MBA-DBA

با پروژه‌های نوآورانه چگونه باید برخورد کرد؟

دوره MBA و DBA

منبع: The Innovator`s Dilemma
در بسیاری از شرکت‌ها و سازمان‌ها، جایگاه شغلی مدیران هنگامی شاهد جهش‌های خیره‌کننده و بزرگ خواهد بود که آنها نقشی کلیدی در حمایت از پروژه‌های بسیار موفق و سازنده داشته‌اند. عکس این حالت نیز صادق است و قضاوت نادرست مدیران در مورد یک پروژه و به شکست انجامیدن پروژه‌هایی که آنها بر درستی آن تاکید داشته‌اند می‌تواند به متزلزل شدن جایگاه مدیریتی منتهی شود. البته به ناکامی کشیده شدن هر پروژه‌ای را نباید و نمی‌توان به پای مدیران نوشت و آنها را به خاطر آن ناکامی‌ها جریمه کرد. در واقع ناکامی‌هایی را که از عملکرد ناکافی و نامطلوب تکنولوژی‌های جدید به کار رفته در یک پروژه به وقوع می‌پیوندند، نباید به حساب ناکارآمدی مدیران نوشت چرا که تجربه ثابت کرده که تکنولوژی‌های جدید و ناشناخته به شدت غیرقابل پیش‌بینی بوده و احتمال موفقیت آنها همیشه پنجاه- پنجاه خواهد بود.

سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

اما اگر پروژه‌ای که به اجرا درآمده به گونه‌ای انتخاب شده که بازاری برای آن وجود ندارد و پیش‌بینی درستی در مورد واکنش مشتریان در قبال یک محصول نوآورانه توسط مدیران صورت نگرفته باشد، آن گاه باید مدیران را بابت این ناکامی سرزنش کرد، چرا که چنین ناکامی‌هایی علاوه بر وارد آوردن زیان‌های مالی سنگین به شرکت موجب خدشه‌دار شدن حیثیت و اعتبار عمومی شرکت نزد مردم خواهد شد. بنابراین نقش مدیران میانی در به ثمر نشستن یک ایده نوآورانه بسیار حیاتی و تعیین کننده است چرا که آنها هستند که از یکسو ایده‌های نوآورانه را کشف و شناسایی می‌کنند و در مرحله بعد، آن‌چنان آنها را می‌پرورانند که مدیران ارشد شرکت را برای تایید آن ایده‌ها توجیه می‌کند. پس در حین این فرآیند، باید حتما درک درستی از واکنش بازار در قبال آن ایده نوآورانه به دست آمده باشد. در این الگو، اگر چه به ظاهر این مدیران ارشد شرکت هستند که فرآیند تخصیص منابع را کنترل و هدایت می‌کنند اما واقعیت آن است که مدیران میانی قبل از آنها بیشتر کار را انجام داده و تصمیمات لازم را در زمینه تخصیص منابع شرکت روی ایده یا محصولی خاص فراهم آورده‌اند.
ذکر مثالی در این زمینه می‌تواند به شفاف‌تر شدن این فرآیند کمک کند: فرض کنید با شرکتی موفق در زمینه حرکت از یک شبکه ارزشی به سمت شبکه‌های ارزش پایین دستی و بالادستی روبه‌رو هستیم. در این شرکت، طی یک هفته، یکی از کارمندان کارآمد و موفق بخش بازاریابی و یکی از کارکنان کارآمد و موفق بخش مهندسی، دو ایده کاملا متفاوت را برای تولید یک محصول جدید به یکی از مدیران ارشد شرکت که دو سطح از آنها بالاتر است، ارائه داده‌اند: در ابتدا کارمند بخش بازاریابی به اتاق مدیر ارشد رفت و ایده یک مدل با ظرفیت و سرعت بالا را ارائه کرد، مدیر از او پرسید: «چه کسانی مشتری این محصول جدید خواهند بود؟»
کارمند پاسخ داد: «تمام فعالان اصلی در صنعت ما مشتاق هستند تا چنین محصولی با این ظرفیت و سرعت را خریداری کنند.»
مدیر دوباره پرسید: «آیا شما این ایده را با مشتریان بالقوه در میان گذاشته و نظر آنها را پرسیده‌اید؟»
کارمند جواب داد: «بله، در ماموریت هفته قبل این ایده را با مشتریان در میان گذاشتم و همه آنها گفتند که به محض تولید نمونه اولیه چنین محصولی می‌خواهند آن را ببینند.»
مدیر: «خب آیا بخش مهندسی هم فکر می‌کند ما می‌توانیم این کار را انجام دهیم؟»
کارمند: «آنها می‌گویند که این کار خیلی پیچیده است. البته شما آنها را می‌شناسید و می‌دانید که همیشه از این حرف‌ها می‌زنند.»
حالا این مکالمه را با گفت‌وگوی مشابه همین مدیر ارشد با کارمند مهندسی مقایسه کنید: این کارمند، ایده‌ای برای ساخت یک مدل ارزان تر، کوچک‌تر و با ظرفیت و سرعت پایین‌تر پیشنهاد داده است اما از مشتریان و بازار آن مطمئن نیست:
مدیر: «چه کسانی مشتری محصول جدید خواهند بود؟»
کارمند: «خب مطمئن نیستم، اما به‌طور حتم بازار خوبی برای آن وجود خواهد داشت.»
مدیر: «آیا شما این ایده را با مشتریان بالقوه شرکت در میان گذاشته و نظر آنها را پرسیده اید؟»
کارمند: «بله وقتی در آخرین نمایشگاه تجاری حضور داشتم، این ایده را با یکی از مشتریان کنونی در میان گذاشتم، او گفت، بسیار علاقه‌مند است در این مورد بیشتر بداند.
مدیر: «فکر می‌کنی با اجرای این پروژه، پول خوبی دربیاوریم؟»
کارمند: «خب، فکر کنم بتوانیم اما این بستگی به نحوه قیمت‌گذاری دارد.»
فکر می‌کنید کدام یک از این دو پروژه پیشنهادی، موافقت مدیر را جلب خواهد کرد؟
با نگاهی دقیق‌تر به حرکت شرکت‌ها به سمت شبکه‌های ارزش بالادستی می‌توان به وجود دو الگوی توصیفی در کشاکش ضرورت توسعه منابع و در کارزار سخت رقابت، پروژه‌هایی که به نیازهای خاص مشتریان کنونی توجه دارند یا آن دسته از نیازهای مصرف‌کنندگان موجود که هیچ کدام از شرکت‌ها قادر به برآورده ساختن آنها نیستند، را هدف می‌گیرند، همیشه مورد توجه و تایید مدیران ارشد قرار خواهند گرفت و در این میان نمی‌توان شانس چندانی برای پروژه‌هایی که در حال حاضر مشتری خاصی برای آنها وجود ندارد، متصور شد.
به همین دلیل هم هست که بهترین سیستم‌های تخصیص منابع به گونه‌ای طراحی می‌شوند که بتوانند ایده‌هایی را که قادر به یافتن مشتریان و بازارهای پرسود و پایدار نیستند، شناسایی کرده و کنار بزنند. بنابراین هر شرکتی که فاقد یک روش نظام‌مند برای تخصیص منابع توسعه‌ای بر اساس نیازهای مشتریان است، به‌طور حتم ناکام خواهد ماند.
نکته مدیریتی کلیدی در این وضعیت معماگونه و پیچیده که در زمینه تخصیص منابع برای پروژه‌های نوآورانه وجود دارد این است که اصول مدیریت خوب که مبتنی بر کار بیشتر، هوشمندانه‌تر و با دید بازتر است، نمی‌تواند به حل این مساله کمک چندانی کند چرا که فرآیند تخصیص منابع شامل هزاران تصمیمی است که به‌صورت روزانه و به وسیله صدها نفر در شرکت اتخاذ می‌شوند و همگی حول محور چگونگی هزینه کردن وقت کارکنان و پول شرکت متمرکز شده‌اند.
نویسنده: کلایتون کریستینسن
مترجم: سید‌حسین علوی لنگرودی

با خدمات آموزشی و مشاوره ای ما بیشتر آشنا شوید:

دوره مدیریت کسب و کار مراکز بهداشتی و درمانی ویژه پزشکان و مدیران کلینیک ها، درمانگاه ها و بیمارستان ها  Healthcare MBA

ارائه خدمات مشاوره ای در دو بخش مشاوره فردی و کسب و کار

Telegram-Android-icon

 

اخلاق بازاریابی و استراتژی

دوره MBA و DBA

منبع: کتاب استراتژی بازاریابی
اخلاق بازاریابی دربرگیرنده اصول و استانداردهایی است که رفتار افراد و گروه‌ها را در گرفتن تصمیمات بازاریابی هدایت می‌کنند. استراتژی بازاریابی باید ذی‌نفعان – شامل مدیران، کارکنان، مشتریان، انجمن‌های صنعتی، دولت، سازمان‌های نظارتی، شرکای کسب‌و‌کار و گروه‌های ذی‌نفوذ – را در نظر بگیرد که همه آنها سهمی در استانداردهای پذیرفته‌شده و انتظارات جامعه دارند. ابتدایی‌ترین این استانداردها به‌عنوان قوانین و مقرارت تدوین شده‌اند تا شرکت‌ها را برای انطباق با انتظارات جامعه از رفتار کسب‌و‌کار ترغیب کنند. این قوانین معمولا به‌دلیل نگرانی‌های اجتماعی درباره سوء‌رفتاری که به رقبا یا مصرف‌کنندگان آسیب‌رسان بوده، تصویب شده‌اند.

سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

استانداردهای رفتاری که تعیین‌کننده اصول اخلاقی در فعالیت‌های بازاریابی هستند هم سازمان‌ها و هم افراد را ملزم به پذیرش مسوولیت در قبال اعمال خود و رعایت سیستم‌های ارزش تعیین‌شده می‌سازند. سوء‌رفتار اخلاقی مکرر در یک کسب‌و‌کار یا صنعت معین گاهی مستلزم مداخله دولت است، وضعیتی که می‌تواند برای کسب‌و‌کارها و مشتریان پرهزینه و ناراحت‌کننده باشد. در اوایل قرن بیست و یکم، آشکار شد که کسب‌و‌کارهای فراوانی در حال پاک کردن آثار اعمال خود هستند. با این همه، سوء‌رفتار در بخش‌های مالی و بانکداری و نیز شکست‌های بارز شرکت‌هایی مانند GM در طول بحران مالی ۲۰۰۹-۲۰۰۸، سبب فرسایش بزرگی در اعتماد مصرف‌کننده شد. باعث شگفتی نیست که این احساسات در شدت بحران مالی به اوج خود رسید. نیرنگ‌های بازاریابی مانند دروغ‌گویی و ارائه ناصحیح اطلاعات، دلیلی کلیدی برای افزایش پشتیبانی از مقررات دولتی بود. چنین اقداماتی باعث افزایش سلب اعتماد مصرف‌کنندگان نسبت به برخی کسب‌و‌کارها شد، مانند صنعت وام‌های شرطی خرید خانه که در بی‌ثباتی اقتصادی طی بحران سهم داشت. گمراه کردن مصرف‌کنندگان، سرمایه‌گذاران و دیگر ذی‌نفعان نه‌تنها عامل ویرانی شرکت‌های شناخته‌شده‌ای مانند لیمن برادرز و کانتری واید فایننشال شد؛ بلکه منجر به دستگیری مسوولان اصلی شرکت و از بین رفتن میلیاردها دلار پول سرمایه‌گذاران شد. بدون داشتن دیدگاهی مشترک از رفتار قابل‌قبول و مناسب کسب‌و‌کار، شرکت‌ها اغلب در متوازن ساختن تمایل خود برای سود و آمال و نیازهای جامعه شکست می‌خورند.
هنگامی که شرکت‌ها از استانداردهای غالب صنعت و جامعه منحرف می‌شوند، نتیجه آن نارضایتی مشتری، فقدان اعتماد و اقدامات قانونی است. شهرت شرکت یکی از مهم‌ترین ملاحظات برای مصرف‌کنندگان است. بازاریابان باید متوجه ذی‌نفعان و لزوم ایجاد اعتماد باشند. یک مطالعه اخیر نشان می‌دهد که امروزه تنها حدود ۵۰ درصد مصرف‌کنندگان آمریکایی به کسب‌و‌کارها اعتماد دارند که می‌تواند تاثیر معنی‌داری بر رابطه میان مصرف‌کنندگان و کسب‌و‌کارها بگذارد. اعتماد دغدغه مهمی برای بازاریابان است؛ زیرا شالوده روابط بلندمدت است. فقدان اعتماد مصرف‌کننده در سال‌های اخیر، بنا به بحران مالی و رکود عمیق، افزایش یافته است. اعمال پرسش‌برانگیز موسسات مالی و بانک‌های معروف بسیاری از مصرف‌کنندگان را واداشته تا با دید انتقادی اعمال همه شرکت‌ها را بررسی کنند. اعتماد باید ایجاد شود یا برگردانده شود تا اطمینان مصرف‌کننده جلب شود.
با توجه به اینکه عمده موفقیت شرکت‌ها بستگی به تصورات جامعه درباره شرکت دارد، شهرت یک شرکت یکی از بزرگ‌ترین منابع داخلی آن است که مستقیما بر موفقیت استراتژی بازاریابی تاثیر دارد. تعیین کمیت ارزش یک شهرت مثبت دشوار است، اما بسیار مهم است و هنگامی که از دست برود کسب مجدد آن می‌تواند دشوار باشد. توجه کنید که ۷۰ درصد ارزش بازار مک‌دونالد مبتنی‌بر دارایی ناملموس آن مانند ارزش برند و سرقفلی است. یک رخداد منفی منفرد می‌تواند بر تصور مردم از تصویر و شهرت شرکت تا سال‌ها پس از آن تاثیر بگذارد. شهرت، تصویر ذهنی و برندسازی از همیشه مهم‌ترند و ازجمله حیاتی‌ترین جنبه‌های روابط پایدار با ذی‌نفعان کلیدی به‌شمار می‌آیند.
چالش‌های اخلاق‌گرایی و مسوولیت اجتماعی: گرچه برخی ارزش‌هایی مانند صداقت، احترام و اعتماد را بدیهی و به‌طور جهان‌شمول مورد پذیرش می‌دانند، تصمیمات کسب‌و‌کار دربرگیرنده مباحثات پیچیده و مفصلی است که در آن درستی ممکن است چندان آشکار نباشد. هم کارکنان و هم مدیران نیاز به تجربه‌ای در صنعت خاص خود دارند تا بفهمند چگونه در مناطق خاکستری عملیات خود را انجام دهند یا درخواست‌های نزدیک را در حوزه‌های در حال تکامل، مانند حریم خصوصی در اینترنت اداره کنند. برای مثال چه میزان اطلاعات شخصی باید بدون اجازه مشتری در وب‌سایت شرکت ذخیره شود؟ در اروپا، راهنمای اتحادیه اروپا پیرامون محافظت از داده‌ها فروش یا اجاره دادن فهرست ایمیل‌ها را ممنوع می‌سازد؛ یعنی داده‌های مصرف‌کنندگان را بدون اجازه آنها نمی‌توان استفاده کرد. در ایالات‌متحده شرکت‌ها آزادی بیشتری برای تصمیم‌گیری در مورد چگونگی گردآوری و استفاده از داده‌های شخصی مشتریان دارند، اما فناوری در حال پیشرفت هر روز پرسش‌های جدیدی را در این مورد مطرح می‌کند. موضوعات مربوط به حریم خصوصی شخصی، ایمیل ناخواسته و دستبرد به حقوق مالکیت معنوی موجب بروز مسائل اخلاقی می‌شود. محافظت از نشان تجاری و نام‌های برند با گسترش تجارت الکترونیکی دشوارتر می‌شود.
افرادی که از تجربه کسب‌و‌کار محدودی برخوردارند اغلب درمی‌یابند که باید تصمیماتی ناگهانی درباره کیفیت محصول، آگهی، قیمت‌گذاری، تکنیک‌های فروش، شیوه‌های استخدام، حریم خصوصی و کنترل آلودگی بگیرند. برای مثال، چگونه آگهی‌دهندگان بدانند که در حال ارائه عبارات گمراه‌کننده هستند یا صرفا تبلیغات پرسروصدا یا بزرگ‌نمایی است؟ به طور مثال بایر ادعا می‌کند که «بهترین آسپرین دنیا» است؛ هاش پاپیز «راحت‌ترین کفش در کره زمین» است.» ارزش‌های شخصی آموخته‌شده از طریق اجتماعی شدن از خانواده، مذهب و مدرسه ممکن است خطوط راهنمای مشخصی برای این تصمیمات پیچیده کسب‌و‌کار فراهم نسازند. به‌عبارت دیگر تجربیات و تصمیمات یک شخص در خانه، مدرسه و در جامعه پیرامون ممکن است کاملا متفاوت از تجربیات و تصمیماتی باشد که باید در محل کار بگیرد. همچنین منافع و ارزش‌های هر یک از کارکنان ممکن است متفاوت از افراد دیگری در همان شرکت از استانداردهای صنعت و از جامعه به‌طور عام باشد. هنگامی که ارزش‌های فردی با پیکره ارزش‌های گروه کاری ناسازگار باشند، تعارض اخلاقی در پی آن خواهد آمد. لازم است که دورنمای مشترکی از رفتار قابل‌قبول از دیدگاه سازمانی توسعه یابد تا رابطه باثبات و قابل‌اتکایی با همه ذی‌نفعان مربوطه را بپروراند.
ترجمه محمد حسین بیرامی

با خدمات آموزشی و مشاوره ای ما بیشتر آشنا شوید:

دوره مدیریت کسب و کار مراکز بهداشتی و درمانی ویژه پزشکان و مدیران کلینیک ها، درمانگاه ها و بیمارستان ها  Healthcare MBA

ارائه خدمات مشاوره ای در دو بخش مشاوره فردی و کسب و کار

Telegram-Android-icon

۶ روش برای افزایش قدرت پیش‌بینی تیم‌های بازاریابی و فروش

دوره MBA و DBA

نویسنده: Gianluca Bisceglie

کسب‌وکارهایی که رشد می‌کنند، باید ایده روشنی داشته باشند از اینکه کجا هستند و کجا می‌خواهند بروند. پیش‌بینی و برآورد فروش بخشی حیاتی از برنامه‌ریزی‌های پیش‌رو است. به‌عنوان یک صاحب کسب‌وکار یا مدیر ارشد، ضروری است که اعداد و ارقام مربوط به فصل‌های آینده را بدانید.

سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

باید درک دقیقی از ارزش معاملاتی که در پایپ‌لاین فروش (مجموعه اقداماتی که یک نماینده فروش باید پشت سر هم طی کند تا مشتری بالقوه را به مشتری حتمی تبدیل کند) انجام می‌شوند، داشته باشید. هر ماه چند قرارداد جدید به سرانجام می‌رسد؟ ارزش این معاملات چقدر است؟ آیا در مسیر هدف حرکت می‌کنید یا نیاز به انجام اصلاحات دارید؟برآورد موثر، شما را در پایپ‌لاین فروش و بازاریابی مطمئن می‌کند. به هر حال، تحقیقات «انجمن مدیریت فروش» آمریکا دریافته که تنها ۴۴ درصد مدیران معتقدند مدیریت پایپ‌لاین موثر است. برعکس، شرکت‌هایی که فرآیند برآورد رسمی‌تری را اجرا می‌کنند، ۲۸ درصد درآمد بیشتری نسبت به رقبا به دست می‌آورند.
مسائل مرتبط با برآورد
برآوردکردن یعنی پیش‌بینی و انجام یک سری محاسبات از قبل. وقتی پای فروش و بازاریابی به میان می‌آید، اعداد و ارقام اغلب بیش از حد رویایی و خوش‌بینانه به نظر می‌رسند. فروش و بازاریابی حوزه‌های رشد هستند و رشد، مدیران را امیدوار می‌کند. امیدواری باعث می‌شود روی قلعه‌های شنی بیش از حد حساب باز کنیم و حتی اعضای واقع‌بین تیم هم بیش از حد خوش‌بین می‌شوند و عدد و رقم‌ها را با این خوش‌بینی متناسب می‌کنند. مدیران ارشد و ذی‌نفعان، برآوردهای بیش از حد خوش‌بینانه را به چالش می‌کشند، مگر اینکه دستاورد جاه‌طلبانه‌ای پیش‌رو باشد و تعیین اهداف واقع‌گرایانه سخت شود. از دیگر مشکلاتی که در مدل‌های برآورد فعلی وجود دارد، دشواری استفاده از اکسل برای کار مشارکتی است. شرکت‌ها اغلب برای ایجاد و تثبیت فرمول‌هایی که امکان جمع‌آوری و ترکیب منابع داده مختلف را فراهم می‌کند و نتایج را مورد تجزیه و تحلیل قرار می‌دهد، به کارشناس نیاز دارند. وقتی تیم‌ها و ذی‌نفعان متعدد درگیر هستند، کنار هم قرار دادن این پیش‌بینی‌ها و برآوردها، هفته‌ها یا ماه‌ها زمان می‌برد و به چندین نسخه از یک صفحه اکسل نیاز دارد. مرتب‌سازی این اطلاعات، می‌تواند مثل یک کابوس باشد. هیچ‌یک از راه‌هایی که گفته شد امن نیستند و یک اشتباه ساده یا حرکتی عامدانه، می‌تواند منجر به شکل‌گیری برآوردها و پیش‌بینی‌های غلط و فاجعه‌آمیزی شود.
به‌طور حتم، روش بهتری برای توسعه فرآیندها و ابزارهایی که شرکت‌ها از آن برای انجام برآوردهای دقیق‌تر و سریع‌تر از روش‌های فعلی استفاده می‌کنند، وجود دارد که در اینجا هفت مورد را بررسی می‌کنیم.
۱) ساده‌سازی جمع‌آوری داده: اعضای تیم فروش و بازاریابی شما داده‌های ارزشمندی در اختیار دارند که بخواهند به اشتراک بگذارند. این داده‌ها ممکن است پراکنده و در Inboxها، برنامه‌های مدیریت ارتباط با مشتری (CRM)، صفحات اکسل و اسناد دیگر باشند. برای انجام یک برآورد دقیق، لازم است این داده‌ها از جاهای مختلف جمع‌آوری و ارزیابی شوند. برخی از آنها مفید خواهند بود و بقیه را می‌توان کنار گذاشت.
از آنجا که برآوردها معمولا فقط سالی یک بار انجام می‌شوند و یا هر ۶ ماه اصلاح و متناسب‌سازی می‌شوند، این باید یک فرآیند پیش‌بینی‌پذیر باشد. اما وقتی اضطرار پیش می‌آید، کسانی که در فرآیند برآورد مشارکت کرده‌اند، آن‌قدر که شرکت‌ها نیاز دارند، سازماندهی شده عمل نمی‌کنند.
گماشتن یک مدیر که مسوول جمع‌آوری داده باشد و از حمایت اعضای ارشد و منابع برخوردار باشد، این فرآیند را ساده‌سازی می‌کند. همچنین استفاده از نرم‌افزارهایی که امکان انتقال منابع و پیگیری مشارکت‌ها را فراهم می‌کند، نیاز به داشتن نسخه‌های متعدد از یک فایل یا بالا و پایین کردن ایمیل‌های بی‌شمار و به دنبال آن آشفتگی‌های داده را کم می‌کند.
۲) اتخاذ یک رویکرد مشارکتی: مشارکت و همکاری کلید کار است. مطمئن شوید که سیاست‌های دفتر کار و تنش‌های هر بخش، فرآیند را پیچیده نمی‌کند. هر کسی را که مسوولیتی بر عهده دارد، از همان ابتدا درگیر فرآیند کنید. همچنین دستورالعمل‌ها، انتظارات و معیارهایی که در راستای هدف هستند را به‌طور واضح تعیین کنید.
۳) برآورد را سرعت ببخشید: هر چقدر ابزارهای برآورد موثرتر و مشارکتی‌تری در اختیار داشته باشید، می‌توانید سرعت فرآیند را بالاتر ببرید. مثلا اگر محیط عملیاتی سریع تغییر کند (رکود اقتصادی اتفاق بیفتد یا یک مشتری بزرگ را از دست بدهید)، باید با چند گام یک برآورد قابل سنجش و دقیق را اصلاح و به‌روز کرد. مدیران ارشد و ذی‌نفعان نباید برای اطلاعاتی که فردا نیاز دارند، چند هفته یا چند ماه صبر کنند.
۴) کاهش سوگیری شناختی: وقتی قرار است برآورد و پیش‌بینی انجام شود، تفکر گروهی خطرناک است. هیچ‌چیز بدتر از این نیست که بگذاریم دو سه صدا که از همه بلندتر است فقط حرفشان را بزنند و نسبت به یک دستاورد مشخص برای تغییر اعداد و ارقام، سوگیری به وجود بیاید. کاهش مشکلاتی که در مورد جمع‌آوری داده وجود دارد و همکاری و تجزیه و تحلیل به تیم شما زمان بیشتری می‌دهد تا پشت صحنه اعداد و ارقام را مورد بررسی قرار دهند. در نتیجه، سوگیری نباید در پیش‌بینی‌ها و برآوردهای یک تیم نقش داشته باشد.
۵) عینک خوش‌بینی را درآورید: خوش‌بینی یا بدبینی بیش از حد، به نتیجه برآوردها لطمه می‌زند. داشتن یک رویکرد بی‌طرف نسبت به داده‌ها و اطمینان از اینکه با تیم مدیریتی مشورت لازم صورت گرفته، شانس شکست برآوردهای شما را کم می‌کند.
۶) سناریوسازی انجام دهید: چندین سناریو را برنامه‌ریزی کنید. مثلا اینکه فروش، بیشتر یا کمتر از حد انتظار شده است. برای فصول خوب و بد، برای معرفی محصول جدید یا تاخیر در معرفی محصول جدید، برنامه‌ریزی کنید. با ابزارهای درست، می‌توانید ارقام و نتایج مختلف را تست کنید و راحت‌تر بفهمید که عملکرد کسب‌وکارتان در شرایط مختلف چگونه است.
مترجم: مریم رضایی

چگونه می‌توان جلسات کاری شاد و زنده‌ای داشت؟

دوره MBA و DBA

منبع:کتاب Finding Your Element
یکی از خسته‌کننده‌ترین و کسالت‌بار‌ترین کارها برای هر کارمندی شرکت در جلسات کاری است که اغلب افراد دل خوشی از آن ندارند و معمولا از آن گریزانند.
با این همه می‌توان با به کار بستن پاره‌ای ابتکارات، بر جذابیت و احساس شادی ناشی از شرکت در جلسات کاری را که اجتناب‌ناپذیر بوده و بخشی از فعالیت‌های کاری هر کارمندی محسوب می‌شود، افزود که در ادامه به چند مورد از این ابتکارات اشاره شده است.

سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

*جلسات کاری را تا حد امکان کوتاه‌تر کنید و از جلسات کاری چند ساعته دوری کنید: هر جلسه‌ای نیازمند یک سری استانداردهای زمانی است و در صورت طولانی شدن مدت زمان جلسات آنها به بیراهه خواهند رفت. به یاد داشته باشید که اگر جلسه خود را در یک چارچوب زمانی کوتاه و مشخص محدود کنید، خواهید دید که افراد با روحیه بهتری در آن حضور خواهند داشت.
* به شرکت‌کنندگان در جلسه از قبل اطلاع‌رسانی کنید: جلسات کاری که در آن افراد بدون آمادگی ذهنی قبلی در جلسه حضور می‌یابند جلساتی ملالت‌بار و خسته‌کننده خواهند بود، چرا که افراد نمی‌دانند قرار است راجع به چه چیزی اظهار نظر کنند. پس حتما به آنها در مورد موضوع و اهداف جلسه اطلاع‌رسانی کنید.
* از تکنیک «بلــــه»، یا … استفاده کنید: خلاصه حرف زدن موجب بهتر گوش دادن و جلب توجه می‌شود. حتی عبارات نسبتا ساده بله،یا…، باعث می‌شوند مذاکره‌کننده توجهش را جلب موضوع مذاکره کند.مبنای اصلی تکنیک «بلــــه و…»، باز گذاشتن عرصه برای ورود ایده‌های نو و خلاقانه است. شما با استفاده از این تکنیک، به همه ایده‌ها و عقاید اجازه بروز پیدا کردن می‌دهید و علاوه بر پذیرش آنها، چیزهایی نیز به آنها می‌افزایید. شما با این کار الگویی می‌شوید برای دیگران تا با ذهنی باز و پذیرا با افکار دیگران برخورد و از برخورد قهر‌آمیز با آرای گوناگون خودداری کنند.
* در جریان برگزاری جلسه،‌ وقت استراحت و تنفس را نیز بگنجانید:‌ در بسیاری از جلسات طولانی، حاضرین پس از مدت کوتاهی در صندلی‌های خود فرو رفته و در انتظار پایان جلسه می‌مانند. بهترین راه برای جلوگیری از وقوع چنین حالتی این است که به آنها فرصت حرکت داده شود.
کافی است به مدت پنج دقیقه به افراد استراحت داده شود تا بتوانند در این دقایق بلند شوند و حرکتی کنند و چیزی بنوشند. پس از آن خواهید دید که رفتارشان چقدر متفاوت خواهد بود و بر مشارکتشان در بحث افزوده خواهد شد.
نکــات مثبت را بر شمرده و موفقیت‌ها را مرور کنید.
در پایان هر جلسه‌ای ممکن است که برخی از حاضرین با خود بگویند: «خدا را شکر که جلسه به پایان رسید و من می‌توانم به سر کارم برگردم و یک کار مفید انجام دهم» برای اجتناب از ایجاد چنین احساسی لازم است که از همه حاضرین خواسته شود تا حداقل یک نکته مثبت که از آن جلسه کسب کردند، را بیان کنند.
اگر این خواسته از آغاز جلسه با افراد در میان گذاشته شود، آنها با تمرکز و توجه بیشتری در جلسه شرکت می‌کنند و مسوولیت‌پذیرتر خواهند شد.
نویسنده: کن رابینسون
مترجم: سیدحسین علوی لنگرودی

بزرگ فکر کنید؛ کم خرج کنید!

