مهمان» یا برخی واژه‌های دیگری که به بهترین شکل رابطه‌ای را که خواهان ایجاد آن در فرهنگ لغت سازمان هستید تعریف و معرفی کند. به‌عنوان مثال، اگر فردی گزارش دهد که «فروش‌ در این فصل ۳ درصد پایین می‌آید، اما کانال عرضه پر است.» از آنها بخواهید یک واژه جدید تعریف کنند که اجمالا وضعیت عرضه فروش را بیان کند.
یک زبان مشترک خلق کنید
همچنین باید از یک نگرش ساختاریافته برای توسعه و انتشار واژگان مشترک در سراسر سازمان پیروی کنید. ابتدا، تیم موردنیاز را ایجاد کنید. در واقع شما باید یک فرآیند پیوسته را تعریف و مدیریت کنید. یک روش خوب برای شروع، کپی کردن فرآیندهایی است که سازمان‌های استاندارد‌های ملی و بین‌المللی دنبال می‌کنند و نیز تطبیق آنها با شرایط خاص شما.
به همه افراد اجازه دهید تا بتوانند درخواست توسعه یک معنی و مفهوم استاندارد را بدهند. برای هر درخواست، یک زیرگروه را برای پیش‌نویس کردن استانداردها شکل دهید. فرآیند شما باید اجازه درخواست بازخورد از همه بخش‌های موردعلاقه و بازبینی استاندارد در صورت نیاز را بدهند. این یک فرآیند اجماع است؛ بنابراین یک شیوه رای‌گیری رسمی را اجرا کنید و اکثریت وسیعی را برای پذیرش این تعریف استاندارد دعوت کنید. بهتر است با واژه‌های نسبتا آسان‌تر شروع کنید. به خاطر داشته باشید که حتی پیچیده‌ترین شرکت‌ها احتمالا تنها نیاز به کم و بیش ۱۰۰ واژه در واژگان مشترک دارند. Aera یک شرکت انرژی واقع در کالیفرنیا، تنها با ۵۳ واژه این کار را به خوبی انجام می‌دهد. یک بخش مهم دیگر از فرآیند شما شامل انتشار و ترویج لغات مشترک می‌شود. بسیاری از شرکت‌ها از دیکشنری‌های داده یا فهرست لغات داده‌های کسب‌و‌کار استفاده می‌کنند که در اینترانت شرکت وجود دارند، با سیستم‌های اصلی مرتبطند و به آسانی برای همگان در دسترس هستند. به‌طور خاص مهم است که معمارهای ارشد داده خیلی زود وارد شوند تا واژگان مشترک را در مشخصات سیستم‌های جدید قرار دهند. به نظر من بزرگ‌ترین اشتباهی که شرکت‌ها مرتکب می‌شوند عدم انعطاف‌پذیری است به این معنی که گاهی انتظار دارند واژگان مشترک در همه زمان‌ها به‌کار برده شوند. اما واژگان مشترک برای توسعه ارتباطات در سراسر شرکت برای دیکته کردن نحوه انجام کار دپارتمان‌های فردی وجود ندارند. به دپارتمان‌های فردی اجازه دهید از واژه‌هایی استفاده کنند که به بهترین شکل با کارشان در تناسب است و واژگان مشترک را در زمان کار با دیگران ذخیره کنند.
نویسنده: Thomas C. Redman
مترجم: آناهیتا جمشیدنژاد

با خدمات آموزشی و مشاوره ای ما بیشتر آشنا شوید:

دوره مدیریت کسب و کار مراکز بهداشتی و درمانی ویژه پزشکان و مدیران کلینیک ها، درمانگاه ها و بیمارستان ها  Healthcare MBA

ارائه خدمات مشاوره ای در دو بخش مشاوره فردی و کسب و کار

Telegram-Android-icon