دوره MBA و DBA

منبع: کتاب Never Bet The Farm
استادان کارآفرینی در عصر جدید می‌گویند اگر می‌خواهید یک کارآفرین موفق باشید، باید از شروع کسب‌و‌کار، بزرگ فکر کنید. جفری تامسونز، استاد کارآفرینی دانشگاه بابسون نیز به این موضوع معتقد است. «به اندازه کافی بزرگ فکر کردن» راهی است که به اعتقاد او به کارآفرینان انگیزه می‌دهد تا به‌طور کامل ماهیت و اندازه فرصتی را که به دنبال آن هستند ارزیابی کنند. فردی که یک سرمایه ۵ هزار دلاری را به یک کسب‌و‌کار پررونق با گردش مالی سالانه ۵ میلیون دلار با سود بالا تبدیل می‌کند، می‌تواند ثروت زیادی ایجاد کند. این مورد را مقایسه کنید با کسی که یک سرمایه ۳۵ میلیون دلاری را به‌طور کامل از بین می‌برد.

سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

«کار در ابعاد وسیع» به‌طور قابل‌توجهی سرمایه موردنیاز را افزایش می‌دهد؛ که به تبع آن ریسک ورشکستگی بالا رفته و اگر فعالیت اقتصادی موردنظر ضعیف عمل کند، منابع در دسترس برای شروع دوباره کاهش می‌یابد. با مقیاس کوچک‌تر شروع کردن یک مسیر آهسته را پیش پای شما می‌گذارد؛ اما روشی امن‌تر برای ایجاد یک کسب‌و‌کار پایدار و یک حرفه طولانی به‌عنوان یک کارآفرین است.دان لافلین، در سال ۱۹۶۶ در حاشیه رودخانه کلرادو در ایالت نوادا، یک هتل هشت اتاقه قدیمی را به یک امپراتوری بزرگ تبدیل کرد که سالانه میزبان ۵ میلیون نفر است. هتل او، The Riverside Resort، بالای ۱۴۰۰ اتاق به علاوه سالن نمایشگاه، رستوران، کافه و حتی یک مجتمع تئاتر و مرکز بازی بولینگ دارد.
بسیاری از شرکت‌های شناخته شده در اندازه‌های کوچک کارشان را شروع کرده‌اند. فضای داخل اولین فروشگاه کینکو (Kinko) که خدمات چاپ، تکثیر و صحافی ارئه می‌دهد، بسیار تنگ بود، به طوری‌که موسس آن پل اورفلی مجبور بود دستگاه کپی را به بیرون ساختمان ببرد تا فضا برای مشتریان باز شود. اولین فروشگاه فروش آلبوم‌های موسیقی در یک فروشگاه کوچک و قدیمی بالای یک مغازه کفش‌فروشی واقع شده بود. ماتسوشیتا، سازنده برندهای پایونیر و ناسیونال با مبلغی حدود ۱۰۰ دلار در یک آپارتمان دو اتاقه در شرق اوزاکا کارش را شروع کرد. اپل، دل، ای‌بی، گوگل، یاهو، Rohm و سونی، مثال‌های دیگری از شرکت‌های به شدت موفق هستند که در گاراژ، خوابگاه، یا انبارهای متروک اغلب با تنها چند هزار دلار کارشان را شروع کردند.
البته منظور ما از «کوچک» نسبی است. برای توسعه‌دهندگان نرم‌افزار، در مقیاس کوچک شروع کردن می‌تواند شامل یک کامپیوتر در یک اتاق‌خواب شود. از سوی دیگر، بودجه‌ای شامل ۱۰ تا ۲۰ میلیون دلار برای Scaled Composites -شرکت تولیدکننده محصولات صنایع هوافضایی تجاری در آمریکا- به‌شدت کوچک در نظر گرفته می‌شد.
چگونه در مقیاس کوچک شروع کردن می‌تواند به موفقیت شما کمک کند؟
روش‌هایی وجود دارند که در آنها در مقیاس کوچک شروع کردن می‌تواند به موفقیت شما کمک کند. اول اینکه، این کار می‌تواند تعداد اشتباهات شما را محدود کند. این امر میزان منابعی را که برای اقدامات اصلاحی نیاز دارید کاهش می‌دهد و در نتیجه شانس موفقیت فعالیت اقتصادی شما را افزایش خواهد داد. علاوه‌بر این، اگر اشتباه شما مهلک باشد، آنگاه میزان پولی که برای تعطیل کردن کسب‌و‌کارتان مورد نیاز است کاهش یافته و در نتیجه منابع بیشتری برای شروع دوباره ایجاد خواهد شد.
دوم اینکه، در مقیاس کوچک شروع کردن شما را مجبور خواهد کرد «صرفه‌جویی در منابع»، اصطلاح محبوب جفری تامسونز، را بیاموزید. داشتن پول بسیار زیاد می‌تواند امکان ناکارآمدی را برای ورود به یک فعالیت ‌دهد. همه ما کارآفرینانی را دیده‌ایم که زمانی که پول زیادی دارند، چیزهایی می‌خرند که ضرورتا به آن نیاز ندارند. این مساله منجر به رفتار تاسف‌برانگیز حل مشکلات با پول نقد، به‌جای صرف زمان برای یافتن راه‌حلی می‌شود که مستلزم صرف پول زیاد نباشد. اگر منابع مالی اندک باشند، آنگاه هر تصمیمی که می‌گیرید بحرانی و مهم می‌شود و شما را ناچار به توسعه راهبردهای ارزیابی شدید می‌کند که می‌تواند در سراسر عمر کسب‌و‌کار شما استفاده شود. یکی از قوانین طلایی سام والتون این بود «مخارج خود را بهتر از رقابت‌تان کنترل کنید.» تجربیات سام به او آموخت که اگر یک فعالیت کارآمد و بهره‌ور راه‌اندازی کنید، آنگاه می‌توانید اشتباهات بسیار زیادی مرتکب شوید و هنوز موفق باشید.
Boo.com (فروشنده آنلاین لوازم ورزشی) مثال خوبی در این زمینه است. این شرکت ظرف ۱۸ ماه، ۱۸۵ میلیون دلار خرج کرد. Boo.com همه چیز را در سطح جدیدی شروع کرد. در کنار ایجاد برنامه‌های بسیار جاه‌طلبانه برای وب‌سایتش، برخی از مخارج افراطی او شامل پرداخت روزی ۵ هزار دلار به مشاوران، به علاوه محل سکونت و غذا، برای تکمیل ظاهر فروشنده مجازی سایت می‌شد که Miss Boo نام داشت و در قسمت‌های مختلف سایت نمایش داده می‌شد و به مشتریان در خریدشان کمک می‌کرد. به بسیاری از کارمندان آنها یک گوشی تلفن همراه و یک کارت آمریکن اکسپرس داده شد. همچنین این شرکت تمایل شدیدی به گرفتن میهمانی‌های پرخرج و صورت مخارج نامحدود داشت. این مخارج افراطی منجر به تعطیلی و شکست این کسب و کار شد.
دلیل سوم برای آغاز کسب‌و‌کار در مقیاس کوچک این است که این کار می‌تواند یک مزیت رقابتی به شما بدهد. سام والتون معتقد است که اندازه نسبتا کوچک او در آغاز کار یک نعمت بود. چون او منابع مالی بسیار اندکی داشت، احساس می‌کرد باید کسب‌و‌کارش را در مناطق بیشتر روستایی شروع کرده و رشد دهد. والمارت برای بقیه صنعت، یک فعال کوچک بود که به زحمت مهم تلقی می‌شد؛ اما معلوم شد که کسب‌و‌کارهای بسیار بیشتری در شهرهای کوچک آمریکا وجود داشتند که سام یا هر کس دیگری آنها را می‌شناختند و داشتن انحصار در آن بازار، به والمارت پایگاهی قوی داد که او در رقابت با رقبایش از آنها استفاده کرد.
دلیل چهارم برای شروع در اندازه‌های کوچک این است که فقدان منابع مالی ممکن است شما را وادار کند تا فعالیت اقتصادی خود را در یک جهت مثبت هدایت کنید. بن کوهن و جری گرینفیلد درصدد بودند یک شرکت شیرینی‌پزی افتتاح کنند اما چون تجهیزات مورد نیاز آنها بسیار گران‌قیمت بود، در نهایت تصمیم گرفتند به‌جای آن روی بستنی تمرکز کنند.دلیل ششم برای شروع کسب‌و‌کار در مقیاس کوچک این است که هزینه‌های تعطیل کردن آن را پایین نگه دارید. اگر ورشکستگی اتفاق بیفتد، هر چه پول کمتری صرف تعطیلی عملیات کنید، احتمال بیشتری وجود دارد که منابع برای شروع دوباره داشته باشید.
نویسندگان: Anthony Iaquinto ، Stephen Spinelli. JR
مترجم: آناهیتا جمشیدنژاد

فرسودگی شغلی در کمین کارآفرینان

دوره MBA و DBA

منبع: HBR
در دنیای امروز همه ما با خطرات فرسودگی شغلی (burnout) آشنا هستیم. تحقیقات نشان می‌دهد که فرسودگی شغلی منجر به مشکلات مرتبط با کار مانند نارضایتی شغلی، غیبت از کار، تصمیم‌گیری ناکارآ و جابه‌جایی کارمندان به علاوه مشکلات مرتبط با سلامتی مانند افسردگی، بیماری‌های قلبی و حتی مرگ می‌شود. برخی مسائل معمول دیگر در مورد فرسودگی شغلی، فقدان استقلال داخلی، تعهد، انگیزه و علاقه است. اما چون توجه اکثر این تحقیقات به کارمندان در سازمان‌های بزرگ است، ما در مورد فرسودگی شغلی در سایر کارمندان چیزهای کمی می‌دانیم. در نتیجه تصمیم گرفتیم در مورد گروهی مطالعه کنیم که به نظر می‌رسد بیشتر در معرض فرسودگی قرار دارند: کارآفرینان. در واقع برخی شواهد نشان می‌دهد که کارآفرینان بیشتر در معرض فرسودگی شغلی قرار دارند، چرا که آنها عموما به شدت به کارشان علاقه دارند و از نظر اجتماعی بیشتر منزوی هستند، امنیت محدودی دارند و با نااطمینانی بالا فعالیت می‌کنند.

سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

ما مطالعه‌ای انجام دادیم تا دریابیم چه عواملی منجر به فرسودگی شغلی بیشتر بین کارآفرینان می‌شود. به‌طور خاص نگاهی به این نکته انداختیم که آیا علاقه به شغل، تناسب شغلی و باورهای سرنوشت (باوری که یک حرفه کارآفرینی موفق به چه شکل مقدر شده است) در احتمال تجربه فرسودگی شغلی در کارآفرینان نقش دارند یا خیر. ما در مطالعه خود، تعدادی سوال پرسیدیم تا علاقه شغلی کارآفرینان، تناسب شغلی، باورهای کاری و احتمال تجربه فرسودگی شغلی را اندازه‌گیری کنیم. تناسب شغلی را چنین تعریف کردیم که فرد مذکور تصور می‌کند شغل فعلی‌اش تا چه حد با شغل ایده‌آلش تناسب دارد. ما اشتیاق و علاقه شغلی را به‌عنوان داشتن تمایل قوی برای کاری تعریف کردیم که فرد آن را دوست داشته و مهم یافته است. هدف ما این بود تا فاکتور «شور و اشتیاق قلبی» (harmonious passion) را اندازه‌گیری کنیم که به این معنی است که شغل فرد به او انگیزه می‌دهد؛ چرا که شغل مذکور برای او رضایت به همراه دارد و بخش مهمی از شخصیت اوست و فاکتور «شور و اشتیاق تحمیلی» (obsessive passion) که به این معنی است که شغل مذکور به‌دلیل موقعیت، پول و سایر پاداش‌هایی که با خود به همراه دارد مهم است. در مورد باورهای کاری، سوالات ما طوری طراحی شده بود تا نحوه تفکر افراد در مورد تکامل شغل‌شان طی زمان را اندازه‌گیری کند. افراد به دو گروه تقسیم شدند: افرادی با طرزفکر منعطف؛ کسانی که باور داشتند یک شغل کارآفرینی می‌تواند طی زمان توسعه یابد و افراد با طرز فکر ثابت؛ کسانی که تصور می‌کردند یک قدم شغلی هم درست و هم غلط است و اینکه موفقیت کارآفرینی هم می‌تواند مقدر شده باشد و هم نباشد. برای سنجش فرسودگی شغلی، از افراد سوالاتی نظیر موارد زیر را پرسیدیم: آیا با شروع روز جدید، احساس خستگی می‌کنند یا خیر؟ آیا به اهمیت کارشان شک می‌کنند یا خیر؟ و آیا وقتی کاری را در محیط شغلی خود به انجام می‌رسانند، احساس نشاط و شادمانی دارند یا خیر؟ همه سوالات تحقیق ما بر مبنای مقیاس‌های معتبر بود.
کارآفرینان در نمونه ما، به‌طور متوسط، بیان کرده‌اند که آنها برخی از سطوح فرسودگی شغلی را تجربه کرده‌اند. اما این فرسودگی شغلی در برخی نسبت به سایرین بیشتر بوده است؛ ۲۵ درصد کارآفرینان فرسودگی شغلی نسبی را احساس کردند درحالی‌که در ۳ درصد از آنها این فرسودگی بسیار قوی بود. ما دریافتیم که اکثریت کارآفرینان سطوح بالایی از تناسب شغلی (۲۶/ ۴ در یک مقیاس ۵ امتیازی) گزارش داده‌اند، در «شور و اشتیاق قلبی» امتیاز بالا (۹/ ۳) و در «شور و اشتیاق تحمیلی» میزان متوسط (۵۸/ ۲) و در باورهای سرنوشت ۷۹/ ۲ را به‌دست آوردند. تحقیق ما نشان داد کارآفرینانی که امتیازهای بالایی در «اشتیاق تحمیلی» به‌دست آورده‌اند، نسبت به افرادی که امتیاز بالایی در« اشتیاق قلبی» دارند، به احتمال بیشتری تجربه فرسودگی شغلی را گزارش می‌دهند. برای برخی کارآفرینان، فرسودگی شغلی آنها منجر به یک نگرانی و استرس مداوم شد. همچنین دریافتیم که بین کارآفرینانی با «شور و اشتیاق تحمیلی» افرادی با طرزفکر ثابت بیشتر مستعد این فرسودگی هستند.
جنبه پنهان اشتیاق
بیایید نگاهی دقیق‌تر به ارتباط بین اشتیاق و فرسودگی شغلی بیندازیم. کارآفرینانی که سطح بالایی از «شور و اشتیاق قلبی» را گزارش داده‌اند، تجربه سطوح بالایی از تمرکز، توجه و جذب در طول کارشان را بیان کرده‌اند. گرچه این کارآفرینان گفته‌اند که آنها اغلب احساس می‌کنند که کار تمام زندگی آنها را پر کرده است اما به خودشان اجازه استراحت و انعطاف‌پذیری بیشتر را نیز داده‌اند. علاوه‌بر این، آنها احساس می‌کردند که شغل کارآفرینانه‌شان به آنها اجازه می‌داد تا طیف متنوعی از تجربیات جالب را به‌دست آورند. در نتیجه، دریافتیم که این کارآفرینان به احتمال به مراتب کمتری از احساس خستگی و فرسودگی شغلی رنج می‌برند.
اهمیت طرز تفکر منعطف
یک طرزفکر ثابت رابطه بین تناسب شغلی و فرسودگی را تعدیل کرده است. معنای این جمله این است که کارآفرینان با یک طرزفکر ثابت، احساس تناسب شغلی را در خود بسیار سخت می‌دیدند که روی احساس اشتیاق آنها تاثیر می‌گذاشت و در نتیجه منجر به فرسودگی شغلی می‌شد. بیایید مجموعه‌ای از مثال‌ها از داده‌هایمان را قیاس کنیم تا ببینیم این مساله در عمل به چه شکل خواهد بود. پیتر یک کارآفرین است که سطح بالایی از تناسب شغلی و یک طرزفکر ثابت دارد. او کل زندگی خود را حول شغلش تعریف کرده است، چرا که باور داشت بودن در شغل ایده‌آلش چیزی بود که احتمالا دوباره اتفاق نمی‌افتاد. این مساله پیتر را در سبک زندگی فعلی‌اش به عنوان یک کارآفرین غرق کرده بود و او چنان با کسب‌و‌کارهایش گرفتار شده بود که در نهایت منجر به فرسودگی شغلی او شد. بیایید پیتر را با سارا مقایسه کنیم که سطح بالایی از تناسب شغلی و طرزفکر منعطف را گزارش داده است. سارا ارزش چندانی به تناسب شغلی نمی‌داد؛ چرا که باور داشت بیش از یک حرفه کامل برای او وجود دارد. بنابراین گرچه او واقعا دوست داشت یک کارآفرین باشد اما کارآفرینی را به‌عنوان تنها موقعیت درست برای خود نمی‌دید. این امر موجب شد سارا در مورد نحوه مشاهده شغل خود به مراتب منعطف‌تر شود و منجر به این شد که او واقعا از شغلش لذت ببرد و احتمال فرسودگی در او کمتر شود.در مجموع، یافته‌های ما نشان می‌دهد که تناسب شغلی، اشتیاق، طرزتفکر و فرسودگی شغلی به شدت به یکدیگر مرتبط هستند. درک این نکته که اشتیاق یک شمشیر دولبه است می‌تواند به کارآفرینان کمک کند تا انگیزه‌ها و رفتار کاری خود را بازبینی کنند، همچنین از اینکه خستگی به کارشان آسیب برساند جلوگیری کنند.
نویسنده: Eva de Mol، Jeff Pollack
مترجم: آناهیتا جمشیدنژاد

با خدمات آموزشی و مشاوره ای ما بیشتر آشنا شوید:

دوره مدیریت کسب و کار مراکز بهداشتی و درمانی ویژه پزشکان و مدیران کلینیک ها، درمانگاه ها و بیمارستان ها  Healthcare MBA

ارائه خدمات مشاوره ای در دو بخش مشاوره فردی و کسب و کار

Telegram-Android-icon

کلیدهای طلایی شروع یک رابطه کاری موفق

دوره MBA و DBA

منبع: London Business School
چه اعتراف کنیم و چه نکنیم، طبیعی است همه ما به کسانی که مثل ما فکر می‌کنند علاقه داریم. آشنا بودن، ارتباط و گفت‌وگوی کلیشه‌ای را به دنبال دارد، اما شباهت داشتن به ارتباط عمیق منجر می‌شود. دانشمندان علوم اجتماعی سال‌ها مساله «شباهت‌دوستی» را در روابط مختلف انسانی بررسی کرده‌اند.

سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

مغز ما مثل یک بارکد اسکنر اتوماتیک به سرعت شیوه‌ای که هر چیزی را با هم مقایسه می‌کنیم، پردازش می‌کند. «آیا سن و جنسیت طرف مقابل با ما یکی است؟ آیا از یک قوم یا همشهری هستیم؟» تجربه فردی که در این مطلب نام او را آنوشکا در نظر می‌گیریم، به توضیح این موضوع کمک می‌کند. او اذعان می‌کند که در اولین حضورش در جلسه هیات‌مدیره یک شرکت احساس ناخوشایندی داشته است. گروه شرکت‌کننده به‌طور مشخصی «بی‌حال، سن‌وسال‌دار و اکثرا مرد» بودند. آنوشکا در میان تفاوت‌های موجود ناخودآگاه به دنبال یک شباهت بود، اما موفق نشد. او صبوری به خرج داد تا اینکه متوجه همکار خانم دیگری هم‌ردیف خودش شد و ویژگی‌های جمعیت‌شناختی او توجهش را جلب کرد (هر دو آنها تقریبا هم‌سن و سیاه‌پوست بودند). از آن به بعد آنها با هم ناهار می‌رفتند و روابط عمیق‌تری بین‌شان ایجاد شد.
دریای شباهت: غرق شدن یا شنا کردن؟
حکایت آنوشکا نشان می‌دهد شباهت‌دوستی در پی یک سری اهداف مفید است که از جمله آنها می‌توان به برقراری ارتباطات سریع با غریبه‌ها اشاره کرد. اما این موضوع یک جنبه منفی هم دارد و آن اینکه می‌تواند دنیاهای اجتماعی افراد را محدود کند. همچنین شباهت‌هایی که در ویژگی‌های سطحی وجود دارد – مثل نژاد و قومیت – می‌تواند اختلاف ایجاد کند.
رینا برندز، استادیار رفتار سازمانی در مدرسه کسب‌وکار لندن بررسی کرده که شبکه‌های غیررسمی دوستی و ارتباطی چگونه می‌تواند به مدیران در محیط کار کمک کند یا مانع آنها شود. او می‌گوید: «در ابتدا، به خاطر ویژگی‌های جمعیت‌شناختی مشترک با دیگران ارتباط برقرار می‌کنیم. اما هرقدر بیشتر تعامل می‌کنیم، شباهت‌های ما بیشتر می‌شود و بیشتر جذب هم می‌شویم.» این اثر دینامیک، گروه‌های متراکمی از افراد مشابه به هم را در سازمان‌ها ایجاد می‌کند.
از سوی دیگر، ایجاد یک شبکه متنوع مزایای زیادی به همراه دارد؛ از جمله اطلاعات جدید، چشم‌اندازهای تازه، افزایش خلاقیت و تشخیص فرصت. سازمان‌هایی مثل شرکت بزرگ و جهانی داروسازی فایزر، مدت‌ها پیش به ارزش همکاری و شبکه‌سازی پی‌برده‌اند. این شرکت یک دهه پیش سیستمی برون‌سپاری شده را راه‌اندازی کرد تا مشغله بالای کارکنان، آنها را از تعامل و همکاری دور نکند. در این سیستم کارکنان می‌توانند با کلیک روی یک دکمه برخی کارهای سخت را برون‌سپاری کنند و در عوض بر استفاده از فرآیند شبکه‌سازی برای به اشتراک‌گذاری اطلاعات متمرکز بمانند.
رابرت دی، استاد سیاست عمومی در دانشگاه هاروارد می‌گوید عدم ارتباطات اجتماعی تهدیدی جدی برای سلامت شخصی و مدنی ما محسوب می‌شود. او مدعی است پیوندهای اجتماعی قدرتمندترین دستگاه سنجش رضایت از زندگی است. همچنین دکتر برندز می‌گوید: «تنوع در شبکه‌های اجتماعی کاری ما می‌تواند روابط را تقویت کند. اصل شباهت‌دوستی یعنی افراد در گروه‌های منسجم با هم تعامل برقرار می‌کنند، اما تناقضی که وجود دارد این است که این گروه‌های منسجم جوامع شکننده‌ای ایجاد می‌کنند، چون هیچ پلی بین آنها وجود ندارد.» این موضوع در محیط کار معنای بیشتری پیدا می‌کند و شرکت‌هایی که زیرگروه‌های به هم‌ مرتبط‌تری دارند، بهتر می‌توانند از بحران‌ها عبور کنند.
چرا رسیدن به تنوع سخت است؟
دکتر برندز سه فاکتور را که مانع تشکیل شبکه‌های متنوع در محیط کار هستند شناسایی کرده است:
۱- ساختار: در جمعیت‌های نامتوازن که برخی گروه‌های خاص بر دیگران تسلط دارند، شباهت‌دوستی رایج‌تر است. چیدمان سازمانی و جریان کار هم می‌تواند تاثیرگذار باشد. مثلا اگر میز شما در گوشه‌ای تاریک و دور قرار گرفته، احتمال اینکه با افراد جدیدتر آشنا شوید، در مقایسه با کسی که دم در ورودی قرار گرفته، کمتر است. اگر کارتان فقط به یک یا دو نفر وابسته است، در مقایسه با کسانی که کارهای پروژه‌ای انجام می‌دهند، تعامل کمتری با کارکنان جدید دارید.
۲- خودتان: ارتباط برقرار کردن زمان‌بر است. البته داشتن روابط ضعیف کار آسانی است و تنوع در شبکه‌ای که ارتباطات درون آن ضعیف است می‌تواند از نظر جذب اطلاعات مفید باشد. اما برای داشتن یک شبکه عمیق، به روابط قوی‌تر و نزدیک‌تر نیاز دارید. مشکل این است که این ارتباطات محدود هستند. یک شبکه هسته‌ای ۸ تا ۱۰ نفر را شامل می‌شود.
۳- دیگران: توانایی شما برای برقراری ارتباطات تازه به واکنش دیگران هم بستگی دارد. اولویت‌های ابتدایی شما بر مبنای شباهت با طرف‌های مقابل است و سپس اولویت‌های افرادی که می‌خواهید با آنها ارتباط داشته باشید مطرح می‌شود.
برقراری رابطه با افرادی که از نظر جمعیت‌شناختی با ما شباهت ندارند، باعث می‌شود به اطلاعات جدید و چشم‌اندازهای مختلف دسترسی پیدا کنیم. اگر خواهان شبکه‌های متفاوت هستید، نکات زیر را مدنظر قرار دهید:
• مدیریت کردن با سرمشق. مدیران همیشه این فرصت را دارند که دینامیک‌های درون‌گروهی و برون‌گروهی را تغییر دهند. به عنوان مثال، دانشمندان کشف کرده‌اند که ما مفاهیمی از خودمان را که «چه کسی هستیم» دائم تغییر می‌دهیم. این یعنی مدیران می‌توانند به جز سن و جنسیت و قومیت، از ویژگی‌های متنوع‌تری مثل عضو یک گروه بودن، دفاع کنند.
• حل کردن یک موضوع. دکتر برندز می‌گوید اینکه مستقیم به افراد بگوییم با هم ارتباط برقرار کنند، چندان موثر نیست. در عوض، باید از پروژه‌ها و واگذاری مسوولیت به شکل استراتژیک استفاده کرد. حل کردن یک مشکل و پیوستن به یک پروژه، روش موثرتری برای رونمایی از شباهت‌های عمیق و شکل‌دهی روابط متنوع است.
• تشکر از لطف دیگران. جمله «من مدیون شما هستم» روش خوبی برای شروع یک رابطه کاری است. لطف کردن یا تشکر از لطف دیگران به فرآیند اعتمادآفرینی کمک می‌کند و نشان می‌دهد برای فردی که می‌خواهید با او ارتباط برقرار کنید، ارزش قائل هستید.
مترجم: مریم رضایی

با خدمات آموزشی و مشاوره ای ما بیشتر آشنا شوید:

دوره مدیریت کسب و کار مراکز بهداشتی و درمانی ویژه پزشکان و مدیران کلینیک ها، درمانگاه ها و بیمارستان ها  Healthcare MBA

ارائه خدمات مشاوره ای در دو بخش مشاوره فردی و کسب و کار

Telegram-Android-icon

شاد بودن یک انتخاب است

دوره MBA و DBA

منبع:کتاب Finding Your Element
اگر شما هم جزو آن دسته از افراد ناشادی هستید که انگیزه‌ای برای شاد بودن و احساس شادی در محل کار و زندگی شان ندارند خوب است حتما به نتایج تحقیق دکتر برونی ویر با دقت توجه کنید.او محقق و نویسنده‌ای است که در مورد افرادی تحقیق می‌کند که می‌دانند دیر یا زود خواهند مرد و می‌دانند به دلایل پزشکی بیشتر از چند هفته یا چند ماه زنده نیستند.

سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

او درباره چنین افرادی می‌گوید: «این افراد، وقتی با مرگ روبه‌رو می‌شوند و می‌دانند به‌زودی به کام مرگ خواهند رفت، به شکل شگفت انگیزی رشد می‌کنند و هیچ گاه نباید ظرفیت رشد و تعالی چنین افرادی را دست کم گرفت. چرا که در هفته‌ها و ماه‌های پایانی زندگی، آنها طیف متنوع و وسیعی از احساساتی همچون انتظار، بیم، امید، انکار و تسلیم را تجربه می‌کنند.» دکتر ویر از این افراد پرسیده که آیا هیچ حسرت و افسوسی در زندگی‌شان داشته و دارند و اگر می‌توانستند به زندگی بازگردند، چه کاری انجام می‌دادند. این افراد در پاسخ به این سوال جواب‌هایی مشابه و تکراری داده‌اند که به برخی از آنها در اینجا اشاره می‌کنم:
• ای کاش طوری زندگی می‌کردم که با خود روراست و صادق بودم، نه اینکه آنطور زندگی کنم که دیگران از من انتظار دارند. این یکی از حسرت‌هایی است که تقریبا تمام افراد مورد بررسی به آن اشاره کرده‌اند. هنگامی که افراد می‌فهمند که زندگی‌شان رو به پایان است و وقتی که به عقب نگاه می‌کنند درمی‌‌یابند که چه بسیار رویاها و آرمان‌های برآورده نشده‌ای که باقی گذاشته‌اند و اکنون نیز که زمان مرگ فرا رسیده دیگر امکان برآورده کردن آنها وجود ندارد.
• ای کاش آنقدر سخت و طاقت فرسا کار نکرده بودم. این جمله را بسیاری از مردان مورد بررسی بیان کرده‌اند و معتقد بوده‌اند که به خاطر کار کردن زیاد و سپری کردن ساعات طولانی در خارج از خانه، دوران رشد و نوجوانی فرزندان‌شان را از دست داده‌اند و برای همسرشان نیز آنطور که باید و شاید وقت نگذاشته‌اند. البته برخی زنان مورد بررسی نیز این حسرت را داشته و ابراز کرده‌اند که‌ای کاش کمتر کار کرده بودند تا بتوانند به خود و دیگران بیشتر و بهتر رسیدگی کنند.
• ای کاش به احساسات و عواطفم بیشتر توجه می‌کردم. خیلی‌ها از این حسرت می‌خورند که به خاطر دیگران و ناراحت نشدن اطرافیان پا برروی احساسات خودگذاشته و در نتیجه طوری زندگی کرده‌اند که باب میل‌شان نبوده و نتوانسته‌اند کارهایی را که می‌خواستند انجام دهند.
• ای کاش ارتباطم را با دوستانم حفظ می‌کردم. خیلی‌‌ها فقط هنگامی که در آستانه مرگ قرار دارند، ارزش دوستان قدیمی‌شان را می‌فهمند و از مزایای بی‌شمار دوستی‌های قدیمی و پایدار آگاهی می‌یابند. متاسفانه بسیاری از ما آنقدر درگیر زندگی خود و خانواده خود می‌شویم که برای سالیان متمادی از دوستان قدیمی خود بی‌خبر می‌شویم و وقتی قدر دوستان قدیمی‌مان را می‌دانیم که یا خود در آستانه مرگ قرار داریم یا شاهد مرگ آنها هستیم.
• ای کاش به خودم اجازه می‌دادم شادتر باشم. خیلی‌ها تا زمان مرگ‌شان نمی‌فهمند که شاد بودن و شادی یک انتخاب است که باید آن را برگزید. انتخابی که نباید به خاطر متهم شدن به حماقت و مبتذل بودن از آن فرار کرد. خندیدن با تمام وجود و از ته قلب، گزینه رایگانی است که همه ما می‌توانیم انتخابش کنیم.
نویسنده: کن رابینسون
مترجم: سیدحسین علوی لنگرودی

با خدمات آموزشی و مشاوره ای ما بیشتر آشنا شوید:

دوره مدیریت کسب و کار مراکز بهداشتی و درمانی ویژه پزشکان و مدیران کلینیک ها، درمانگاه ها و بیمارستان ها  Healthcare MBA

ارائه خدمات مشاوره ای در دو بخش مشاوره فردی و کسب و کار

Telegram-Android-icon

پنج روشی که MBA می‌تواند از شرکت‌ها حمایت کند

دوره MBA و DBA

منبع: startups
بایرون مک کافی، در حال اتمام دوره MBA در مدرسه کسب‌وکار کالج سلطنتی لندن است. او معتقد است که گذراندن این دوره، احتمال موفقیت بیشتری برای کسب‌وکارها و شرکت‌های نوپا به ارمغان خواهد آورد. من و هزاران نفر دیگر در برهه‌های زمانی مختلف از زندگی‌مان آرزو می‌کنیم که کسب‌وکار خود را راه بیندازیم. در مورد شرکت خود رویاپردازی می‌کنیم و به این فکر می‌کنیم که محصول یا ارزشی به مشتریان ارائه دهیم.

سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

جالب اینجاست که نمی‌توانیم باور کنیم چنین تفکری دیگران را هم سال‌هاست به همان شکل آزار می‌دهد. با این حال، زمانی که نوبت عمل کردن می‌رسد، بسیاری از مردم رویاهای تجاری خود را دنبال نمی‌کنند. در واقع، برای آنها تبدیل کردن یک ایده تجاری به یک کسب‌وکار موفق کاری به‌شدت کمال‌گرایانه است. البته، این تردید غیرقابل توجیه نیست؛ اداره یک شرکت، مسیری پر فرازونشیب است و شکست‌های متعددی برسرراه موفقیت هر شرکت نوپایی وجود دارد. به علاوه، طبق آمارهای موجود، از هر ۱۰ تلاش استارت‌آپی فقط یکی از آنها موفق می‌شود. بنابراین این پرسش مطرح است که آیا تحصیلات رسمی مانند تحصیل در رشته مدیریت اجرایی(MBA)، شانس موفقیت را افزایش می‌دهد و یا اینکه آیا می‌توان کارآفرینی را آموزش داد. در واقع، من از اینکه خودم باشم هراس داشتم. بنابراین کارم را رها کردم و یک دوره مدیریت اجرایی را شروع کردم. با این کار حداقل رویای داشتن یک کسب‌وکار را کمی به واقعیت نزدیک کردم. به این ترتیب برای دنبال‌کردن رویاهای کارآفرینی خود برنامه‌ریزی کردم. در این مسیر ۵ نکته اثر بسیار مهمی بر کسب و کار من داشتند که در ادامه می‌خوانیم.
۱-آمادگی برای تغییر: مهارت مدیریت اجرایی، آینده شغلی شما را می‌سازد و به شما فرصت جدیدی می‌دهد تا آینده‌ای که دوست دارید برای خود رقم بزنید. در بسیاری از کلاس‌های مدیریت اجرایی دانشجویان با یک تصویر خاص از یک شرکت شروع می‌کنند سپس برای دنبال‌کردن اصول مدیریت اجرایی در یک شرکت مشابه کار می‌کنند، اما بعد از تجربه کردن است که بسیاری از این دانشجوها به کارآفرین تبدیل می‌شوند. من بارها از بسیاری شنیده‌ام که ‌ای کاش زندگی مورد علاقه خود را زودتر شروع می‌کردند و زودتر کسب‌وکار رویایی خود را آغاز می‌کردند. برخی از آنها دوست داشتند که یک کافه یا یک شرکت بازرگانی راه‌اندازی کنند یا یک ایده فناوری خاص را دنبال کنند، اما هریک از این ایده‌ها به دلایل مختلف، هیچ وقت به واقعیت نمی‌پیوندند.
۲-مجموعه ابزاری پیشرفته: دوره مدیریت اجرایی درمجموع به شما مهارت و دانش بیشتری می‌بخشد. ابزارهایی که با آن آشنا می‌شوید به شما کمک می‌کنند تا اعتماد به نفس خود را تقویت کنید و اولین قدم را به سمت کارآفرینی بردارید. به علاوه، با ابزارهای مدیریت اجرایی، شانس بهتری در مدیریت فرصت‌ها به‌دست می‌آورید و بهتر خواهید توانست با مشکلات و خطرات راه‌اندازی کسب‌وکار خود مواجه شوید. به بیان دیگر، مدیریت اجرایی با ابزارهای عملی، مهارت‌های طبیعی فرد را تقویت می‌کند. از جمله این ابزارها می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
• تعریف صحیح اهداف تجاری
• ساخت و بازاریابی برند
• طراحی مدل کسب‌وکار
• آشنایی با مهارت‌های مدیریتی لازم برای مدیریت و راه‌اندازی یک سازمان بزرگ
به‌علاوه به‌کمک ابزارهای مدیریت اجرایی می‌توانید مهارت‌های نرم نیز بیاموزید (از جمله تقویت هوش عاطفی) و شناخت بهتری از خود به‌دست بیاورید. با مدیریت اجرایی، مشخصات و تعصبات خود را در نظر می‌گیرید و در نهایت، خود آگاهی لازم را برای خلق یک کسب‌وکار موفق و اجرای آن کسب می‌کنید.
۳- دیدگاهی متفاوت: مدیریت اجرایی شما را در معرض فرهنگ‌ها، صنایع و روش‌های تفکر مختلفی قرار می‌دهد. به‌طور خلاصه، نگاه شما را به جهان به‌طور کل تغییر می‌دهد. در این مسیر افراد بلندپرواز، کارآفرینان و کارشناسانی را ملاقات می‌کنید. این افراد به شما کمک می‌کنند تا طرز تفکر خود را مجددا ارزیابی کنید و آن را دوباره شکل دهید. در واقع، با مشورت با این متخصصان، روش‌های مختلفی برای انجام امور و حل مساله پیش‌روی شما باز می‌شود. در نهایت، در مسیر مواجهه با افراد مختلف، با شخصیت‌های دانا و الهام‌بخشی نیز ارتباط برقرار می‌کنید و خواهید توانست در داخل یا خارج از محدوده امن خود قرار بگیرید. این افراد به شما کمک می‌کنند که شخصیت جدیدی از خود را رونمایی کنید و ممکن است بعدها، همکار، مشاور، سرمایه‌گذار یا حتی همکار شما در تاسیس کسب‌وکار جدیدتان باشند. تمام این نکات باعث می‌شود که شما برای ‌حل مساله، از ذهن کارآفرین خود کمک بگیرید. مسلما، این راه‌حل‌ها توسط دیگران طراحی نشده‌اند، اما می‌توانند دو نوع ابزار غیرمتصل را به یکدیگر وصل کنند و یک محصول خارق العاده و بی‌نظیر بیافرینند.
۴- زمینه آموزش کسب‌و کار: شما در زندگی همیشه این فرصت را ندارید که یک‌سال به مشکلات خود فکر کنید و در برابر موانع پیشِ رو، راه‌حل‌های مختلف را امتحان کنید. شما در دوره آموزشی خود وارد موقعیت‌هایی می‌شوید که مجبور هستید خلاق و نوآور باشید و در معرض راه‌حل‌های بیشتری قرار می‌گیرید، چراکه در چنین محیطی شما با افراد همفکر خود احاطه شده‌اید. این افراد به فناوری، نوآوری و تحقیق از یک دیدگاه علمی دسترسی دارند.
۵- یافتن زمان آزاد‌: همه ما زندگی‌های شلوغی داریم. برای آنهایی که به دنبال کارآفرینی هستند، یافتن زمانی برای تغییر کردن بسیار دشوار است.نه‌تنها پیداکردن زمانی برای تصمیم‌گیری در مورد اینکه چه کاری می‌خواهید انجام دهید، دشوار است، بلکه یافتن زمانی برای اجرای تصمیمات نیز یک چالش بزرگ محسوب می‌شود. شک نکنید که این محدودیت‌زمانی فاکتور بزرگی است و افراد را از شروع کسب‌وکار خود بازمی‌دارد. یکی از ویژگی‌های مهم گذراندن یک دوره MBA این است که، درحالی‌که یک‌سال شلوغ را می‌گذرانید، کمی از فشارهای یک روز کاری رها هستید، در نتیجه می‌توانید در مورد کاری که در سر دارید، فکر کنید. ممکن است در شرایط فعلی یا اگر تمام وقت خود را با فعالیت‌های جاری خود پرکرده‌اید، چنین فرصتی را در زمره اقدامات لوکس و غیرضروری زندگی و کار حرفه‌ای خود بپندارید و به‌راحتی از آن بگذرید. اما یافتن یک زمان خالی برای کمک به پیشبرد کسب‌وکار نباید بی‌اهمیت تلقی شود. به علاوه، این موضوع تاثیر مهمی بر خلاقیت و شانس اجرای ایده کارآفرینی شما و موفق شدن آن دارد.
مترجم: بهاره صفوی

با خدمات آموزشی و مشاوره ای ما بیشتر آشنا شوید:

دوره مدیریت کسب و کار مراکز بهداشتی و درمانی ویژه پزشکان و مدیران کلینیک ها، درمانگاه ها و بیمارستان ها  Healthcare MBA

ارائه خدمات مشاوره ای در دو بخش مشاوره فردی و کسب و کار

Telegram-Android-icon

قوانینی برای کنترل هزینه‌ها ایجاد کنید

دوره MBA و DBA

نویسندگان: Anthony Iaquinto ، Stephen Spinelli. JR

کنترل هزینه‌ها بسیار مهم و حیاتی است. شما باید خودتان را متعهد به ایجاد قوانینی کنید که رفتار شما را از ابتدای کار هدایت خواهد کرد: تنها با اتوبوس رفت‌و‌آمد کنید، در هتل‌های ارزان‌قیمت اقامت کنید و تنها خودروهای کوچک و جمع‌و‌جور را اجاره کنید.

سلیم خلیلی مدرس و مشاور حوزه کسب و کار و برگزار کننده دوره های MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشگاه های داخلی و خارجی، این مطلب را برای شما انتخاب کرده است 

مثلا سام والتون، موسس والمارت، قانونی وضع کرده بود که هزینه‌ها نباید از یک درصد خرید‌های شرکت تجاوز کند. قوانین دیگر می‌تواند کلی‌تر باشد، مانند پیدا کردن مقرون‌به‌صرفه‌ترین راه برای انجام آزمایش و تجزیه و تحلیل. در آخر اینکه، خلاق باشید. وقتی آنیتا رادیک، اولین فروشگاه لوازم آرایشی Body Shop خود را افتتاح کرد، هزینه‌های بسته‌بندی را با ارائه این پیشنهاد به مشتریان کاهش داد که هر فردی ظرف یا جعبه خالی خود را به شرکت بازگرداند، می‌تواند از خدمات پر کردن دوباره آن همراه با تخفیف بهره‌مند شود.
ریچارد برانسون که مجله او به نام Student فاصله اندکی با ورشکستگی داشت، راهی جدید برای افزایش اعتبار نشریه‌اش و در عین حال ذخیره پول یافت. جنگ ویتنام و مساله خلیج بیافرا دو موضوع مهم در آن زمان به شمار می‌آمدند؛ بنابراین نشریه او نیاز داشت تا گزارشگران خود را در هر دو کشور داشته باشد. اما مجله پول کافی برای پروازها و رزرو هتل نداشت. این ایده به ذهن برانسون و پرسنل او خطور کرد که گزارشگران بسیار جوان را انتخاب کنند؛ افرادی که هر کدام می‌توانستند تجربیات مختلفی در قالب داستانی برای خودشان در این جنگ به‌دست آورند.
یکی از روزنامه‌های دولتی هزینه‌های گزارشگران را در قبال یک داستان منحصربه‌فرد از تجربیات‌شان تقبل کرد. هر دو گروه آنچه می‌خواستند را به‌دست آوردند: روزنامه‌های مذکور یک داستان جذاب انسانی دریافت می‌کردند و مجله برانسون نیز گزارش‌های خود را می‌گرفت.
گاهی، کارآفرینان توانسته‌اند توافقی با کارمندان ایجاد کنند. آنتونی یاکینتو می‌گوید: «من یک آشپز پاره‌وقت داشتم که در نظر داشت آشپزخانه خود را در شهر افتتاح کند. پس از سازماندهی دوباره آشپزخانه‌ام، دریافتم که چندین قطعه غیرضروری از تجهیزات آشپزخانه دیگر به درد من نمی‌خورند. آشپز پاره‌وقت من تمایل زیادی داشت تا برای آشپزخانه جدیدش از این تجهیزات استفاده کند، بنابراین معامله‌ای با یکدیگر کردیم که در آن او در ازای تجهیزات، ساعات اضافی به‌طور مجانی برای من کار کند و در نهایت هر دو راضی و خشنود بودیم.»
روزی یک مشتری وارد کتابفروشی شری گاتلیب شد و گفت که عاشق کتاب‌های علمی – تخیلی است و با ناامیدی بیان کرد که می‌خواهد در آنجا کار کند. این کتابفروشی به تازگی افتتاح شده بود، بنابراین فروش‌ آن اجازه اضافه کردن حتی یک کارمند پاره‌وقت را نیز نمی‌داد. اما مرد جوان بیان کرد که او حتی در زمان‌هایی که مالک کتابفروشی حضور ندارد به‌طور رایگان کار خواهد کرد و به این ترتیب فروشگاه قادر خواهد بود تا ساعاتی را به زمان کارش اضافه کند.
رد کردن چنین پیشنهادی دشوار بود اما گاتلیب نمی‌توانست بگذارد او مجانی از کتابفروشی نگهداری کند و در ازای آن هیچ پولی نگیرد. بنابراین او به مرد جوان پیشنهادی ارائه داد: او ۱۰ درصد هر آنچه که مرد جوان می‌فروشد را به صورت پورسانت به او بپردازد.
یافتن سرمایه اولیه
هنگام جمع‌آوری سرمایه اولیه برای فعالیت اقتصادی‌تان، چندین قانون برای پیروی وجود دارد. در اینجا دو قانون را شرح می‌دهیم:
۱- با احتیاط به پس‌انداز اولیه خود دست بزنید
اگر همه پس‌انداز خود را تنها روی یک فعالیت اقتصادی صرف کنید، نه تنها در صورت شکست، شما و خانواده‌تان در تنگنای شدیدی قرار می‌گیرید، بلکه توانایی شما برای استفاده از فرصت بعدی کسب‌و‌کار به شدت محدود می‌شود.
۲- اگر نیاز به قرض کردن اندکی پول دارید، سعی کنید آن را از دوستان یا از اعضای خانواده نگیرید، چون ارتباطات عاطفی بسیار زیادی به این مرتبط می‌شود.
این کار منجر به این خواهد شد که دور شدن از فعالیت اقتصادی برایتان دشوار شود؛ این مساله حتی زمانی که شکست کسب‌و‌کارتان واضح است نیز صدق می‌کند. میل و توانایی شما برای توقف به‌موقع کسب‌وکارتان در یک موقعیت ناامیدانه برای اخذ شانس دوم بسیار مهم و ضروری است.
پیشنهاد ما به شما این است که در تلاش برای افزایش منابع مالی برای فعالیت اقتصادی خود خلاق باشید. به طور مثال رضوان شریف دانشجوی رشته MBA در دانشگاه بابسون، سرمایه آغازین شش رقمی خود را برای فعالیت اقتصادی جدیدش در رقابت برنامه‌های کسب‌و‌کار در آمریکا به‌دست آورد. اگر مهارتی در نوشتن برنامه‌های کسب‌و‌کار دارید، یک روز را صرف پیدا کردن هر چیز باارزشی کنید که می‌توانید بفروشید یا گرو بگذارید: کتاب‌های کمدی نادر، دوچرخه، خودروهای برفی، جواهرات، تفنگ شکاری، چوگان گلف، یا یک لباس خاص استفاده شده.
از خودتان بپرسید: آیا من واقعا به همه این چیزها نیاز دارم؟ آیا می‌خواهم این اسباب اضافی را برای پیگیری رویاهایم فدا کنم؟
اگر از قبل یک مشتری بزرگ دارید، از او بپرسید که آیا حاضر است برای یک سفارش اولیه از قبل پول بپردازد؟ پولی که می‌تواند منابع مالی کافی برای شروع در اختیار شما قرار دهد.لری الیسون و شرکایش تنها ۲ هزار دلار برای شروع اوراکل سرمایه‌گذاری کردند؛ چون پیش از اینکه این شرکت را تاسیس کنند، از برنده شدن یک قرارداد بزرگ مطمئن بودند. این اطمینان برای آنها ایجاد شد که درآمد کافی برای حداقل سال اول یا دوم خواهند داشت.در نهایت تا زمانی که فروش کافی برای تضمین سرمایه‌گذاری در یک کارخانه دارید، باید برون‌سپاری تولید را نیز در نظر بگیرید. یا مانند کامپیوترهای شرکت دل، می‌توانید سرمایه‌گذاری خود را به یک عملیات نصب محدود کنید و تولید بخش‌ها را به دیگران برون‌سپاری کنید.
مترجم: آناهیتا جمشیدنژاد

با خدمات آموزشی و مشاوره ای ما بیشتر آشنا شوید:

دوره مدیریت کسب و کار مراکز بهداشتی و درمانی ویژه پزشکان و مدیران کلینیک ها، درمانگاه ها و بیمارستان ها  Healthcare MBA

ارائه خدمات مشاوره ای در دو بخش مشاوره فردی و کسب و کار

Telegram-Android-icon